کد خبر: 37589

ثبات مدیریتی تئاتر شهر، کلید توسعه یا چرخه بی‌ثباتی؟

ثبات مدیریتی تئاتر شهر کلید توسعه پایدار یا تکرار چرخه بی‌ثباتی؟ بررسی وضعیت و آینده هنرهای نمایشی ایران

تحلیل ثبات مدیریتی تئاتر شهر در ایران، چالش‌ها، فرصت‌ها و راهکارهای پایدارسازی هنرهای نمایشی کشور

ثبات مدیریتی تئاتر شهر کلید توسعه پایدار یا تکرار چرخه بی‌ثباتی؟ بررسی وضعیت و آینده هنرهای نمایشی ایران

اگر نگاهی به کارنامه دولت چهاردهم بیندازیم، الگوی تکراری و قابل‌توجهی در آن مشاهده می‌شود؛ تغییرات سریع در مدیریت و جایگزینی مدیران با سرپرستان. استعفای زودهنگام عبدالحسین کلانتری از معاونت فرهنگی و سپردن این مسئولیت به سیدمحسن جوادی که پس از چند ماه از سرپرستی به سمت معاونت تثبیت شد، نمونه‌ای بارز از این روند است.

این روند بیشتر شباهت به دوره‌های آزمایشی کوتاه‌مدت دارد که تجربه نشان داده است، به ویژه در حوزه فرهنگ و هنر، معمولاً نتیجه مطلوبی در بر ندارد. بی‌ثباتی در سطح معاونت هنری نیز از این قاعده مستثنی نبوده است. نادره رضایی در مدت کوتاه مدیریتی خود نه تنها نتوانست از این چرخه خارج شود، بلکه در نهایت قربانی آن شد.

او در تلاش برای انتصاب سعید اسدی، پژوهشگر و مدیر باسابقه تئاتر، به مدیریت مرکز هنرهای نمایشی ناکام ماند و در نهایت رضا مردانی با حکم رسمی مسئولیت این مرکز را بر عهده گرفت. چند ماه بعد، زمانی که اسدی به عنوان مشاور عالی وارد مجموعه شد، رضایی از سمت معاونت کنار گذاشته شد.

مروری بر رویدادها و اتفاقاتی که در معاونت و تئاتر شهر رخ داد

در مسیر پرنوسان این حوزه، تئاترشهر به عنوان مهم‌ترین نهاد نمایشی کشور با مشکلات مشابهی روبرو بود. پس از کناره‌گیری جواد طاهری، مدیر مجموعه تئاترشهر در دولت سیزدهم، حمید نیلی هم‌زمان مدیریت کلی و سرپرستی این مرکز را بر عهده گرفت، اما با کنار رفتن او، اتابک نادری به عنوان سرپرست موقت مرکز هنرهای نمایشی و حسن جودکی به سرپرستی تئاترشهر منصوب شدند.

در این دوره، به جای معرفی مدیر ثابت، افراد متعددی به صورت سرپرست بر مسند مدیریت نشستند که رسانه‌ها آن را با عنوان «کلاف سردرگم» توصیف کردند. این روند در پاییز و زمستان ۱۴۰۳ و همچنین در سال ۱۴۰۴ ادامه یافت. تئاترشهر حتی برای مدت‌هایی بدون مدیر رسمی باقی ماند و با سرپرستی‌های کوتاه‌مدت اداره شد. این وضعیت نشان‌دهنده بلاتکلیفی ساختاری در سیاست‌گذاری فرهنگی است و به فرسایش نیروی اجرایی و بی‌اعتمادی هنرمندان و مخاطبان دامن زد.

در نهایت، پس از ماه‌ها انتظار، کوروش سلیمانی به عنوان مدیر تئاترشهر معرفی شد. انتصاب او که از میان هنرمندان تئاتر شناخته شده است، واکنش‌های مثبتی در جامعه هنری برانگیخت. با این حال، سوال اصلی همچنان باقی است: آیا این انتصاب آغازگر دوره‌ای پایدار خواهد بود یا او نیز همانند پیشینیان در چرخه مداوم تغییرات گرفتار خواهد شد؟

آیا کوروش سلیمانی قادر است روند بی‌ثباتی را متوقف کند؟

این تحولات نشان‌دهنده ریشه‌دار شدن چند مسئله اساسی در ساختار مدیریتی، فرهنگی و هنری کشور است. اولین مسئله، سلطه الگوی سرپرستی بر نهادهای کلیدی فرهنگی است؛ الگویی که عملاً برنامه‌ریزی‌های بلندمدت را غیرممکن می‌سازد و مدیران را در وضعیتی موقت و شکننده قرار می‌دهد. دومین مسئله، politicizing انتصابات است، که بیشتر بر اساس ملاحظات سیاسی و جابه‌جایی‌های درون‌سازمانی صورت می‌گیرد تا بر پایه کارنامه و تخصص مدیران.

بسیاری از تغییرات در این حوزه، نه بر اساس شایستگی‌های حرفه‌ای، بلکه در نتیجه جابه‌جایی‌های بالادستی و ملاحظات تیمی شکل می‌گیرند، که این امر منجر به تضعیف سرمایه انسانی در حوزه فرهنگ شده است. علاوه بر این، بی‌ثباتی‌های مداوم و جابه‌جایی‌های پی‌درپی باعث فرسایش ساختار اداری و از بین رفتن اعتماد هنرمندان و فعالان فرهنگی شده است.

در چنین فضایی، توجه به مدیرانی از میان بدنه تئاتر و هنرهای نمایشی که ارتباط مستقیم با جامعه هنری دارند، اهمیت پیدا می‌کند. این مدیران می‌توانند تا حدودی اعتماد از دست‌رفته را بازگردانند. انتصاب کوروش سلیمانی، از این منظر، فرصت جدیدی محسوب می‌شود؛ اما موفقیت او وابسته است به فراهم بودن اختیارات، بودجه و حمایت ساختاری لازم از سوی دولت.

تاریخ توسعه تئاتر شهر، در ثبات و آینده‌نگری مدیریتی آن است.

تاریخ نشان می‌دهد که دوره‌های موفق مدیریت تئاترشهر زمانی رقم خورده‌اند که ثبات در راس اداره وجود داشته و مدیران با دیدگاهی بلندمدت، راه‌های نوینی برای توسعه این مجموعه ترسیم کرده‌اند. یکی از طولانی‌ترین دوران‌های مدیریت در تئاترشهر، دوره مجید جعفری بود که از سال ۱۳۶۵ تا آبان یا آذر ۱۳۷۶ ادامه داشت. این دوره به دلیل استمرار و ثبات مدیریتی، به عنوان یکی از نقاط عطف در تاریخ این مجموعه شناخته می‌شود. پس از او، حسین پاکدل تا پایان سال ۱۳۸۲ مدیریت تئاترشهر را بر عهده داشت و با سازماندهی مجدد ساختار اجرایی و هنری، شرایطی نو برای رشد و شکوفایی این مرکز فراهم ساخت.

این دو دوره، هر کدام به شیوه‌ای متفاوت، نقش مهمی در ارتقاء امکانات و بهبود کیفیت تولیدات نمایشی ایفا کردند. امروزه نیز، جامعه تئاتر بیش از هر زمان دیگری به ثبات نیازمند است. بنابراین، آینده مدیریت سلیمانی، تنها وابسته به توانایی‌های فردی او نیست، بلکه نیازمند اصلاح روش‌های انتصاب، و همچنین تامین منابع مالی و امکانات اجرایی از سوی دولت است.

در این راستا، سوالی مهم در برابر جامعه تئاتر مطرح می‌شود: آیا کوروش سلیمانی قادر خواهد بود چرخه بی‌ثباتی‌های مدیریتی را خاتمه دهد و تئاترشهر را به دوره‌ای پایدار و پرجنب‌وجوش برساند؟ یا این انتصاب نیز همانند تجربه‌های گذشته، تنها فصلی کوتاه و گذرا خواهد بود؛ با وعده‌هایی که نیمه‌تمام باقی می‌مانند و چشم‌اندازهایی که هرگز محقق نمی‌شوند؟

قطب‌الدین صادقی، مدرس، پژوهشگر، نویسنده و کارگردان برجسته تئاتر ایران، در این باره گفت: «انتصاب مدیر شرط عمل نیست، بلکه اختیار لازم است.» او با تأکید بر اهمیت شایستگی کوروش سلیمانی، افزود: «او هنرمندی با کارنامه‌ای درخشان است، اما مدیریت در چنین سطحی نیازمند دو عامل حیاتی است: بودجه و آزادی عمل. اگر وزارتخانه دست و پای او را ببندد، او نمی‌تواند فعالیت کند. اما اگر منابع و اختیارات کافی در اختیارش قرار گیرد، بی‌شک مدیر توانمندی خواهد بود، چون همه ظرفیت‌هایش را دارد. تنها انتصاب کافی نیست؛ بلکه بودجه و آزادی عمل، کلید موفقیت هستند.»

صادقی همچنین نسبت به فشارهای بیرونی هشدار داد و گفت: «مدیر نباید در منگنه کمبود امکانات و محدودیت‌های مالی قرار گیرد. نباید توسط جریان‌های ضدفرهنگی و ضدهنری، دستورات بالادستی به او تحمیل شود. در صورت چنین وضعیتی، حتی بهترین مدیران نیز به مهره‌هایی بی‌تأثیر در صفحه‌ شطرنج اداری بدل خواهند شد. بنابراین، آزادی عمل اهمیت حیاتی دارد.»

او در ادامه با اشاره به مشاوره‌ای که از وی در رابطه با سلیمانی گرفته، گفت: «وقتی با او صحبت کردم، به دو نکته مهم اشاره کردم که دیگران نادیده گرفته‌اند. اول اینکه تئاتر حرفه‌ای را در تئاترشهر جاری کند؛ چراکه این مکان، موتور خلاقه ایران است و باید جای آبادانی و شکوفایی باشد. دوم اینکه به تئاتر ایرانی بها دهد؛ نباید تئاترشهر پر از آثار دست‌دوم و نمایشنامه‌های قدیمی اروپایی و آمریکایی باشد، بلکه باید بر تولیدات ایرانی و گروه‌های حرفه‌ای تمرکز کند. اگر این دو هدف محقق شود، تئاترشهر به جایگاه واقعی خود بازخواهد گشت.» در پایان، صادقی ابراز امیدواری کرد که حضور کوروش سلیمانی بتواند بار دیگر رونق را به تئاتر ایران بازگرداند، البته مشروط بر اینکه بودجه و آزادی عمل به او داده شود.

رحمت امینی، مدرس، پژوهشگر و نویسنده تئاتر، نیز در این زمینه گفت: «حیات تئاترشهر اولویت است.» او با اشاره به پیشینه دانشگاهی و تجربه کار در فضای غیر‌دانشگاهی، افزود: «در چهار دهه فعالیت در تئاتر، با وجود بی‌مهری‌های معمول دولت، این هنر مسیر خود را حفظ کرده است. اکنون مدیریت این مرکز مهم‌ترین مرکز تئاتر در خاورمیانه است، مرکزی که نمادین هم محسوب می‌شود، همانند برج آزادی. اما باید توجه داشت که این ساختمان کهن در سال‌های اخیر بیشتر مورد استفاده قرار گرفته تا اینکه از آن مراقبت و نگهداری شود. قبل از هر برنامه‌ریزی، باید به حیات دوباره این ساختمان فکر کرد.»

امینی همچنین هشدار داد: «از اطراف این بنا که هنوز بلاتکلیف است، تا سیستم‌های داخلی آن، نیازمند توجه ویژه‌ای هستیم. دولت تاکنون نتوانسته است در مرکز شهر، چنین ساختمانی را بسازد و این بنا، حتی با بهترین مراقبت‌ها، تنها چند دهه دیگر عمر خواهد داشت و باید به فکر جایگزین بود. در دولت قبلی وعده داده شد که در تقاطع بلوار کشاورز و خیابان حجاب، مجموعه بزرگ تئاتری ساخته می‌شود، اما این وعده‌ها عملی نشد.» او بر اهمیت رفع مشکلات سخت‌افزاری و نیروی انسانی تأکید کرد و گفت: «باید به سالن‌ها، امکانات فنی، سیستم‌های گرمایشی و برودتی و بهداشتی توجه ویژه شود. همچنین، رضایت و ثبات نیروی انسانی، نقش مهمی در ارائه خدمات مطلوب به هنرمندان دارد. تغییر مداوم پرسنل، بی‌ثباتی کار را تشدید می‌کند.»

امینی در مورد مسائل مالی نیز گفت: «تئاترشهر هویت مستقل دارد، اما مدیر آن نمی‌تواند از سود مستقیم مجموعه بهره‌مند شود؛ پول باید در چرخه‌ای گردش کند تا به مجموعه برگردد. این موضوع نیازمند اصلاح است.» او در پایان بر اهمیت ثبات مدیریتی تأکید کرد و افزود: «مدیریت در تئاترشهر باید پایدار باشد. هر مدیری که وارد می‌شود، باید حداقل چهار تا هشت سال باقی بماند تا بتواند برنامه‌های خود را عملیاتی کند. متأسفانه، تغییرات مداوم مدیران، آسیب‌زننده است و باید از آن پرهیز کرد.»

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار