«کات استیلینگ» آرونوفسکی؛ اثر متوسط و محافظهکار
معرفی فیلم «Caught Stealing» اثر دارن آرونوفسکی؛ اثر متوسط و محافظهکار کارگردان بزرگ
بررسی فیلم «Caught Stealing» اثر آرونوفسکی؛ اثر متوسط و محافظهکار کارگردان بزرگ در فضایی واقعگرایانه و بدون نوآوری

وقتی نام دارن آرونوفسکی را میشنویم، انتظار داریم با اثری خاص و متفاوت روبرو شویم. اما جدیدترین ساختهاش، «کات استیلینگ»، این انتظار را برآورده نمیکند. این فیلم نه ویژگی منحصربهفردی دارد و نه تفاوت قابل توجهی با کمدیهای جنایی رایج بازار نشان میدهد.
داستان در سال ۱۹۹۸ روایت میشود؛ انتخاب این دوره زمانی شاید تلاش برای پنهان کردن ضعفهای روایی فیلم باشد، چراکه در عصر مدرن، چنین رویدادهایی چندان باورپذیر نیستند. با این حال، آرونوفسکی قصد ندارد تصویری نوستالژیک از دهه نود ارائه دهد؛ بلکه فضایی واقعگرایانه خلق کرده است که در برخی جنبهها یادآور اولین فیلمش، «پی»، است که در همان سال ساخته شد.
شخصیت اصلی، «هنک» (با بازی آستین باتلر)، مرد جوانی است که از تروما و عذاب وجدان ناشی از تصادف در نوجوانی رنج میبرد. او زمانی میتوانست در بیسبال ستاره باشد، اما سرنوشت راه دیگری را برایش رقم زد. اکنون تنها دلخوشیاش گوش دادن به مسابقات تیم مورد علاقهاش از رادیو است. زندگی هنک آرام و یکنواخت در جریان است تا زمانی که مسئولیت مراقبت از گربه همسایه، «راس» (مت اسمیت)، را بر عهده میگیرد؛ تصمیمی که او را بیخبر وارد دنیای پرهرج و مرج و جنایی میکند.
رویدادهای فیلم مجموعهای از بدشانسیها، سوءتفاهمها و خطاهای انسانی است که اغلب منطق علی و معلولی درستی ندارند. هنک ناخواسته وارد بحرانهایی میشود که ربطی به او ندارند، اما به تدریج درمییابیم حضورش در این آشوبها نتیجه اشتباهات ساده و پرهزینه او است؛ اشتباهاتی که در نهایت فجایعی عظیم میآفرینند. او هم قربانی است و هم عامل بسیاری از اتفاقات، و این دوگانگی باعث میشود تماشاگر نتواند با او همدلی کند.
با وجود تمرکز داستان بر هنک، او کمرمقترین شخصیت فیلم است. شخصیتهای مکمل، از جمله خلافکاران و گانگسترهای حاضر در قاب، جذابتر و ماندگارترند. بهویژه دو برادر یهودی ارتدوکس، «لیپا» (لیو شرایبر) و «شمولی» (وینسنت دنآفریو)، با تضاد میان ایمان و خشونت، صحنههایی درخشان خلق میکنند. «پاول» (نیکیتا کوکوشکین) نیز یکی از دیوانهترین و در عین حال سرگرمکنندهترین خلافکارهای سینما است، که یادآور شخصیتهای مافیایی اسکورسیزی است.
آرونوفسکی، همانند همیشه، از بازیگرانش بازیهای عالی میگیرد. هیچکدام ضعیف ظاهر نمیشوند و نقشها به خوبی پرداخت شدهاند. هرچند «کات استیلینگ» نسبت به آثار قبلی کارگردان اثر کماهمیتتری است، اما در زمینهی بازیگری و هدایت صحنهها همچنان نشان امضای او را دارد. طراحی صحنه، فضاسازی و موسیقی نیز بسیار دقیق و وفادار به روح دهه نود هستند. کارگردان در جزئیات، از دکور گرفته تا لباس، وسواس زیادی به خرج داده و حتی ریتم موسیقی، حالوهوای آن سالها را زنده میکند.
با این حال، این دقتها نمیتواند ضعف اصلی فیلم، یعنی کمبود خلاقیت، را پنهان کند. آرونوفسکی این بار وارد قلمروی شده که برایش غریب است و در آن ریسک نمیکند. او قواعد ژانر را میپذیرد و در چهارچوبی امن فیلمی ساخته است که استاندارد است اما روح ندارد. اگر نام کارگردان بر آن نبود، شاید کسی «کات استیلینگ» را اثری از خالق «قوی سیاه» یا «مرثیهای برای یک رویا» نمیدانست.
پیشتر، آرونوفسکی نشان داده بود که استاد ساختارشکنی است؛ فیلمهای او نه صرفاً برای سرگرمی، بلکه برای برانگیختن فکر ساخته میشوند. اما در این اثر، برخلاف معمول، مسیر امن و تجاری را انتخاب کرده است. فیلم هیچ چالشی فکری ایجاد نمیکند، مرزهای جدیدی نمیشکند و تنها سعی دارد رضایت عمومی تماشاگران را جلب کند. نتیجه، اثری است که کاملاً «قابل قبول» است، اما نه ماندگار و نه جسور.
در پایان، «کات استیلینگ» را باید اثری دانست که هر کارگردان دیگری هم میتوانست بسازد. اثری با ساختاری خوب ولی محافظهکار، که از فیلمسازی مولف چون آرونوفسکی چندان انتظار نمیرود. شاید تماشای آن لذتبخش باشد، اما برخلاف آثار قبلی او، چیزی در ذهن مخاطب باقی نمیگذارد و به زودی فراموش میشود. اثری متوسط از فیلمسازی بزرگ که این بار ترجیح داده در قلمروی معمولیها قدم بگذارد.