سعید روستایی: مهاجرت نمیخواهم، زندگی در ایران برایم معنا دارد
سعید روستایی: من آدم مهاجرت نیستم و زندگی خارج از ایران برایم معنی ندارد
سعید روستایی: من مهاجرت نمیخواهم، فیلمسازی در ایران برایم معنی دارد و زندگی خارج از ایران برایم مهم نیست.

سعید روستایی فیلم جدیدش با عنوان «زن و بچه» در تابستان موفقیت خوبی در گیشه داشت و این اثر یکی از گزینههای ارسال برای اسکار بود که در آخرین لحظه تغییر کرد.
او در مصاحبهای مفصل درباره روند ساخت «زن و بچه» گفت: خیلی دوست ندارم نام من با عنوان فیلمساز… -با تعریفی خاص- بر سر زبانها باشد و ترجیح میدهم فقط فیلمساز باشم، همین. در نهایت، نمیخواهم عنوان دیگری به آن بچسبد، چه خوب و چه بد.
در مورد چالشهای تولید «زن و بچه»، روستایی توضیح داد: برای ادامه کارم به عنوان فیلمساز، انتخاب چهارم برای پروژه همین «زن و بچه» بود. این موضوع ارتباطی با حواشی حول «برادران لیلا» نداشت، اما وقتی پس از چند روز، فیلمبرداری «زن و بچه» متوقف شد و من را احضار کردند، طبیعی است که دچار مشکل شوم. مثلا در یک روز تعطیل و در هوای آلوده، تعداد زیادی دانشآموز آورده بودیم تا یک سکانس پرجمعیت ضبط کنیم و حالا در شرایطی که هشدار میدهند و مزاحمت ایجاد میکنند، با وجود اینکه فیلمنامه توسط ارگانها خوانده و مجوز گرفته بود، انگار قصد داشتند این پروژه هم مانند «برادران لیلا» بینظم و قاچاق باقی بماند و سرمایه به باد رود.
روستایی درباره مشکلات نمایش «برادران لیلا» در جشنواره کن گفت: حوادث جشنواره کن خارج از کنترل بود، مانند ماجرای بوسه نوید محمدزاده و همسرش که ارتباطی به ما نداشت. همچنین وقتی حادثه سینما متروپل رخ داد، ما از جزئیات آن اطلاع نداشتیم، اما پس از فهمیدن، جایزه را به قربانیان تقدیم کردیم. پس از بازگشت به ایران، جریانات و حاشیهها شروع شد و من متهم شدم که مقصر تمام این اتفاقات هستم، حتی نوید و بوسه نوید را هم مقصر میدانستند و میگفتند من به نوید خط دادهام، در حالی که من و نوید از این موضوع بیخبر بودیم. حتی نوید هم میگفت، باید از من بپرسید تا جواب دهم! فضا تندتر شد و وقتی نسخه قاچاق فیلم منتشر شد، تحلیلهای سیاسی عجیب و غریبی شکل گرفت.
روستایی درباره وسوسه مهاجرت به اروپا و فیلمسازی در آن سوی مرز گفت: من آدم مهاجرت نیستم و تمام عوامل فیلمهایم دوستان نزدیک من هستند و در روزهای غیرکاری هم با هم زندگی میکنیم. حتی وقتی به جشنوارههای خارجی میروم، روز پنجم حوصلهام سر میرود چون برای من زندگی خارج از ایران بعد از کار معنا ندارد.
او تاکید کرد: برخی ظاهرن زندگی در خارج از ایران را بلدند، اما من این مهارت را ندارم. مثلا روزی هشت تا ده ساعت کار میکنم و میدانم چه باید بکنم، اما بعدش چه باید بکنم را نمیدانم. زندگی من همینجا است و هرگز به رفتن فکر نکردهام و نخواهم کرد.