۱۵ فیلم اکشن برتر تاریخ سینما که هر عاشق ژانر را شیفته میکند
15 فیلم اکشن تاریخ سینما که هر علاقهمند به ژانر را شیفته میکند
بهترین فیلمهای اکشن تاریخ سینما با صحنههای هیجانانگیز، داستانهای انسانی و هنر سینما را به اوج رساندهاند.

فیلمهای اکشن برتر تنها محدود به ژانر اکشن نیستند. در طول تاریخ سینما، آثار متعددی در ژانرهای علمیتخیلی، ابرقهرمانی یا حتی جاسوسی ساخته شدهاند که سرشار از صحنههای اکشن هیجانانگیز و نفسگیر هستند. نکته کلیدی در این فیلمها، ضربآهنگهای اکشن بینظیر و داستانی پرسرعت است که بدون توقف تا پایان ادامه دارد.
با این حال، برای اینکه یک فیلم در میان بهترینهای ژانر قرار گیرد، صرفاً داشتن صحنههای اکشن فراوان کافی نیست. بسیاری از فیلمهای کمکیفیت ممکن است پر از زد و خورد باشند، اما آنهایی که در این فهرست قرار دارند، ترکیبی از بازیگری توانمند، سکانسهای اکشن دقیق و هیجانانگیز، و ریتمی پویا و پیوسته دارند که لحظهای توقف نمیکنند. این ویژگیهاست که آنها را از فیلمهای معمولی متمایز و به آثار ماندگار تبدیل میکند.
کازینو رویال (۲۰۰۶)
ممکن است عجیب به نظر برسد که فیلمی که محوریت آن بازی پوکر است، بتواند در جمع بهترین آثار اکشن تاریخ جای گیرد. اما «کازینو رویال» نهتنها یکی از برترین فیلمهای جیمز باند محسوب میشود، بلکه از تمامی آثار این فرنچایز در دههی گذشته، برتری دارد.
وقتی این فیلم در سال ۲۰۰۶ اکران شد، با چالشهای زیادی روبهرو بود. بسیاری معتقد بودند که شخصیت باند دیگر قدیمی شده است، بهویژه در زمانی که فیلمهای جاسوسی مدرن مانند مجموعه «بورن» با داستانهای تاریک و صحنههای اکشن قوی، موفقیتهای زیادی کسب میکردند. اما با ورود «دنیل کریگ» به نقش باند، فضای فیلم بیشتر به سمت و سویی شبیه به سری «بورن» گرایش پیدا کرد تا نسخههای قدیمیتر جیمز باند.
در حالی که بازی پوکر در خط اصلی داستان قرار داشت، صحنههای اکشن نیز بسیار تأثیرگذار بودند. صحنهای که در آن جیمز باند دچار مسمومیت میشود و باید با تزریق دارو خودش را نجات دهد، به اندازه هر فیلم باندی دیگر پرتنش بود. مبارزات فیلم نیز نشان میداد که «مارتین کمپبل» از تماشای «هویت بورن» و دنبالههای آن، درسهای زیادی گرفته است.
رکورد: انتقامجویانه (۲۰۱۱)
فیلم «تاخت و تاز: رستگاری» شایستهی شهرتی بسیار بیشتر از چیزی است که بین تماشاگران معمولی دارد. علاقهمندان به اکشن، این اثر را یکی از بهترینهای قرن بیستویکم میدانند. با اینکه میتوانست آغازگر یک فرنچایز بزرگ باشد، اما تنها به دو قسمت محدود شد.
این فیلم که در سال ۲۰۱۱ به کارگردانی «گرت ایوانز» ساخته شده است، نقش «ایکو اویس» را در آن ایفا میکند؛ یک پلیس تازهکار از یگان ویژه که مأموریت دارد وارد ساختمانی شود و گانگستری را که در بالاترین طبقه پنهان شده، دستگیر کند. این ساختار داستانی، فضایی منحصربهفرد و جذاب ایجاد میکند، زیرا هر طبقه ساختمان بهعنوان یک مرحله در یک بازی ویدیویی عمل میکند.
هر طبقه چالش جدیدی برای مأموران به همراه دارد و راهروها و آپارتمانهای محدود، فرصت مناسبی برای طراحی مبارزات خلاقانه فراهم میآورند. صحنههای اکشن فیلم پیوسته و پرتنش است، و در ادامه، آثاری مانند «Dredd» و «Attack the Block» سعی در خلق فضایی مشابه داشتند، هرچند با تأثیرگذاری کمتر.
فرار از نیویورک (۱۹۸۱)
در حالی که «جان کارپنتر» بیشتر به خاطر ساخت فیلمهای ترسناک مانند «هالووین» و «چیز» شناخته میشود، او همچنین یکی از برترین فیلمهای اکشن را نیز کارگردانی کرده است. در سال ۱۹۸۱، کارپنتر فیلم «فرار از نیویورک» را ساخت که «کرت راسل» را به یک ستارهی اکشن تبدیل کرد.
راسل در نقش «اسنیک پلیسکن» ظاهر میشود؛ افسر سابق نیروهای ویژهای که به جرم سرقت از فدرال رزرو دستگیر شده است. زمانی که هواپیمای رئیسجمهور آمریکا در منهتن سقوط میکند، شهری که اکنون به یک زندان فوقامنیتی تبدیل شده است، به اسنیک وعده عفو داده میشود اگر بتواند رئیسجمهور را نجات دهد.
کارپنتر منهتن را به جهنمی تبدیل میکند و اسنیک را بلافاصله وارد میدان نبردهای هیجانانگیز میسازد. او باید با انواع خلافکاران آخرالزمانی مبارزه کند و راهی برای بقاء پیدا کند، در حالی که میداند نمیتواند به دولت اعتماد کند. شخصیت اسنیک پلیسکن بعدها الهامبخش بازی ویدیویی مشهور «متال گیر سالید» شد.
کتاب «کِیل بیل» (۲۰۰۳-۲۰۰۴)
از نظر فنی، «بیل را بکش» شامل دو فیلم است، اما «کوئنتین تارانتینو» آنها را بهصورت قسمت اول و دوم منتشر کرد. کنار هم، تجربهای پرهیجانتر از «کیل بیل» شاید اصلاً وجود نداشته باشد. تارانتینو همیشه گفته این فیلمها آثاری هستند که او برای ساختنشان به دنیا آمده، حتی اگر آنها را شاهکار نهایی خود نداند.
داستان درباره زنی به نام «عروس» است که در مسیر انتقام از مردی قرار میگیرد که در روز عروسیاش همه را به قتل رساند و او را نیمهجان رها کرد. اما او زنده ماند و شروع به کشتن تکتک کسانی کرد که در آن جنایت نقش داشتند، تا در نهایت به «بیل» (با بازی دیوید کاراداین) برسد.
اگر این دو فیلم را به عنوان یک اثر واحد در نظر بگیریم، همه عناصر موجود است؛ از الهامگیری از فیلمهای قدیمی کونگفو و سینمای اکسپلویتیشن گرفته تا بهترین سکانسهای مبارزه و طراحی حرکات رزمی ممکن. زمانی که دیالوگهای درخشان تارانتینو نیز به آن افزوده میشود، فیلم یک سطح بالاتر از رقبا قرار میگیرد.
اولین خون (۱۹۸۲)
سیلوستر استالونه پیشتر با نقشآفرینی در فیلم «راکی» جایگاه خود را در ژانر ورزشی تثبیت کرده بود، اما «اولین خون» در سال ۱۹۸۲ بود که او را به یک ستاره واقعی در عرصه فیلمهای اکشن بدل کرد. امروزه جان رامبو بیشتر با خشونت اغراقآمیز و انفجارهای بیپایان شناخته میشود، اما این تصویر بیشتر نتیجه دنبالههایی است که هر کدام کلیشهایتر شدند.
در مقابل، «اولین خون» ترکیبی از صحنههای اکشن هیجانانگیز و شخصیتپردازی عمیق و باورپذیر است. این فیلم بیشتر از یک نمایش صرف اکشن، یک تریلر جنگی با زیرمتنهای سیاسی معنادار است که درگیریهای خشن و زمخت آن را با محتوای عمیق همراه میکند، چیزی که در دنبالههای آن کمتر دیده میشود.
هالیوود بارها از الگوی «داوود در برابر جالوت» بهره برده است، اما کمتر فیلمی توانسته است این فرمول را هم از نظر عاطفی و هم فیزیکی به اندازه «اولین خون» بهطور قدرتمند پیاده کند. تماشاگر پیش از هر چیز با جان رامبو همدلی میکند و پس از آن، هیجان، خطر و تعلیق به سراغش میآید. «اولین خون» تنها یک نمایش پر سر و صدا نیست؛ بلکه به طرز غافلگیرکنندهای واقعی و تأثیرگذار است.
شوالیه تاریکی (۲۰۰۸)
پیش از آنکه دنیای سینمایی مارول نگاهها به فیلمهای ابرقهرمانی را تغییر دهد، «شوالیه تاریکی» نشان داد این آثار میتوانند چیزی فراتر از فیلمهای کمیکبوکی باشند. این فیلم به همان اندازه که یک تریلر جنایی است، درباره مردانی با نقاب و شنل هم هست و همچنان بهعنوان یکی از بهترین اقتباسهای کمیک تاریخ شناخته میشود.
هیث لجر در نقش جوکر اجرایی بینظیر ارائه داد و پس از مرگش، جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را دریافت کرد؛ امری که در دنیای فیلمهای کمیک تقریباً بیسابقه است. موفقیت «کریستوفر نولان» در مسیرش بهعنوان یکی از برجستهترین کارگردانان معاصر نیز چندان تعجبآور نیست.
از سهگانه «شوالیه تاریکی»، قسمت دوم همچنان برترین قسمت محسوب میشود. فیلمی با داستانی منسجم، صحنههای اکشن فوقالعاده و بازیهای بینظیر از تمامی اعضای گروه بازیگران که جایگاه خاصی در تاریخ سینما یافته است.
جان ویک: قسمت ۳ – پارابلوم (۲۰۱۹)
هرچند فیلم اول «جان ویک» از نظر انسجام داستان و درام قویتر بود، اما قسمت سوم بهعنوان یکی از بهترین فیلمهای اکشن ساخته شد، چون تقریباً پر از صحنههای مبارزه بیوقفه است. فیلم اول بار بیشتری از نظر احساسی داشت و همین باعث میشد اثری کاملتر باشد، اما از نظر صحنههای اکشن به پای سومین قسمت نمیرسد.
در فیلم «پارابلوم»، جان ویک در حال فرار از تمامی قاتلان شهر است، زیرا به دلیل شکستن قوانین «هایتیبل» جایزهای برای سرش تعیین شده است. داستان از جایی آغاز میشود که قسمت دوم به پایان رسیده بود و مبارزات در این فیلم خلاقانهتر، متنوعتر و پرانرژیتر از قبل ظاهر میشوند.
قسمت چهارم بار دیگر مرزهای ژانر را جابهجا کرد، اما قسمت سوم بود که به اوج خود رسید و نشان داد چگونه میتوان اکشنی بیپایان و هیجانانگیز را ارائه داد، بدون اینکه بیش از حد طولانی یا خستهکننده شود.
فیلم "تحت سلطه اژدها" (۱۹۷۳)
بهترین فیلمهای کونگفو همیشه پر از صحنههای مبارزه دیدنی هستند، اما اگر کسی بخواهد اوج این هنر را در تاریخ سینما تماشا کند، کافی است «بروس لی» را در فیلم اژدها وارد میشود Enter the Dragon ببیند. در این فیلم، بروس لی در نقش استاد هنرهای رزمی معبد شائولین در هنگکنگ ظاهر میشود که به یک مأمور اطلاعاتی بریتانیایی در یک مأموریت ویژه کمک میکند.
بروس لی یک اجرا بینظیر و فراموشنشدنی ارائه داد که بسیاری آن را بهترین نمایشی در تاریخ سینمای کونگفو میدانند. فیلم «Enter the Dragon» از نظر تجاری و هنری به عنوان موفقترین فیلم رزمی تاریخ شناخته میشود و در سال ۲۰۰۴ به «کتابخانه کنگره آمریکا» و فهرست ملی ثبت فیلمها افزوده شد.
به خاطر این دستاورد بزرگ، این فیلم همچنان یکی از اثرگذارترین آثار در ژانر کونگفو باقی مانده است و بارها در فیلمها، سریالها، بازیهای ویدیویی، کمیکها و انیمهها به آن ارجاع داده شده یا از آن الهام گرفته شده است.
فیلم «بیگانگان» (۱۹۸۶)
اگرچه Aliens در اصل یک فیلم علمیتخیلی است، اما به همان اندازه یک اکشن تمامعیار هم هست. قسمت اول این مجموعه بیشتر شبیه یک فیلم ترسناک فضایی و ماجرای «خانهی جنزده» بود. اما «جیمز کامرون» در دنبالهاش آن را به یک اکشن علمیتخیلی تمامعیار تبدیل کرد.
در این نسخه، تمرکز بر روی داستان تفنگداران استعماری است که به همراه «ریپلی» (سیگورنی ویور) و با سلاحهای سنگین وارد میدان میشوند، به جای گروهی از فضانوردان ترسیده. در این روایت، دیگر خبری از شکار تدریجی قربانیان توسط زینومورفها نیست؛ بلکه نبردی مستقیم و رو در رو شکل میگیرد، هرچند اغلب نتیجه آن به ضرر انسانها تمام میشود.
اگرچه پس از این فیلم، مجموعه «بیگانه» به مرور زمان از کیفیتش کاسته شد، اما سطح هیجان و اکشن ارائهشده در «Aliens» همچنان در تاریخ این ژانر بینظیر باقی مانده است.
نخستین قسمت از مجموعه ترمیناتور با عنوان «ترمیناتور ۲: روز داوری» در سال ۱۹۹۱ منتشر شد.
همانطور که Aliens مجموعه «بیگانه» را از ترسناک علمیتخیلی به اکشن ارتقا داد، ترمیناتور ۲: روز داوری نیز همین کار را برای فرنچایز ترمیناتور انجام داد. قسمت اول بیشتر شبیه یک اسلشر بود که در آن ربات قاتلی به شکار قربانیان میپرداخت، اما T۲ به یک اکشن علمیتخیلی پرهیجان با تعقیب و گریزهای نفسگیر تبدیل شد.
در اوج دوران حرفهایاش، آرنولد شوارتزنگر در نقش ترمیناتور ظاهر شد، شخصیتی که از قاتلی بیرحم به محافظی وفادار تبدیل شده بود. «لیندا همیلتون» نیز با ایفای نقش مادر قوی و مبارز، تصویری بینظیر از سارا کانر خلق کرد. حضور «رابرت پاتریک» به عنوان دشمن اصلی و «ادوارد فرلانگ» در یکی از بهترین نقشهای دوران کاریاش، جذابیت فیلم را دو چندان کرد.
این فیلم به طور قابل توجهی استانداردهای جدیدی برای ژانر اکشن علمیتخیلی تعیین کرد. بسیاری از آثار بعدی این حوزه، مدیون نوآوریهای «جیمز کامرون» در «ترمیناتور ۲» هستند، اثری که همچنان به عنوان برترین قسمت این فرنچایز شناخته میشود.
فیلم «هات بولد» (۱۹۹۲)
وقتی صحبت از بهترین فیلمهای اکشن تاریخ میشود، نمیتوان از «جان وو» نام نبرد. در میان آثار او، Hard Boiled شاید درخشانترین باشد. «چاو یون-فات» نقش «تکیلا»، یک گروهبان پلیس سرسخت را بازی میکند که به قوانین اعتنا نمیکند و همیشه راه خودش را میرود. در مقابل، «تونی لئونگ» نقش مأموری مخفی را دارد که در قالب یک قاتل حرفهای نفوذ کرده است.
تکیلا به سرعت وارد دنیای عملیاتهای مخفی پلیس میشود و درمییابد که برخی از اقدامات گذشتهاش پیامدهای ناخواستهای برایش داشتهاند. صحنههای اکشن فیلم بینظیر است و حتی از آنچه وو بعدها در هالیوود خلق کرد، فراتر میرود.
در میان صحنههای فیلم، بیتردید بخش تیراندازی در بیمارستان ماندگارترین است؛ جایی که تکیلا درگیر نبردی بزرگ و مسلحانه میشود، در حالی که تلاش میکند بیماران، حتی نوزادی در آغوش، را از مرگ نجات دهد. این سکانس بهعنوان یکی از بهترین و خلاقانهترین صحنههای تیراندازی در تاریخ سینما شناخته میشود.
مکس دیوانه: جاده خشم (۲۰۱۵)
کل مجموعه «مد مکس» پر از سکانسهای اکشن خیرهکننده است، چون «جورج میلر» همیشه سعی میکند از کارهای قبلی خودش فراتر برود. اما شاید هیچوقت نتواند شاهکاری مثل Mad Max: Fury Road را تکرار کند. در این فیلم «تام هاردی» نقش «مکس راکاتانسکی» را بازی میکند؛ نقشی که پیشتر با «مل گیبسون» شناخته شده بود.
میلر همواره سعی دارد تا تا جای ممکن از بهرهگیری از جلوههای ویژه کامپیوتری خودداری کند و صحنههای اکشن را به صورت واقعی و عملی فیلمبرداری کند. وقتی به تعقیبوگریزهای بیابانی و انفجارهای عظیم این فیلم نگاه میکنیم، سخت است باور کنیم که بخش زیادی از آنها به صورت عملی و بدون استفاده از CGI ساخته شده است. این ویژگی است که فیلم را به یک اثر بینظیر تبدیل کرده است.
این فیلم نه تنها مورد تحسین طرفداران ژانر اکشن قرار گرفت، بلکه نظر منتقدان را نیز جلب کرد. «مد مکس: جاده خشم» نامزد دریافت جایزه اسکار در بخش بهترین فیلم و بهترین کارگردانی شد و در نهایت موفق به کسب ۶ جایزه از مجموع ۱۰ نامزدی شد.
ماتریکس (۱۹۹۹)
وقتی ماتریکس در سال ۱۹۹۹ اکران شد، ژانر اکشن را دگرگون کرد. خواهران واچوفسکی ایده علمیتخیلی «تسلط کامپیوترها بر جهان و اسارت انسانها در دنیایی شبیهسازیشده» را به یک فیلم پرهیجان تبدیل کردند. در این میان، گروهی مقاومت شکل میگیرد که میخواهد انسانها را آزاد کند، چه بخواهند چه نه.
کیانو ریوز در این فیلم نشان داد که یکی از استادان مبارزات سینمایی است، مهارتی که بعدها در نقش «جان ویک» به اوج رسید. اما فیلم «ماتریکس» با طراحی مبارزات بسیار استیلیزه و بهرهگیری از فناوری انقلابی «Bullet Time»، مرزهای جدیدی در سینمای اکشن گشود.
اگرچه دنبالههای «ماتریکس» بیش از حد به سبک خاص خود وابسته شدند و از عمق محتوا فاصله گرفتند، اما فیلم نخست همچنان به عنوان یکی از برترین آثار تاریخ سینمای اکشن شناخته میشود.
فیلم «جان سخت» (۱۹۸۸)
در دهه ۸۰، فیلمهای اکشن معمولاً ستارگانی عظیمالجثه مثل «آرنولد شوارتزنگر» یا «سیلوستر استالونه» داشتند. این روند با فیلمی متفاوت تغییر کرد: جانسخت. در این فیلم «بروس ویلیس» که بیشتر بهعنوان بازیگر کمدی شناخته میشد، در نقش قهرمان اصلی ظاهر شد و تعریف تازهای از ستاره اکشن ارائه داد.
به جای یک قهرمان عضلانی، «جان مکلین» فردی عادی است که ناخواسته در موقعیتی مرگبار قرار میگیرد. بازی درخشان برت ویلیس، فیلمنامهای پر از دیالوگهای ماندگار، و حضور یک ضدقهرمان فراموشنشدنی به نام «هانس گروبر» (با بازی آلن ریکمن) این فیلم را به اثری انقلابی تبدیل کرد.
اگرچه دنبالههای متعددی ساخته شده است، از جمله قسمت دوم که تقریبا نسخهای تکراری از فیلم اول بود و قسمت سوم که مسیر جدیدی را امتحان کرد، اما زمانی که صحبت از بهترین فیلمهای اکشن تاریخ میشود، کمتر اثری به پای «جانسخت» میرسد.
سرقتکنندگان تابوت گمشده (۱۹۸۱)
فیلم تاریخی-اکشن مهاجمان صندوق گمشده در سال ۱۹۸۱ ساخته شد و هنوز هم بهترین نمونه این ژانر به شمار میآید. «استیون اسپیلبرگ» با الهام از سریالهای ماجراجویانهای که در کودکی تماشا میکرد، این فیلم را ساخت و «هریسون فورد» را در نقش «ایندیانا جونز» برگزید؛ انتخابی که شاید بهترین تصمیم در تاریخ سینمای اکشن باشد.
داستان فیلم به تلاش ایندیانا جونز برای یافتن اشیاء تاریخی و انتقال آنها به موزه میپردازد، در حالی که نازیها قصد دارند همین اشیاء را برای کسب قدرت بر جهان تصاحب کنند. نفرت عمیق جونز نسبت به نازیها و توانایی آنها در تبدیل شدن به شرورهای بینظیر، جذابیت فیلم را برای طرفداران اکشن افزایش میدهد.
اگرچه دنبالههای این مجموعه به سراغ موضوعات متفاوتتری مانند وودوو، شوالیههای باستانی زنده، موجودات بیگانگان و حتی سفر در زمان رفتهاند، اما قسمت اول با صحنهی بینظیر «ذوب شدن صورت نازیها در تابوت عهد» همچنان نقطه اوج این سری است. در نهایت، کمتر فیلمی میتواند در جایگاه بهترین آثار اکشن تاریخ، با فیلم «Raiders of the Lost Ark» رقابت کند.
نتیجهگیری:
از زمان پیدایش سینما، ژانر اکشن همواره نماد هیجان و ماجراجویی بوده است. چه صحنههای نفسگیر و پیوسته در «مد مکس: جاده خشم» و چه مبارزات بینظیر در «ماتریکس» و تقابل قهرمان و ضدقهرمان در «جانسخت»، این سبک همواره توانسته است تماشاگران را مجذوب خود کند. نکتهی مهم در تمامی این آثار، این است که فراتر از نمایش انفجارها و مبارزات، داستانهایی انسانی و شخصیتهایی ماندگار ارائه میدهند؛ قهرمانانی که در مواجهه با موقعیتهای غیرقابل تصور، تصمیمات اخلاقی و انسانی میگیرند.
این فهرست نشان میدهد که بهترین فیلمهای اکشن تاریخ، تنها مجموعهای از سکانسهای پرهیجان نیستند، بلکه آثاری هستند که تعلیق، احساس و مهارتهای فنی سینما را در بالاترین سطح به نمایش میگذارند. آثاری که نه تنها سرگرمکنندهاند، بلکه الهامبخش نسلهای آینده فیلمسازان و تماشاگران نیز بودهاند.