کد خبر: 3492

جناب‌خان شعری برای حامد عسکری خواند

تضمین شاعرانه جناب‌خان برای شعر حامد عسکری در برنامه ۱۰۰۱؛ تلفیق طنازی و ادب ناب ایرانی

در برنامه ۱۰۰۱، جناب‌خان شعری تضمینی و شاعرانه برای یکی از معروف‌ترین اشعار حامد عسکری خواند که تحسین او و محسن کیایی را برانگیخت. متن کامل در سایت.

در یکی از خاطره‌انگیزترین لحظات برنامه «۱۰۰۱»، جناب‌خان با صدای محمد بحرانی، شعری ناب و تضمینی برای یکی از زیباترین اشعار حامد عسکری خواند؛ شعری که نه فقط خود شاعر را غرق در لذت کرد، بلکه محسن کیایی و مخاطبان را در سکوتی عمیق از تامل و تحسین فرو برد.

حامد عسکری کیست؟

حامد عسکری متولد سال ۱۳۵۸ در جیرفت کرمان است. او از شاعران شناخته‌شده معاصر در ایران به شمار می‌رود که با نگاهی تازه به زبان شعر، مخاطب زیادی در میان علاقه‌مندان به ادبیات پیدا کرده است.

او در خانواده‌ای فرهنگی رشد کرد و تحصیلات دانشگاهی‌اش را در رشته حقوق گذراند. اما علاقه‌اش به ادبیات باعث شد از اوایل دهه ۸۰ فعالیت حرفه‌ای در شعر را آغاز کند. نخستین مجموعه شعرش با نام «پله پله تا ملکوت» توجه علاقه‌مندان به شعر عاشقانه و اجتماعی را جلب کرد.

از جمله آثار معروف او می‌توان به مجموعه‌های «حال‌ات که خوش نیست»، «سرمه‌ای»، «اسمش همین است حسین» و «زخم به وقت شقایق» اشاره کرد.

شعر حامد عسکری تلفیقی است از لحن نو، تصویرسازی تازه و عواطفی صادقانه که هم به زبان امروز نزدیک است و هم از ریشه‌های سنتی شعر فارسی بهره می‌برد.

او در کنار شعر عاشقانه، آثار آیینی در مدح اهل بیت نیز سروده و در محافل مذهبی و ادبی، یکی از چهره‌های مؤثر به‌شمار می‌رود.

 

صنعت تضمین در شعر چیست؟

تضمین یکی از صنایع زیبا و قدیمی در شعر فارسی است که در آن شاعر، بخشی از شعر شاعری دیگر را در دل شعر خود می‌آورد و آن را بازآفرینی یا ادامه می‌دهد.

گاهی این تضمین به‌عنوان ارادت به شاعر پیشین است، گاهی بازی هوشمندانه‌ای با مضمون، و گاهی تجلی گفت‌وگو میان دو ذهن خلاق. جناب‌خان در شعر خود از همین شیوه استفاده کرده و بخشی از شعر اصلی حامد عسکری را در بافت شعرش گنجانده است.

متن کامل شعر تضمینی جناب‌خان (محمد بحرانی)

و مهربانی چشمش شروع سوره رحمان

به حق که یَخرج منهم هزار لولو و مرجان

و کاش چیره شود بر سیاه قلب من آنکه

"نهاده است به غبغب ترنج قالی کرمان

نشانده بر عسل لب انارهای بدخشان"

 

ببین چگونه زهجرت غمینم و متلاشی

و قلبم از ضربان خالی است اگر که نباشی

فرات عشق تو بر این کویر تشنه نشسته

"نشسته است به تختی، به تختی از گل و کاشی

سی و سه بافه رها کرده در شکوه سپاهان"

 

ابوسعید به وصف نگاه مست تو عارف

و جبرئیل به نور وجود گرم تو هاتف

"پناه بر تو از آن لحظه‌ای که دلبرکم باز

سپرده روسری‌اش را به بادهای مخالف

به بادهای رها از شب کویر خراسان"

 

و شاه شطرنج افتاده در اسارت کیش‌اش

همو که ظلم به عاشق، هماره مذهب و کیش‌اش

وجود و قوت و جانم خلاصه شد به دو دستم

"دو دست داغ و نحیفم میان زلف پریشش

لوار شرجی قشم است در شمال شمیران"

 

قسم به زرد تنم، صد قسم به دیده حَمرا

تکان تکانم دادی چنان‌که زلزله بم را

و لیک در نفس آخرم در عمق وجودم

"بران شدم که ببوسم عروس شعر خودم را

ببوسمش به خیال گلابگیری کاشان"

 

من از شماره عشاق بی‌شمار تو حذفم

منم که دیگر از روز و روزگار تو حذفم

منم که گنگم و یک گنگ خوابیده و خاموش

"غزل رسید به آخر، هنوز اول وصفم

همین‌قدر بنویسم، فرشته است به قرآن"

 

و اما شعر اصلی حامد عسکری...

همان شعری که الهام‌بخش جناب‌خان شد و در اجرای او جان تازه گرفت:

نهاده است به غبغب ترنج قالی کرمان

نشانده بر عسل لب انارهای بدخشان

نشسته است به تختی، به تختی از گل و کاشی

سی و سه بافه رها کرده در شکوه سپاهان

 

سپرده روسری‌اش را به بادهای مخالف

به بادهای رها در شب کویر خراسان

دو دست داغ و نحیفم میان زلف پریشش

لوار شرجی قشم است در شمال شمیران

 

برآن شدم که ببوسم عروس شعر خودم را

ببوسمش به خیال گلابگیری کاشان

غزل رسید به آخر، هنوز اول وصفم

همین‌قدر بنویسم: فرشته‌ای‌ست به قرآن

 

شعر، وقتی از زبان یک شاعر به شاعر دیگر می‌رسد و با تضمینی هنرمندانه دوباره متولد می‌شود، چیزی فراتر از کلام است. جناب‌خان با خلاقیت و احترام، شعری خلق کرد که هم مستقل بود، هم ستایش‌آمیز و هم گوش‌نواز. و حامد عسکری، با لبخندی آرام، آن را پذیرفت. لحظه‌ای از جنس شعر، لبخند و اتصال. دقیقاً همان چیزی که مخاطب در یک برنامه هنری انتظار دارد.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها