مازیار لرستانی: رازهای زندگی، شکست عشقی و آرزوهای میانسالی
مازیار لرستانی قبل از تغییر جنسیت؛ رازهای زندگی شخصی، شکست عشقی و نگرانیهای دوران میانسالی
مازیار لرستانی قبل از تغییر جنسیت درباره زندگی، شکست عشقی، نگرانیهای میانسالی و آرزوهایش در مصاحبه سال ۱۳۹۰ صحبت کرد.
بررسی نگرانیها و چالشهای دوران میانسالی و پیری
از زمانی که خانه پیشکسوتان را میدیدم، همیشه قهرمانهای ذهنی من افراد مسن و پیر بودند. این حس در دوران کودکی من نیز تداوم داشت. هر وقت مادربزرگم به خانه میآمد، احساس میکردم خانه بهنوعی امن و آرام میشود و همه چیز به خوبی پیش میرود، هرچند در واقعیت نمیتوانست کاری انجام دهد.
تأثیر یک عشق منحصر به فرد بر ذهن و زندگی فردی
مردی که نسبت به او احساس عشق میکردم، سیزده سال از من بزرگتر بود. این تفاوت سنی شاید دلیل اصلی باشد که قهرمانان خیالی من همیشه افراد میانسال هستند. حتی در داستانهایی که مینویسم، شخصیتهای اصلی اغلب سنین متوسط دارند.
مبارزه با بیماری و آرزوی بقاء
با وجود علاقه عمیقی که به بچهها دارم، پزشکان به من گفتند که به دلیل شدت بیماریام هرگز نمیتوانم صاحب فرزند شوم. در حال حاضر چند بچه گربه دارم و از مراقبت و بازی با آنها لذت میبرم. معتقدم هیچ تفاوتی بین فرزندان من و کودکانی که در مناطق دیگر مانند زاهدان یا بلوچستان زندگی میکنند، وجود ندارد. اگر بتوانم کاری ماندگار انجام دهم، شاید بتوانم به همه آنها کمک کنم. به همین خاطر تلاش میکنم چیزی خلق کنم که برای مردم ارزشمند و پایدار باشد.
نظرها و باورها درباره ازدواج و عشق
من در حال حاضر به ازدواج فکر نمیکنم، مگر در صورت بروز یک فرصت خاص و ناگهانی. در واقع، تمایلی ندارم چون عشق گاهی شبیه یک حبس ابد است. به عنوان یک لر، ازدواج برای ما بسیار محترم و مقدس است و به آسانی آن را ترک نمیکنیم. اگر وارد رابطه زناشویی شویم، تمام تلاشمان را میکنیم تا زندگی مشترک را حفظ کنیم و به آن وفادار بمانیم.
احساس وظیفهشناسی در برابر نسل آینده
در این لحظه از زندگی، احساس میکنم که به نسلی پرشور و عاشق دل بستهام: به جوانان و کودکانمان. آرزو دارم قدمی بردارم و برای آنها مفید واقع شوم، تا بتوانم نقش مؤثری در شکلگیری آیندهای بهتر ایفا کنم.
سال ۱۳۹۰