کد خبر: 42566

نسل جدید تماشا: تحولی در دنیای رسانه‌ها و تجربه‌های فردی

نسل جدید بی‌تیتراژ؛ چگونه پلتفرم‌های آنلاین دنیای تماشا را تغییر دادند

نسل جدید تماشا، تغییر سبک زندگی با پلتفرم‌های آنلاین، فردی و تعاملی شدن تجربه دیداری، نیاز به بازتعریف رسانه‌های رسمی دارد.

نسل جدید بی‌تیتراژ؛ چگونه پلتفرم‌های آنلاین دنیای تماشا را تغییر دادند

در یک شب پاییزی، برق خانه برای چند دقیقه قطع می‌شود. سکوت و تاریکی همه جا را فرا می‌گیرد و به نظر می‌رسد چیزی در خانه غایب است. نه صدای سریالی که در حال پخش بود، نه رقص نور از صفحه تلویزیون قدیمی گوشه سالن. جوانی بیست‌ساله در خانه است، بی‌درنگ گوشی‌اش را برمی‌دارد، دیتا را فعال می‌کند و در صفحه‌ی کوچک و آشنا، ادامه‌ی سریال موردعلاقه‌اش را از طریق پلتفرم‌های آنلاین مشاهده می‌کند. هنوز برق برنگشته، اما تصویر همچنان بی‌وقفه ادامه دارد.

او یکی از میلیون‌ها ایرانی است که هرگز با مفهوم «ساعت پخش» یا «برنامه‌ی ثابت هفتگی» بزرگ نشده است. برای او، تلویزیون تنها یک جعبه‌ی قدیمی و خاک‌خورده است که شاید هنوز در خانه‌ی مادربزرگ روشن باشد. نسل او با اینترنت، یوتیوب، نتفلیکس و وی‌اودی‌ها رشد یافته و با الگوریتم‌ها تربیت شده است؛ نسلی که دیگر منتظر نمی‌ماند تا برنامه‌ای شروع شود، خودش تصمیم می‌گیرد چه ببیند، چه زمانی و اگر نخواست، رد می‌کند.

این نسل، «تماشا» را از یک فعالیت جمعی به تجربه‌ای فردی تبدیل کرده است. آن دورهمی‌های خانوادگی که همه سر ساعت ۹ شب منتظر پخش سریال بودند، حالا جای خود را به هدفون‌های بی‌سیم و صفحه‌های شخصی داده‌اند. هر فرد در گوشه‌ای از خانه، دنیای خودش را تماشا می‌کند. شاید در نگاه اول، این تغییر فقط فنی یا تکنولوژیک باشد، اما در واقع، با دگرگونی یک آیین فرهنگی روبه‌رو هستیم؛ آیینی که در آن، تماشای تلویزیون، وسیله‌ای برای گفت‌وگو، خنده یا حتی بحث خانوادگی بود.

حالا دیگر پدر و مادر نمی‌پرسند «قسمت امشب چی شد؟»، بلکه در گروه خانوادگی واتس‌اپ، فقط لینکی از آخرین قسمت سریالی که «ارزش دیدن دارد» رد و بدل می‌شود. کودکان دهه‌ی نود و بعد از آن، هیچ‌وقت مجری خبر ۲۰:۳۰ را جدی نگرفته‌اند، برنامه‌های زنده‌ی کودک را ندیده‌اند و واژه‌هایی مانند «پخش مستقیم» برایشان چیزی شبیه شوخی تاریخی است. آن‌ها در جهانی بزرگ شده‌اند که تصویر همیشه «در دسترس» است و هیچ‌چیز کمیاب نیست، فقط زمان است که کم می‌آید.

تلویزیون رسمی، با ساختار سنگین و کند خود، در مقابل این مخاطب بی‌صبر، به نظر درمانده می‌رسد. هنوز هم در استودیوهای بزرگ، با نورهای سفید و صندلی‌های رسمی، برنامه‌هایی ساخته می‌شود که در بهترین حالت، شاید چند دقیقه در اینستاگرام وایرال شوند و سپس فراموش می‌شوند. اما در مقابل، در گوشی‌های کوچک و لپ‌تاپ‌های جوانان، جهان رنگارنگ و پرریسک‌تری جریان دارد؛ شوهای اینترنتی، بلاگرها، رئالیتی‌ها، سریال‌های خانگی و ویدئوهایی که با یک ایده ساده میلیون‌ها بازدید می‌گیرند.

شاید بتوان گفت این نسل دیگر «تماشاگر» نیست، بلکه «کارگردان» تجربه‌ی دیداری خودش است. او انتخاب می‌کند، ترکیب می‌سازد و حتی محتوای موردعلاقه‌اش را بازسازی یا نقد می‌کند و این همان جایی است که رسانه‌ی رسمی از او فاصله گرفته است. تلویزیون باید خود را بازتعریف کند، نه فقط به عنوان منبعی از اخبار و برنامه‌ها، بلکه به عنوان بخشی از حافظه‌ی فرهنگی یک ملت. شاید روزی برسد که دوباره جمع شویم و چیزی را با هم ببینیم، نه چون مجبوریم، بلکه چون دلمان می‌خواهد.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار