لیلا حاتمی در نقشهای معشوقهاش؛ عشقهای فراموشنشدنی و تراژیک
لیلا حاتمی و نقشهای معشوقهاش در سینمای ایران؛ مرور تمام عشقهای فراموشنشدنی
مروری بر نقشهای معشوقه لیلا حاتمی در سینمای ایران؛ عشقهای فراموشنشدنی، شخصیتهای جسور، خیالی و تراژیک در سه دهه هنر ایران

در این مقاله، به مناسبت حضور لیلا حاتمی در فیلم «پیر پسر»، نگاهی داریم به نقشهایی که او طی سه دهه گذشته با تمرکز بر نقش «زن معشوق» ایفا کرده است و چگونه این نقشها مفهوم معشوقه در سینمای ایران را دوباره تعریف و بازنگری کردهاند.
پیرمرد کوچک
در فیلم «پیر پسر»، لیلا حاتمی نقش زنی جسور را ایفا میکند.
در این فیلم، او شخصیت رعنا را بازی میکند؛ زنی که برخلاف نقشهای قبلیاش، معشوقهای نجیب، معصوم یا رؤیایی نیست. رعنا فردی است جسور، واقعی و پر از رمز و راز که با حضور ناگهانیاش، خانهای مردانه و روابط خانوادگی پوسیده را به هم میریزد.
تصور کردن
لیلا حاتمی در فیلم «تصور» نقش معشوقی خیالی را بر عهده دارد.
این اثر تجربهای بینظیر در کارنامه هنری لیلا حاتمی است. در قالب یک فیلم فانتزی و خیالپردازانه، داستان یک راننده تاکسی جوان را روایت میکند که هر شب مسافران زن با چهرههایی مشابه را سوار میکند و از آنها داستان میشنود. این پسر جوان، دلبسته زنی شیرینیپز میشود، اما در ابراز عشق به او ناتوان است. بنابراین، شروع به خیالپردازی درباره او میکند و فضاهای خالی در داستان فیلم شکل میگیرد که پر کردن آنها بر عهده تصور تماشاگر است. حاتمی در این اثر چند نقش را همزمان ایفا میکند، و بخش عمدهای از فیلم در شب رخ میدهد. توانایی او در بازی چند شخصیت، یکی از نقاط قوت این اثر است. او نشان میدهد که، با وجود تلاش و مبارزه برای بقا و ادامه زندگی، هنوز هم عاشقانی خوشخیال و دلپذیر در جهان وجود دارند.
رگ خواب
در فیلم «رگ خواب»، حاتمی معشوقی را نشان میدهد که در آستانه فروپاشی قرار دارد.
در اثر «رگ خواب»، لیلا حاتمی نقش یکی از عمیقترین و چالشبرانگیزترین شخصیتهای دوران حرفهای خود را ایفا میکند. «مینا»، معشوقهای است که با شکستها و تحقیرها روبرو شده و در حال تجربه فروپاشی عاطفی است؛ زنی که زندگی عاشقانهاش در حال فروپاشی است، اما از دل این ویرانی، مسیر بازسازی خود را پیدا میکند.
در جهان تو، هماکنون چه ساعتی است؟
در فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟»، گلی شخصیتی است که پس از سالها، عشق دیرینهاش را کشف میکند.
برخی چیزها وجود دارند که هنوز از آنها آگاهی ندارید.
در «چیزهایی هست که نمیدانی»، عاملی برای بازگشت یک مرد انزواطلب به زندگی آشکار میشود.
درود،
«شیدا» یکی از فیلمهای لیلا حاتمی است که هم از نظر عاطفی بسیار عمیق و در عین حال تلخ است.
در داستان، فرهاد، جوانی مجروح که در بیمارستانی صحراوی بستری است، بدون آنکه شیدا را ببیند، تنها با شنیدن صدای او دلبستهاش میشود. شیدا، پرستاری است که در میان آتش و ویرانی جنگ، همچون بانوی اثیری، بذر عشق را میپاشد. او خودش نیز عاشق است، اما عشقی است که تمنای وصال ندارد و همه چیز را به سرنوشت و ایمان میسپارد. در ساختار عاشقانهی فیلم، جنگ تنها زمینهای برای روایت است، نه موضوع اصلی. این عشق است که در دل مرگ و خونریزی، فرهاد و شیدا را به زندگی پیوند میدهد. پس از پایان جنگ، عشق ظاهراً از هم جدا میشود و فرهاد در پی یافتن شیدا، رویای ادامهی جنگ را در سر میپروراند. این تصویر، یکی از رمانتیکترین و در عین حال تلخترین جلوههای عشق در سینمای ایران را به تصویر میکشد.
دلسوختگان
در فیلم «دلشدگان» ساختهی علی حاتمی، نقش لیلا به عنوان یک شاهزادهخانم نابینای ترک، تصویری متفاوت و نو از معشوق ارائه میدهد. هرچند حضور او در فیلم محدود به چند نما است، اما نقش او در پیشبرد روایت و شکلگیری تراژدی «طاهر» بسیار مؤثر و اساسی است. این شاهزادهخانم، همچون محرک اصلی تراژدی، نمادی رازآلود و رؤیایی است که در عین ناپایداری، عمق عشق را نشان میدهد. طاهر در مواجهه با او، گویی از خود تهی میشود و در آتش عشق عارفانه و سوزان، سرنوشتی ناگزیر را میپذیرد. همانطور که در سنت عاشقانه ایرانی از لیلی و مجنون گرفته تا شیرین و فرهاد، عشق همیشه به ناکامی میانجامد، در این داستان نیز عشق میان طاهر و شاهزادهخانم به سرانجام نمیرسد و مردِ عاشق در غربت میمیرد، گویی این سرنوشت در فرهنگ و هنر ایرانی همیشگی است.