کد خبر: 31827

سپیده بزمی‌پور: احترام به همه شغل‌ها و ارزش کار هر فرد

ناگفته‌های سپیده بزمی‌پور درباره مصاحبه جنجالی شاهرخ استخری و کار در کارخانه: حقیقتی که نباید نادیده گرفت

سپیده بزمی‌پور درباره مصاحبه جنجالی شاهرخ استخری و کار در کارخانه، ارزش کار هر فرد و احترام به شغل‌ها را به اشتراک گذاشت.

ناگفته‌های سپیده بزمی‌پور درباره مصاحبه جنجالی شاهرخ استخری و کار در کارخانه: حقیقتی که نباید نادیده گرفت

سپیده بزمی پور در صفحه خانوادگی خود با انتشار این عکس نوشت:

قول داده بودم که درباره مصاحبه شاهرخ و موضوعات مطرح‌شده در آن برایتان بگویم، همان سوالات و اصطلاحاتی که در کارخانه به کار می‌بردیم...

قبل از هر چیز، می‌خواهم نظر قلبی‌ام را بیان کنم؛ اعتقادی که از کودکی با آن بزرگ شدم و تا امروز برایم محترم بوده است. تمام کسانی که در این دنیا کار می‌کنند و با نان حلال زندگی می‌گذرانند، همه به یک اندازه محترم هستند و هیچ‌کس بر دیگری برتری ندارد. دنیا به بنا، نجار، گارسون، پزشک، مهندس، معلم، نیروی خدماتی و همه‌ی شغل‌ها نیاز دارد و همه‌ی این مشاغل برای ادامه‌ی حیات ما ضروری و مهم هستند.

نمی‌دانم این داستان‌ها از چه زمانی شروع شد که افراد بر اساس نوع شغل‌شان دسته‌بندی شدند. من این نوع تفکر را نمی‌پذیرم و آن را قبول ندارم. به نظر من، ما پدر و مادرهای امروز می‌توانیم چیزهای ارزشمندی را به فرزندان‌مان آموزش دهیم، چیزهایی که در خیلی از دل‌های امروزی جای خالی دارند. متأسفانه، گاهی بر اثر تفکرات نادرست، باعث رنجش و شرمندگی دیگران می‌شویم بدون اینکه بدانیم چه آسیبی به آن‌ها وارد می‌کنیم.

گفته می‌شود روز اول مدرسه نباید شغل پدر را پرسید، چون ممکن است بچه شرمنده شود. اما چرا باید شرمنده باشد؟ چون پدرش زحمت می‌کشد و نان حلال سر سفره می‌آورد؟ باید از این پدر و مادرها قدردانی کرد، نه اینکه شرمنده شویم!

داستان من این است: من در بلژیک بزرگ شدم، کشوری که در آن همه‌ی کودکان از سن مشخصی کار می‌کنند تا مستقل شوند و بتوانند روی پای خود بایستند، حتی اگر دارایی زیادی نداشته باشند.

دست والدینم را می‌بوسم که هرگز در زندگی‌مان کم نگذاشتند و همواره بهترین‌ها را برای‌مان فراهم کردند. اما وقتی ۱۶ ساله بودم، خواستم مستقل شوم و کار کنم؛ آن‌ها تنها حمایتم کردند. من در کنار تحصیل، کار می‌کردم؛ ابتدا در کال سنتر، بعد در فروشگاه‌های زنجیره‌ای در آخر هفته‌ها، و همزمان زبان تدریس می‌کردم و به کودکان درس می‌دادم.

در دانشگاه حسابداری خواندم و پس از فارغ‌التحصیلی، در کارخانه شکلات در بخش کنترل کیفیت کار کردم. چون سه زبان صحبت می‌کردم، خیلی زود ترفیع گرفتم. صبح‌های زود بیدار می‌شدم تا ساعت ۶ سر کار باشم و به آن افتخار می‌کردم و هنوز هم می‌کنم.

از زمانی که یادم می‌آید، همواره مشغول کار بوده‌ام. وقتی به ایران آمدم، کم‌کم شروع به تدریس زبان و ترجمه کردم و در کنار آن، به شاهرخ در کارش کمک می‌نمودم.

در نهایت، منظور از خانمی که در کارخانه کار می‌کرد، اصطلاحی است که آقایان برای کسی که روی پای خودش ایستاده و زحمت کشیده است، استفاده می‌کنند.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار