روایت افشاگرانه پری غفاری از رابطه مخفی با شاه و پشت پرده دربار
روایت افشاگرانه پری غفاری از رابطه مخفی با شاه پهلوی و پشت پرده دربار در دوران انقلاب
روایت افشاگرانه پری غفاری از رابطه مخفی با شاه پهلوی و پشت پرده دربار در دوران انقلاب ۱۳۵۷.

براساس گزارش اقتصادنیوز، داستان شاه و پری حکایتی است درباره دختری که با میانجیگری فردوست و مادرش توانست وارد دربار شود و در ذهن خود رویای ملکه شدن را پرورش دهد. او مدتی همراه و همدم شاه بود، اما سرانجام پس از ازدواج با ثریا اسفندیاری، مورد بیتوجهی قرار گرفت و رویای سلطنتیاش نقش بر آب شد. پروین غفاری در واقع نقش سرگرم کردن شاه در روزهای جدایی او از فوزیه را بر عهده داشت.
عقد ناموفق پری و علی آشوری که بر اثر توطئه مادر پری و پدر علی طراحی شده بود، پس از چهار ماه از هم پاشید و مادر پری متوجه شد که مسیر ترقی دخترش محکم نیست. او تلاش کرد راه دیگری برای کمک به دخترش بیابد. پری از ابتدا با اکراه به عقد علی آشوری تن داده بود و مادرش نیز با واسطه حسین فردوست در تلاش برای گرفتن طلاق او بود.
نمایش میان فردوست و مادر پروین برای دیدار با شاه بسیار جالب توجه است. پری درباره اولین دیدار با محمدرضا شاه گفت: «احساس کردم بر روی ابرها راه میروم، از بودن کنار شاه بسیار خوشحال بودم، اما غافل از اینکه همچون صیدی بیدفاع گرفتار یک فرد سفاک شدهام.»
شاه و پری قرار ملاقات گذاشتند؛ فردای آن روز، شاه با تماس تلفنی گفت: «تمام شب به یاد تو بودم، امشب در کاخ من مهمان باش تا بیشتر با هم آشنا شویم.» در آن زمان، همگان میدانستند فوزیه ایران را ترک کرده است و دیگر قصد بازگشت ندارد. مادر پری با همکاری فردوست و وکیل خود، ارسلان خلعتبری، موفق شد او را از علی آشوری طلاق دهد، تصور میکرد که دخترش به زودی ملکه ایران خواهد شد.
با فسخ عقد، پری آزاد شد و رویای حضور در دربار و کنار شاه را در سر داشت. پدر پروین (پری) مخالف رفتن دخترش به دربار بود و زنش را سرزنش میکرد. صبح زود، امیرصادقی، راننده شاه، آمد و او را به سمت کاخ برد. پری با همراهی او وارد کاخ شد، اما پس از رفتن امیرصادقی، ناگهان شاه پشت سر او ظاهر شد. صبح که از خواب بیدار شد، احساس کرد دوران کودکی و دختریاش پایان یافته است و احساس ناخوشایندی به او دست داد، زیرا هنوز با اعلیحضرت ازدواج نکرده بود.
شاه از پری خواست این ماجرا را به کسی نگویید، حتی به پدر و مادرش، تا مراسم عقد رسمی برگزار شود. از آن شب، یک ماه گذشته است و پری هر شب در کاخ نبوده است. شاه دستور خرید خانهای در نزدیکی کاخ را داده بود و قرار بود ماهانه پنج هزار تومان به مادر پری پرداخت کند تا هزینههای زندگیاش تأمین شود. شاه او را از پرخوری و نوشیدن زیاد بر حذر میداشت تا همیشه زیبا و خوشاندام بماند. او هفتهای سه روز در کنار شاه بود، در روزهای شنبه، دوشنبه و چهارشنبه، و بر اساس سفارش شاه، خیاط و آرایشگر او را آماده میکردند تا در زمانهای خاص، او را سرگرم کنند.
پروین غفاری درباره همنشینی با شاه میگفت: «در هنگام صرف غذا، شاه آرام آرام مشروب میخورد و گاهی گیلاس مرا هم پر میکرد، و در مواقعی، زیر درختان یا نیمکتها، بدون حضور محافظان، با من صحبت میکرد. او در این لحظات دستم را میگرفت و در چشمم نگاه میکرد.»
پری اظهار داشت: «حدود ساعت یازده شب، سرگرمی او تمام میشد و باید به گنجهاش برگردد.» او همچنین میگفت: «مثل کسی که پس از انجام وظیفه، پاداش میگیرد، هدیههای او را در کیفم میگذاشتم، و این طلاجات حداقل دلخوشی مادرم بود.»
مادر پری معتقد است که دوران نامزدی پری و شاه سپری میشود، اما پری باور دارد که ازدواجی در کار نیست و این رابطه تنها یک دوره موقت است.