کد خبر: 18106

مهسا حجازی از خاطرات پدر و داستان نام‌گذاری خود می‌گوید

مهسا حجازی از خاطرات و نگرانی‌های پدر در ثبت احوال و داستان جالب نام‌گذاری خود می‌گوید + عکس شناسنامه

مهسا حجازی از خاطرات پدر و داستان جالب نام‌گذاری خود در شناسنامه می‌گوید، تصویری از صفحه اول شناسنامه و احساسات عمیق او را نشان می‌دهد.

مهسا حجازی از خاطرات و نگرانی‌های پدر در ثبت احوال و داستان جالب نام‌گذاری خود می‌گوید + عکس شناسنامه

مهسا حجازی با انتشار تصویری از صفحه اول شناسنامه‌اش نوشت:

دیشب خواب دیدم که شناسنامه‌ام را از کتابخانه‌ای بسیار بزرگتر از کتابخانه خودم بیرون می‌کشم. این کتاب مانند یک اثر نفیس است که بین هر برگ آن کاغذی روغنی قرار دارد تا در طول تاریخ زندگی‌ام، نام‌ها، کدها و شناسه‌هایم آسیبی نبینند. با دقت ورق می‌زدم و اسمم را نمی‌دیدم. در میان صفحات، شناسنامه‌ام به هزار صفحه می‌رسید، انگار که من نباشم. صبح زود از خواب بیدار شدم و با اضطراب فکر کردم شاید شناسنامه‌ام را گم کرده‌ام. باید آن را می‌دیدم تا باور کنم که من مهسا هستم، که هنوز مهسا هستم. وقتی صفحه اول شناسنامه را دیدم، نفسی عمیق کشیدم و احساس آرامش کردم. به نام‌ها نگاه کردم و تصور کردم پدرم را، که با تن خسته‌اش از کار زیاد به سمت ثبت احوال می‌رود. او دوباره دختر دار شده است، اما وضعیت کار و بارش مناسب نیست و نگران است که نتواند از پس زندگی برآید. نگران است، پدرم همیشه نگران بوده است. زمانی که در ثبت احوال نامم را می‌پرسند، یادش می‌آید که نامم را فراموش کرده است. برای لحظه‌ای به مادرش فکر می‌کند و دلتنگ می‌شود. خاطره‌اش از مادر خیلی مبهم است، اما از لحظه‌ای که چشمش به چشمانم افتاد، مطمئن شد که این چشم‌ها را قبلاً در زندگی‌اش دیده است. «دیده است» یعنی عملی در گذشته که تمام شده است. همین است که زیباست، چشم‌ها. اینکه چطور من مهسا می‌شوم، اهمیت چندانی ندارد. کارمند ثبت احوال با دقتی بی‌نظیر نامم را می‌نویسد و زیباترین حروف میم، ه، سین و الف را کنار هم قرار می‌دهد، انگار که همین یک نام را در زندگی‌اش ثبت کند.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار