کد خبر: 40441

تفاوت تاثیر «تاسیان» و «سووشون» در تصویرسازی کارآفرینان

چرا سریال «تاسیان» تصویر انسان‌محور و واقع‌گرایانه از کارآفرینان ارائه داد اما «سووشون» نتوانست از کلیشه‌های رایج عبور کند؟

بررسی تفاوت‌های سریال «تاسیان» و «سووشون»: انسان‌محوری، واقع‌گرایی و عبور از کلیشه‌ها در کارآفرینی و ادبیات ایرانی.

چرا سریال «تاسیان» تصویر انسان‌محور و واقع‌گرایانه از کارآفرینان ارائه داد اما «سووشون» نتوانست از کلیشه‌های رایج عبور کند؟

در سینما و تلویزیون ایران، تصویر کارآفرین و فعال اقتصادی غالباً به صورت منفی ارائه می‌شود و این قشر در قالب دو دسته‌بندی ساده‌انگارانه قرار می‌گیرد: یا فردی فرصت‌طلب و غرق در فساد که ثروت خود را از راه‌های ناپسند، رانت و با پایمال کردن حقوق دیگران کسب کرده است، یا فردی مذهبی، متشرع و اخلاق‌مدار که در بازارهای سنتی حجره‌داری می‌کند. این نوع بازنمایی‌ها، واقعیت‌های پیچیده و دشوار دنیای کسب‌وکار را نادیده می‌گیرند و تصویری ناقص و یک‌جانبه از شخصیت کارآفرین ارائه می‌دهند.

شکستن قالب کلیشه‌ای «سرمایه‌دار بی‌رحم»

رویکرد تقلیل‌گرایانه و دوگانه، نه تنها تصویری نادرست و محدود از یکی از کلیدی‌ترین عوامل توسعه اقتصادی ارائه می‌دهد، بلکه محیط فرهنگی را برای پذیرش ریسک، نوآوری و خلق ارزش نامساعد می‌سازد. در چنین فضایی، سریال «تاسیان» به کارگردانی تینا پاکروان، نمونه‌ای استثنایی و قابل تحسین است. این اثر نه صرفاً یک پیام تبلیغاتی بلکه روایتی عادلانه، انسانی و چندوجهی از فراز و نشیب‌های کارآفرینی است که توانسته است از قالب کلیشه‌ها خارج شده و تصویری واقع‌گرایانه از کارآفرین به عنوان یک کنشگر اجتماعی و اقتصادی ارائه دهد.

اهمیت اصلی «تاسیان» در رویکرد روایت‌شناسانه آن نهفته است. در این سریال، شخصیت‌های اصلی داستان به صورت سیاه و سفید نمایش داده نمی‌شوند؛ بلکه انسان‌هایی با وجوه مثبت و منفی متفاوت هستند که به واقعیت‌های پیچیده و چندبعدی زندگی انسانی اشاره می‌کنند.

یکی دیگر از نقاط قوت بارز سریال، نمایش پیوند ارگانیک و طبیعی میان موفقیت یک کسب‌وکار و توسعه اجتماعی پیرامون آن است. در روایت‌های سنتی و کلیشه‌ای، کارآفرینان غالباً تصویر فردی منزوی و جداافتاده از جامعه هستند که در جزیره‌ای از ثروت و موفقیت خود غرق شده‌اند و نسبت به جامعه بی‌توجه یا حتی متخاصم نشان داده می‌شوند. اما «تاسیان» این تصور را به چالش می‌کشد و نشان می‌دهد که یک بنگاه اقتصادی فعال چگونه با مسائل، روابط و سلایق افراد درگیر است و نقش مهمی در توسعه و تغییرات اجتماعی ایفا می‌کند.

در این سریال، کارآفرین نه تنها به عنوان یک استثمارگر بلکه به عنوان یک «سازنده» معرفی می‌شود؛ فردی که آینده‌نگری دارد و در مسیر تحقق اهدافش، فرصت‌هایی را برای دیگران نیز خلق می‌کند. این دیدگاه، عمق مفهوم «مسئولیت اجتماعی شرکت‌ها» را نشان می‌دهد و آن را از یک شعار سطحی به واقعیتی زنده و مرتبط با بقای و رشد کسب‌وکار تبدیل می‌کند. برای کسانی که با مفاهیمی مانند خلق ارزش مشترک (Creating Shared Value) آشنا هستند، رویکرد سریال بسیار قابل درک و قابل تحسین است، زیرا به‌درستی نشان می‌دهد که موفقیت پایدار یک شرکت، وابسته به سلامت و توسعه جامعه‌ای است که در آن فعالیت می‌کند.

علاوه بر این، «تاسیان» در انسانی‌سازی تصویر کارآفرینان نیز موفق عمل می‌کند. شخصیت‌های اصلی داستان، قهرمانان بی‌نقص نیستند. آن‌ها در زندگی شخصی و حرفه‌ای خود با چالش‌های اخلاقی مواجه می‌شوند، اشتباه می‌کنند و گاهی تصمیماتی می‌گیرند که عواقب ناخواسته‌ای دارد. این واقع‌گرایی، شخصیت‌ها را برای مخاطب باورپذیر و همذات‌پندار می‌سازد. سریال از نمایش تصویری ایده‌آلیستی و غیرواقعی پرهیز می‌کند و در عوض، نشان می‌دهد که کارآفرینان نیز انسان‌هایی با نقاط قوت و ضعف خاص خود هستند. این رویکرد منصفانه، به مخاطب اجازه می‌دهد تا درک عمیق‌تری از پیچیدگی‌های رهبری در کسب‌وکار داشته باشد و به جای قضاوت‌های سریع، به تحلیل انگیزه‌ها و چالش‌های این افراد بپردازد. سریال یادآوری می‌کند که در دنیای واقعی، مرز میان قهرمان و ضدقهرمان اغلب بسیار باریک است.

بنابراین، «تاسیان» را می‌توان گامی مهم در توسعه نگاه درام ایرانی به مقوله اقتصاد و کارآفرینی دانست. این اثر با روایت دقیق، منصفانه و بدون شعارزدگی، موفق می‌شود کلیشه‌ی مخرب «سرمایه‌دار زالوصفت» را کنار بزند و تصویری پیچیده و انسانی از فرآیند خلق ارزش ارائه دهد.

تمامی این ویژگی‌ها، به همراه داستان عاشقانه سریال، باعث شد که «تاسیان» در جذب مخاطب ایرانی موفق باشد. اما پس از آن، پخش سریالی دیگر آغاز شد که در جذب تماشاگران، موفقیت کمتری داشت.

سووشون و تکرارهای رایج و کلیشه‌ای در ادبیات چپ‌گرا

بر خلاف تاسیان، سریال سووشون با وجود بهره‌گیری از بازیگران مشهور، توانسته است تعداد کمتری از مخاطبان را جذب کند. به نظر می‌رسد این اثر نتوانسته است از قالب‌های کلیشه‌ای رمان سیمین دانشور خارج شود.

رمان سووشون، که اثر سیمین دانشور است، اغلب به عنوان نخستین رمان زنانه ایرانی و یکی از مهم‌ترین آثار ادبیات اجتماعی فارسی شناخته می‌شود. اما اگر نگاهی متفاوت به آن داشته باشیم و ابعاد فکری و ایدئولوژیک آن را مورد بررسی قرار دهیم، متوجه روایتی می‌شویم که گرچه دغدغه‌های انسانی دارد، اما در دام رمانتیسیسم سیاسی، ضدیت افراطی با بیگانگان و برداشت نادرست از مفهوم «استعمار» گرفتار شده است.

در داستان سووشون، یوسف، قهرمان داستان، نماد مقاومت در مقابل ساختار سیاسی آن زمان و همچنین مخالف فروش غله به نیروهای خارجی معرفی می‌شود. اما از دیدگاه اقتصادی، مخالفت با تبادل تجاری، حتی در شرایط بحرانی، همیشه به نفع مردم نیست. نباید انتظار داشت نویسنده حتماً تحلیلگر سیاسی یا اقتصادی باشد یا به تمام جزئیات رویدادهای داستان بپردازد؛ بلکه داستان‌نویس می‌تواند از تخیل بهره‌مند شود و محدودیت‌های دنیای واقعی را نادیده بگیرد. نکته اصلی این است که زاویه دید رمان چه نوع نگاهی را در مخاطب تقویت می‌کند. در این اثر، نویسنده فردی را که مخالف بیگانگان است، قهرمان می‌سازد؛ شخصیتی که با روشی شبیه دن کیشوت، با مشکلی مبارزه می‌کند که در واقع منشأ آن مشکل نیست.

نویسنده در این متن، تصور خود از استقلال را به گونه‌ای توصیف می‌کند که گویی نوعی خودکفایی افراطی و قطع کامل روابط با نظام جهانی است. داستان در دهه ۳۰ خورشیدی رخ می‌دهد و به نظر می‌رسد درون‌مایه آن تحت تأثیر فضای سیاسی ایران پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است. نکته جالب آنکه یکی از شخصیت‌های اصلی داستان در روز ۲۹ مرداد کشته می‌شود.

محمد مصدق، برای بسیاری از هواداران جبهه ملی و حتی حزب توده، نماد قهرمان‌گرایی بود و ملی شدن صنعت نفت را مایه افتخار و غرور ملی می‌دانستند. اما امروزه باور رایج آن است که در جهان پیچیده امروز، تعامل هوشمندانه با بازیگران بین‌المللی و بهره‌گیری از امکانات اقتصادی خارجی نه نشان‌دهنده تسلیم، بلکه روشی برای توسعه و پیشرفت است. اما سیمین دانشور در بستر داستان، از منظر اخلاقی و نه اقتصادی، با هرگونه تعامل برون‌مرزی مخالفت می‌کند. نتیجه این رویکرد، ترویج گفتمانی ضدتوسعه است که روابط اقتصادی خارجی را به چشم خیانت و وطن‌فروشی می‌بیند و آن را احساساتی و منفی می‌پندارد.

در سوی دیگر، زری، زن تحصیل‌کرده داستان، شخصیتی انسانی و ملموس است، اما در نهایت درگیر همان افسانه‌سازی درباره مرد قهرمان باقی می‌ماند. او نه کنش‌گر اجتماعی است و نه ایده‌ای برای تغییر دارد. از نگاه تحلیلی، سیمین دانشور در موقعیتی متناقض قرار می‌گیرد: از یک سو از زنانی می‌گوید که تحصیل‌کرده‌اند و وارد دنیای جدید شده‌اند، و از سوی دیگر آنان را در قالبی سنتی قرار می‌دهد که کنشگری‌شان محدود به عزاداری، تحمل و وفاداری به خانواده است.

برای مخاطب امروز، که ارتقاء مشارکت زنان در جامعه و خارج کردن آنان از محدودیت‌های ساختاری و ایدئولوژیک یکی از مسائل مهم است، سووشون رمانی است که هرچند درد را درک می‌کند، اما راه‌حل را در تلاش برای بر هم زدن ساختار مردسالار نمی‌بیند، بلکه در اسطوره‌سازی و بازنمایی زن به عنوان قربانی و موجودی اثیری جستجو می‌کند.

دانشور با اشاره‌های متعدد به حضور «بیگانگان» و نظامیان خارجی، رمانی را خلق می‌کند که همه چیز را در قالب دوقطبی «خودی - غیرخودی» خلاصه می‌نماید. اما این نگاه، تحلیل عمیق روابط قدرت را نادیده می‌گیرد و تصویری ساده‌انگارانه و خطرناک از وضعیت اجتماعی ایران در آن زمان ارائه می‌دهد.

از دیدگاه مطالعات توسعه، کشورهایی که در مقابل سلطه خارجی مقاومتی فعال داشتند، توانسته‌اند از فرصت‌های بین‌المللی برای ارتقای دانش، زیرساخت‌ها و نهادهای خود بهره‌مند شوند. اما رمان سووشون دیدگاهی بیگانه‌ستیز دارد و حضور بیگانگان را تنها به عنوان دشمن نشان می‌دهد، نه عاملی که بسته به نوع مواجهه می‌تواند تهدید یا فرصت باشد.

ارزیابی ارزش ادبی این رمان خارج از حیطه این نوشته است، اما از نظر فکری، سووشون اثری است در ستایش مقاومت، غرب‌ستیزی و بی‌اعتمادی به عقلانیت محاسبه‌گر. این اثر نمودی است از گفتمان بازگشت به خویشتن و ذهنیت غرب‌ستیز و چپ‌گرای روشنفکری دهه‌های ۳۰ و ۴۰ ایران.

بازخوانی سووشون ما را به تأمل درباره اینکه چرا برخی گفتمان‌های ضد توسعه هنوز در بخش‌هایی از جامعه نفوذ دارند، دعوت می‌کند. طرح نام این رمان در کنار ساخت سریالی، فرصتی است برای اندیشیدن درباره چگونگی تحلیل و مواجهه با این نوع ذهنیت‌ها.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار