کد خبر: 38979

رهبر انقلاب به مصطفی زمانی و یوسف پیامبر: درس‌هایی برای هنرمندان

توصیه‌های رهبر انقلاب به مصطفی زمانی بازیگر یوسف پیامبر: همیشه مثل یوسف باشید و از زندگی درس بگیرید

توصیه‌های رهبر انقلاب به مصطفی زمانی و نکات ارزشمند درباره یوسف پیامبر و هنر داستان‌نویسی در دیدار صمیمانه.

توصیه‌های رهبر انقلاب به مصطفی زمانی بازیگر یوسف پیامبر: همیشه مثل یوسف باشید و از زندگی درس بگیرید

در دیدار رهبر معظم انقلاب با عوامل سریال «یوسف پیامبر» حاشیه‌هایی رخ داد که در ادامه به آنها اشاره می‌شود. قبل از شروع جلسه، گروهی از هنرمندان در انتهای خیابان فلسطین جمع شده بودند و دست‌هایشان را در جیب کت و کاپشن خود قرار داده و در حال گفتگو بودند. بعضی که احتمال می‌دادند ممکن است سیگار و فندک داخل وارد شود، از دیگران که یا نمی‌دانستند یا بی‌تفاوت بودند، سیگار می‌کشیدند و دود می‌فشردند.

هر زمان که فرد جدیدی به جمع آنان اضافه می‌شد، موجی از تبادل نظر و خوش‌وبش بینشان شکل می‌گرفت و سپس فروکش می‌کرد. مجموعاً حال و هوایشان سرزنده و شاداب بود. آن‌ها منتظر بودند تا فردی که کارت ملاقات داشت، برسد و وارد جلسه شود. ما هم کمی دیرتر رسیدیم و پس از دریافت اجازه‌نامه، وارد شدیم. جلسه به صورت نیمه‌عمومی برگزار شد و در آن عریضه‌های خصوصی ارائه می‌شد. پس از صرف شیرینی و شیرکاکائو، روی صندلی‌هایی که به شکل مربع چیده شده بودند، نشستیم. صندلی مقام رهبری در وسط ضلع شمالی مربع قرار داشت و حدود ۷۰ تا ۸۰ صندلی دیگر برای عوامل، یکی از ضلع‌ها مخصوص خانم‌ها بود.

دو جوان کنار من نشسته بودند و متوجه شدند من در حال نوشتن سریع و مداوم هستم. یکی به دیگری گفت: «ببین، همه دارند نامه و درخواست می‌نویسند و می‌خواهند آنها را به رهبر بدهند.» دیگری پاسخ داد: «بیا ما هم بنویسیم.» در حالی که حواسم به حاشیه‌نویسی خودم بود، تصور می‌کردم این جوان‌ها، یادداشت‌های من را می‌خوانند. اما آنها کاغذ و خودکار تهیه کردند و از مرد مسن کنارشان پرسیدند: «آقا، به نظر شما چی باید درخواست کنیم؟» او جواب داد: «چیزی که در شأن جلسه و رهبر باشد.» جوان‌ها پرسیدند: «مثلاً چه چیزی؟» او تأمل کرد و گفت: «مثلاً یک پست و مقام بی‌ارزش!» این جواب باعث خنده‌ام شد و نمی‌دانستم آیا مرد مسن، جوان‌ها را شوخی کرده یا درخواست‌هایشان را.

در هر حال، آنها درخواست‌هایشان را نوشتند. من به اطراف نگاه کردم و دیدم که همه هنرمندان در حال نوشتن عریضه هستند؛ حتی پسربچه ۹ساله‌ای که مرد مسن است، نامه‌ای نوشت که من نتوانستم آن را بخوانم، چون گفت «خصوصی است». یکی از جوان‌ها به من گفت: «شما حرفه‌ای هستی!» و با آرنج به رفیقش زد که «ببین، چند برگ کاغذ آورده، روان‌نویس بنفش هم دارد که نوشته‌اش دیده شود.» من هم کاغذها و روان‌نویس را که از همکاران قرض گرفته بودم، نشان دادم.

گفتم: «آره، من حرفه‌ای‌ام!» همزمان، رئیس صدا و سیما، گزارشگر و تیترهای خبری، همراه با ضرغامی و سلحشور، بلند شدند و پس از نشست رهبر، دوباره نشستند. رهبر که نشست، از دور به حضار نگاه کرد و سرتکان داد. حرکت سر رهبر حدود یک دقیقه طول کشید و نوبتی نفر به نفر، ادامه داشت. ضرغامی گزارشی از یکی از پروژه‌های موفق تلویزیون ارائه داد که ۸۵ درصد مخاطب داشت و رضایت ۹۰ درصدی، و همچنین تعقیب سریال در مراجع مختلف و کم‌هزینه بودن نسبت به پروژه‌های مشابه. او تیتر روزنامه‌های عراقی را خواند که نشان می‌داد سریال «یوسف پیامبر» جایگاه ویژه‌ای در منطقه یافته و پَک و پوز سریال‌های ترکیه‌ای و هندی را زده است. رئیس جدید صدا و سیما از پرفروش بودن این سریال در کلوپ‌های فیلم تاجیکستان خبر داد و همچنین گزارشی از حرف‌های سفیر الجزایر که گفت مردم این کشور، با وجود ممنوعیت پخش سریال در تلویزیون، از طریق ماهواره آن را تماشا می‌کردند و لذت می‌بردند.

ضرغامی میدان را به سلحشور سپرد تا گزارش دهد. او ابتدا تشکر کرد که توانسته با عوامل سریال دیدار کند و امیدوار بود وقت رهبر را بی‌جهت نگرفته باشد. سپس گفت که ۵۴ کشور این سریال را به زبان عربی دیده‌اند و در سراسر جهان با زیرنویس انگلیسی از طریق ماهواره پخش شده است. او دلایل محبوبیت سریال را تحلیل کرد و پنج شاخص برشمرد؛ از جمله داستان زیبا، مستند بودن، عبرت‌آموز بودن و جذابیت‌های بصری. اما او افزود که چهار شاخص اول، کار خداوند است و اگر خدا بخواهد، تنها جذابیت‌های بصری باقی می‌ماند.

در ادامه، سلحشور به تفسیر آیه آخر سوره یوسف پرداخت و رهبر آرام گوش می‌داد، در حالی که دفترچه و قلم کنار دستش بود اما چیزی یادداشت نکرد. در این مدت، مصطفی زمانی، بازیگر نقش یوسف، آرام و ساکت نشسته بود و عکاس‌ها بیشتر به او توجه داشتند. سلحشور هم سینمای روز دنیا را به چالش کشید و گفت بهترین داستان‌ها، داستان پیامبران هستند. او احتمال داد که این صحبت‌ها منجر به پروژه دیگری درباره زندگی پیامبر دیگری در صدا و سیما شود. در پایان، او از صدا و سیما گله کرد که پشت صحنه‌های سریال را پخش نکرده و برنامه‌ای مستقل درباره آن نساخته است، همچنین به عدم حمایت از عوامل و بازیگران اشاره کرد. او حتی حواسش نبود که عوامل سریال در حال دیدار با رهبر هستند، که نشان از توجه در سطح عالی داشت.

در ادامه، چند سوال از رهبر پرسیده شد؛ از جمله درباره اینکه چرا با وجود استقبال زیاد، برخی هنرمندان و مطبوعات از سریال انتقاد کرده‌اند. جواب این سوال بر عهده رهبر بود. اما من به عنوان کسی که به داستان‌نویسی علاقه‌مندم، نمی‌توانم از بعضی صحبت‌های رهبر عبور کنم. او گفت که جایزه‌هایی مانند اسکار و نوبل، که حالا رسوا شده‌اند، زمانی معتبر بودند؛ مثلاً جان اشتاین‌بک زمانی که علیه امپریالیسم می‌نوشت، نیازمند نان شب بود. او همچنین بیان کرد که مشکل اصلی سینما و تلویزیون ما، نبود قصه خوب است و باید روی این موضوع تمرکز کنیم. رهبر به شخصیت حضرت یوسف(ع) اشاره کرد و گفت پیامبران برای هدایت مردم و مبارزه با ظلم مبعوث شده‌اند، نه صرفاً برای دعا و نصیحت. او نقد ظریفی به شخصیت‌پردازی حضرت یعقوب داشت و به اهمیت تخیل و داستان‌پردازی هنرمندانه اشاره کرد، و گفت که بیشتر رمان‌ها و داستان‌های معروف، بر اساس حوادث واقعی ولی با نگاه هنرمندانه ساخته شده‌اند، و تفاوت نگاه هنرمند با مردم عادی است که جذابیت ایجاد می‌کند.

در پایان، من هم معتقدم که اگر همه حاضرین در جلسه، از جمله خودم، کتاب‌هایی که مطالعه کرده‌ایم را لیست کنیم، شاید کمتر از رهبر کتاب دست گرفته‌ایم. پس از اتمام صحبت‌های رهبر، همه به سمت گفتگوهای دیگر رفتند و عوامل سریال نیز در حال معرفی خود بودند. یکی از خانم‌ها با اشتیاق گفت: «حاج‌آقا، از دیدن شما خوشحال شدم.» برخی هم در مورد نواقص صدا و سیما صحبت می‌کردند. ضرغامی، که کنار رهبر نشسته بود، روی صندلی‌اش کمی جابه‌جا شد و به حرف‌ها گوش داد. در میان گفتگوها، یکی خانم با اصرار گفت: «از اینکه وقت گذاشتید، ممنونم، اما آرزوی من، کشور بدون فقر و اعتیاد است.»

رهبر پاسخ داد: «این آرزو، آرزوی همه ما است.» جعفر دهقان، بازیگر، در مقابل رهبر ایستاده بود و بی‌حرکت ماند. یک نفر دیگر از عقب گفت: «جعفر، بیا کنار؛ بیار کنار!» جوانی درخواست کرد: «حاج‌آقا، می‌تونم چفیه‌تان را بگیرم؟» و رهبر چفیه را به او داد. او چفیه را روی صورتش گذاشت و خود را از جمع جدا کرد. چند نفر دیگر، مصطفی زمانی را که آرام و ساکت نشسته بود، هل دادند و گفتند: «این هم یوزارسیف!» رهبر لبخندی زد و گفت: «شما، آقاجان، اولین تجربه تصویری‌تان با حضرت یوسف بود؛ خودتان را حفظ کنید و همیشه مثل حضرت یوسف باشید.»

زمانی آرام و ساکت، با نگاه به جمع، از محل خارج شد. فرد دیگری چند برگ کاغذ آورد و گفت: «این طرح را چندجا بردم، ولی توجه نکردند،

یک مرد دیگر که نقش هم‌سلولی یوزارسیف را بازی می‌کرد، سلام مشهدی را به رهبر رساند. رهبر پرسید: «خودت هم مشهدی هستی؟» مرد تایید کرد و رهبر گفت: «خوب، سلام مرا به آن فرد برسان.» مرد مشهدی تعجب کرد که رهبر او را می‌شناسد. سپس رهبر با سلحشور درباره داستان حضرت موسی صحبت می‌کرد و او تعریف می‌کرد که چگونه مرجع تقلید است و در راه دین، موهای سر و صورتش را سپید کرده است. رهبر سالن را ترک کرد و جعفر دهقان به دنبال کسی می‌گشت که قرآنش را پس بگیرد.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار