کدام مرگ در بازی مرکب ۳ اشکتان را درآورد؟
کدام مرگ در بازی مرکب ۳ اشکتان را درآورد؟ رتبهبندی ۱۳ مرگ غمانگیز و تأثیرگذار سریال
برترین مرگهای بازی مرکب ۳: لحظاتی غمانگیز و تاثیرگذار در پایان سریال

تم اصلی سریال بازی مرکب (Squid Game) زندگی و مرگ است؛ در این رقابت، شرکتکنندگان برای بقاء و زنده ماندن در مقابل هم و شرایط سخت مبارزه میکنند. با اعلام پایان فصل سوم، مشخص بود که بسیاری از شخصیتها نخواهند زنده بماند و مرگهای شوکهکننده و دلخراش در انتظارشان است.
اما این بار، تفاوت مهمی وجود داشت: بیشتر شخصیتهای فصل سوم از بازیهای مرگبار فصل دوم زنده باقی مانده بودند و تماشاگران قبلاً با آنها ارتباط عاطفی برقرار کرده بودند؛ چیزی که در فصلهای قبل سابقه نداشت.
حتی با آگاهی از این حقیقت، فصل سوم بازی مرکب تصاویری از مرگهایی ارائه داد که از نظر عاطفی، یکی از تلخترین و غیرمنتظرهترین لحظات تاریخ این سریال بودند.
خیانتها و ضربههای عاطفی از هر سو به چشم میخوردند و تماشای آنها بسیار دشوار بود. اما همین موضوع است که ماهیت بازی مرکب را تشکیل میدهد: سریالی تاریک و بیرحمانه که نگاهی تند و بیپرده به ذات انسان دارد؛ اینکه چگونه قدرت و مواجهه با مرگ، افراد را به رفتارهای غیرمنطقی و غیرانسانی وادار میکند. این سریال هرگز ادعا نکرده است که یک تجربه لذتبخش یا سرگرمکننده ساده است، و در فصل وداع خود، این موضوعات را به اوج رساند. در این مقاله، قصد داریم ۱۳ مرگ شخصیتهای اصلی فصل ۳ اسکوئید گیم را بر اساس میزان تراژیک بودن رتبهبندی کنیم.
ایم جونگ-دائه، بازیکن شماره ۱۰۰
هیچکس در دنیای مشابه بازی مرگبار نمیارزد که جان خود را از دست بدهد، اما اگر بخواهیم برای «مرگ جذابترین شخصیت منفی» در این سریال جایزهای تعیین کنیم، بیتردید باید آن را به بازیکن شماره ۱۰۰ اختصاص دهیم. او در طول رقابتها تنها به دنبال کسب جایزه است و دیگران را صرفاً به عنوان پول نقدی میبیند که باید به دست آورد. وقتی فردی از چالشها جان سالم به در میبرد، ناراحتیاش کاملاً مشهود است و هرچند مستقیماً قاتل آنها نیست، نقش مهمی در مرگ چندین نفر ایفا میکند.
وقتی در مرحله «بازی مرگ آسمانی» به پایین پرت میشود و میمیرد، نوعی احساس آرامش در تماشاگران ایجاد میشود؛ اینکه فردی با این نیتهای شرور، دیگر شانسی برای برنده شدن ندارد، بسیار دلپذیر است. شخصیت ایم جونگ-دائه نمادی است از شیطنتترین واکنش انسانها در مقابل مرگ و زندگی: نادیده گرفتن ارزشهای اخلاقی دیگران و تبدیل انسانها به اعداد و ارقام.
۱۲. پارک یونگ-گیل
یونگگیل، که با نام «کاپیتان پارک» شناخته میشود، نقش مهمی در یکی از خطوط فرعی داستان ایفا میکند؛ او به جون-هو در یافتن مکان برگزاری بازیها کمک مینماید. با این حال، در ادامه داستان مشخص میشود که او در واقع یک خبرچین مخفی است که وظیفه دارد مانع کشف جزیره شود. پس از فاش شدن نقش واقعیاش، یونگگیل دست به قتلعام میزند و تقریباً تمامی اعضای گروه خود را به شکلی فجیع میکشد.
نقطه تاریک مرگ او برای تماشاگران، واکنش احساسی جون-هو است؛ زمانی که متوجه میشود تلاشش برای پیدا کردن گی-هون و افشای بازیها از ابتدا بینتیجه بوده است. کاپیتان پارک در واقع از پشت خنجر میخورد؛ درست مانند خیانتی که جون-هو احساس میکند از طریق او تجربه کرده است. مرگ او ممکن است برای بیننده غمانگیز نباشد، اما اهمیت روایی بالایی دارد و جنبههای پنهان داستان را نمایان میسازد.
کیم گی-مین، بازیکن شماره ۲۰۳.
در فصل سوم بازی مرکب، نقش گی-مین برجستهتر میشود و مرگ او اهمیت ویژهای پیدا میکند؛ چرا که او آخرین بازیکنی است که به طور مستقیم توسط گی-هون کشته میشود. هرچند اطلاعات زیادی درباره او در دست نیست، اما در مرحله «بازی مرکب آسمانی»، همانند بسیاری دیگر از بازیکنان، هدف اصلیاش فقط زنده ماندن است. مهمترین اقدام او در مرحله «قایمباشک» رخ میدهد؛ جایی که او ۱۷۲ را میکشد و به طور ناخواسته یونگسیک را نجات میدهد؛ کسی که ترس از کشتن داشت و در آستانه مرگ قرار داشت.
خوشحالی ناشی از مرگ او بیشتر از تماشای خشونت اعمالش است که گی-هون را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد و اشک در چشمانش جاری میکند. شاید تماشاگر رابطه مستقیمی با گی-مین برقرار نکرده باشد، اما در آن لحظه، گی-هون به وضوح درک میکند که چقدر از آن مرد اول داستان فاصله گرفته و همه کسانی را که به آنها نزدیک شده بود، مجدداً از دست داده است.
۱۰. سئون-نیو، بازیکن با شماره ۰۴۴
سئون-نیو شخصیتی چندوجهی دارد که نه لزوماً دوستداشتنی است و نه کاملاً شرور. حس اخلاقی او در قالب خاکستری قرار دارد و بیشتر ناشی از میل قویاش به بقا است، اما تواناییاش در پیشبینی رویدادها با بهرهگیری از نیروهای ناشناخته، عمق شخصیتش را به طور قابل توجهی افزایش میدهد. ایمان مذهبی او او را قادر میسازد تا در طول بازی، پیروانی برای خود جمع کند و در میان هول و هراس، نوید نجات بدهد. این ویژگی در بازی «قایمباشک» به خوبی نشان داده میشود، زمانیکه به نظر میرسد در حال هدایت دیگران به سمت رستگاری است.
با این حال، زمانی که گروه در تلهای گرفتار میشود، سئون-نیو بیدرنگ و بدون تردید، دیگران را رها میکند و جان خود را نجات میدهد، در حالیکه باقی اعضا با مرگ فجیعی روبرو میشوند. هرچند او خودخواه است، مرگش با حس اندوه همراه است؛ چرا که بازیکن شماره ۱۰۰ را تا درِ خروجی هدایت میکند، اما خودش یکی از کلیدها را برمیدارد و در را میبندد. در نهایت، این زن توسط مین-سو، که تحت تاثیر مواد قرار گرفته و دچار توهم است و تصور میکند او همان نام-گیو است، به قتل میرسد. هرچند رفتار توهینآمیز سئون-نیو او را تا مرز عصبانیت کشانده بود، اما تمرکز احساسی این مرگ بیشتر بر سیر تحول شخصیتی مین-سو است و نه صرفاً بر خودش.
لی میونگ-گی، بازیکن شماره ۳۳۳
میونگ-گی فردی نیست که بتوان او را شرور مطلق دانست و در برخی جنبهها شباهتهایی با سانگ-وو در فصل اول دارد: مردی که برای بقا دست به خشونت میزند، چون معتقد است این تنها راه ممکن است. اما انگیزهی او فراتر از نجات خودش است؛ او پدر فرزند جون-هی است. در طول مسابقه، حفظ جان جون-هی برای او اهمیت فوقالعادهای دارد و با وجود تمام موانع، موفق میشود تا مرحله «پریدن از روی طناب» او را زنده نگه دارد.
در آن مرحله، او به مرز جنون میرسد و حتی حاضر میشود فرزند خود را فدا کند تا زنده بماند. تمامی اعمال نیکوی میونگ-گی ناگهان فرو میریزد و تماشاگر به وضوح درمییابد که چگونه بازی مرگبار ذهن انسان را تحتتأثیر قرار میدهد و تصمیمات اخلاقی را نابود میکند. میونگ-گی نمادی است از حقیقت تلخ یک سیستم معیوب؛ سیستمی که اگر انسان فرصت تأمل و تفکر داشت، شاید چنین پایانی برایش رقم نمیخورد.
۸. نامگیو (بازیکن با شماره ۱۲۴)
در ابتدا، همیشه همراه تانوس دیده میشود، اما مرگ نام-گیو در فصل سوم نشاندهندهی خطرات و ناگزیر بودن اعتیاد است. پس از مرگ تانوس، نام-گیو به مصرف قرصهایی که در گردنآویز صلیبشکلش نگه میدارد، وابسته میشود. این قرصها او را به حالت روانی و غیرقابلپیشبینی میکشاند، اما توهمی به او میدهد که دیگر از چیزی نمیترسد و در بازیها بهتر عمل میکند. با این حال، وقتی اثر قرصها از بین میرود، اضطراب و ناپایداری جای آن اعتماد به نفس کاذب را میگیرند.
او با سوءاستفاده از ذهن وابسته و ضعیف مین-سو، تلاش میکند کنترل خود را حفظ کند؛ اما مین-سو گردنآویز صلیب را روی سکوی طناب پرت میکند و نام-گیو مجبور میشود برای برداشتن آن، خود را در معرض خطر قرار دهد. هرچند شخصیتش همواره به سمت شرارت بیشتر میرود، اما دیدن او در لحظهای که صلیب خالی را باز میکند و با چشمانی درمانده به پشت سرش نگاه میکند، غمانگیز است. او صرفاً محصول همان سیستم است که انسان را وادار میکند برای بقا، به هیولا تبدیل شود؛ هیولایی که در نهایت، کنترل خود را به دلیل اعتیاد از دست میدهد. اگرچه مرگ این شخصیت به اندازه برخی دیگر غمانگیز نیست، اما همچنان احساس حسرت و افسوس در آن موج میزند.
۷. پارک یونگسیک، بازیکن با شماره ۰۰۷
یونگسیک فردی است که به خاطر ترس و بزدلیاش شناخته میشود؛ ویژگیای که ریشه در وابستگی بیش از حد او به دیگران دارد. همین ویژگی افراطی باعث شد بدهی سنگینی از قمار برایش باقی بماند، اما در عین حال، وفاداری عمیق و عشق بیقید و شرطش به مادرش، گومجا، نقش مهمی در شخصیت او ایفا میکرد. در طول سریال، او فردی با قلبی مهربان اما خودویرانگر نشان داده میشود؛ کسی که همواره درگیر شک و تردید است و توان تصمیمگیری برای خودش را ندارد. این ضعف شخصیتی سرانجام منجر به سقوط یونگسیک شد؛ زمانی که در مرحله «قایمباشک» جای مادرش را گرفت و نقش تعقیبکننده را بر عهده گرفت، درک کرد که برای بقا باید کسی را بکشد.
برخلاف دیگر بازیکنان که اعتمادبهنفس بیشتری داشتند، یونگسیک در مقابل فکر فرو کردن چاقو در بدن انسانی دیگر، آشکارا پریشان بود و در هزارتویی از ترس و دودلی حرکت میکرد. با نزدیک شدن به پایان بازی، به دلیل ترس از مرگ، تصمیم گرفت جونهی را هدف قرار دهد؛ در حالیکه مادرش با التماس از او میخواست به جای جونهی، او را بکشد. اما قبل از اینکه ضربه نهایی را وارد کند، احساس چاقویی در پشتش کرد و وقتی برگشت، دید که مادرش قاتل است. اشک در چشمانش حلقه زد. اگرچه مشخص بود که یونگسیک شخصیت مناسبی برای بقا در بازی نیست، دیدن اینکه مادرش برای نجات یک مادر دیگر، ناخواسته باعث مرگ پسر خودش میشود، بسیار تأثیرگذار بود. او در طول داستان رشد زیادی داشت، اما سرانجام ضعف و نرمی شخصیتش، سرنوشتش را رقم زد.
۶. مین-سو پارک (بازیکن با شماره ۱۲۵)
با وجود شخصیت بسیار مطیع، خجالتی و ترسو، مین-سو موفق میشود تا فینال بازی مرکب راه یابد. در طول مسیر، او تغییرات قابلتوجهی نشان میدهد، بهویژه در رابطه با بلایی که بر سر نام-گیو آمد. اما در بازی نهایی، یعنی «بازی مرکب آسمانی»، کمتجربگی و ترس او کاملاً آشکار است؛ او شروع به دیدن توهماتی از بازیکنان مرده مانند تانوس و نام-گیو میکند که از دنیای مردگان او را مسخره مینمایند.
اگرچه مدت حضور او در سریال نسبت به دیگر شرکتکنندگان کوتاهتر است، اما لحظات پایانیاش بسیار تراژیک است. درست قبل از مرگ، او در کنار لبه سکوی بازی، بیحفاظ ایستاده است، بدنش میلرزد و کلمات را به سختی میتواند ادا کند. حتی پس از گذراندن سختیهای فراوان، مین-سو هنوز در معرض خطر است و دیگران او را هدف آسانی میدانند. در لحظه مرگ، او توهمی از سه-می، نزدیکترین دوستش در بازی، میبیند؛ کسی که به دلیل ناتوانی مین-سو در دفاع از او کشته شد. این دختر نماد عذاب وجدان مین-سو است و در لحظه مرگ، او را آرامش میبخشد و میبخشد. این تصویر، معنای خاصی به مرگ مین-سو میبخشد و آن را بهگونهای نماد آرامش و بخشش تبدیل میکند.
۵. کانگ دائه-هو، بازیکن با شماره ۳۸۸
مسیر شخصیتی دائه-هو بسیار غمانگیز است؛ مسیری که دیدن مرگ او را برای بیننده بسیار دشوار میسازد. در فصل دوم، او فردی آرام، منضبط و با قطبنمای اخلاقی واضح نشان داده میشود که تمایل دارد برای منافع جمعی فداکاری کند؛ مثلاً زمانیکه تصمیم میگیرد موضوع بازی دوم را به اطلاع همه بازیکنان برساند. اما در جریان شورش، خاطرات تلخ و تروماهای دوران کودکیاش بازمیگردند، و مشخص میشود که احتمالا از خانوادهای با پدری بدرفتار است، و دیدن یک جنازه او را به حالت دفاعی میکشاند.
دوستی و احترامی که نسبت به گی-هون داشت، ناگهان از بین میرود و گی-هون او را مقصر مرگ جونگ-به میداند. در مرحله «قایمباشک»، دائه-هو توسط گی-هون تعقیب میشود و در نهایت خفه میگردد. در لحظات قبل از مرگ، سعی میکند به گی-هون بفهماند که شکست شورش تقصیر یک فرد نبوده، اما اگر کسی باید مقصر باشد، آن فرد خود گی-هون است. دیدن اینکه فردی صادق و وفادار مانند دائه-هو به دلیل تروما، نه ترس، مجازات میشود، بسیار دردناک است. اما اینکه گی-هون بهراحتی یکی از نزدیکترین دوستانش را میکشد، مرگ دائه-هو را چندین برابر سنگینتر میسازد.
۴. چو هیون-جو، بازیکن با شماره ۱۲۰
هیون-جو یکی از فداکارترین و حمایتگرترین اعضای دنیای بازی مرکب بود؛ ویژگیهایی که حتی در لحظه مرگش نیز حفظ کرد. با وجود تواناییهای فیزیکی قابل توجهش، که بخشی از آنها به سابقه نظامیاش بازمیگشت، تجربه شخصیاش از طردشدن و تبعیضهایی که پس از تغییر جنسیت متحمل شده بود، همواره او را به سمت مراقبت از دیگران سوق میداد؛ حتی بیشتر از امنیت خودش. این روحیه در نحوه مرگ او نیز کاملاً مشهود است: وقتی راه خروج از مرحله «قایم باشک» را پیدا میکند، اما برمیگردد تا به گومجا و جونهی کمک کند؛ چون میداند آنها در مقابل خطرات بسیار آسیبپذیرند.
در حالیکه از نجات خود صرفنظر کرده و برای کمک به دیگران بازمیگردد، غریزه بقا در او کمرنگ میشود. در این وضعیت احساسی، تمرکز و هوشیاریاش کاهش مییابد و او در مقابل در خروجی ایستاده است؛ همین باعث میشود میونگگی، که تصور میکند او تهدیدی است و نمیداند در واقع از مادر و فرزندش محافظت میکند، او را با چاقو بزند.
هیون-جو در حالی جان میدهد که در حال نجات دیگران است و این مرگ، نمادی از ذات فداکارانه او است. در طول سریال، او یکی از محبوبترین بازیکنان بود؛ بهخاطر تمایلش به انجام کارهای درست و اخلاقی. مرگ قهرمانانه هیون-جو، تصویری دلخراش از این واقعیت تلخ است که در دنیای بازی مرکب، انسانیت و نوعدوستی هرگز شانس بقا ندارند.
سئونگ گی-هون، بازیکن با شماره ۴۵۶
در سریالی که همواره با مرگهای دلخراش و غیرقابل پیشبینی مواجه است، وقوع مرگی ناگهانی و غیرمنتظره به نظر میرسد. در دنیای بازی مرکب، حتی مهربانترین و پاکترین شخصیتها نیز سرنوشتی تراژیک در انتظارشان است. اما مرگ گی-هون، یک تغییر مسیر بزرگ در پایان سریال است؛ به ویژه زمانی که مشخص میشود دور نهایی «بازی مرکب آسمانی» هرگز آغاز نشده و مرگ میونگ-گی پایان بازی نبود.
مرگ شخصیتی که نماد این سریال شده است، باید معنادار و ضروری باشد تا فقط یک شوک سطحی و بیاهمیت به نظر نرسد. مرگ گی-هون دقیقاً همین ویژگی را دارد: یک پایان تلخ و در عین حال شیرین، که در آن او خود را فدا میکند تا فرزند جونهی بتواند زنده بماند. او توانست از شخصیت اعتیادآور و خودویرانگر خود عبور کند و در مقابل مسئولان بازیها، اعلام کند که شرکتکنندگان «اسب» نیستند، بلکه انساناند.
این جمله، بیپیرایه و صریح، نشاندهنده جوهر اصلی بازی مرکب است: اینکه در عمق ماجرا، این بازی همیشه درباره انسانیت بوده است. مرگ گی-هون آرام و تدریجی است، و فرصتی فراهم میآورد تا تماشاگران تمامی رنجها و اتفاقاتی که پشت سر گذاشتهاند را مرور کنند. وداع با او، به اندازه پایان سریال تأثیرگذار و پر احساس است.
۲. جانگ گومجا، شماره ۱۴۹ در تیم.
مرگ گومجا با مرگ پسرش پیوندی عمیق و غیرقابل تفکیک دارد. او در خوابگاه خود را حلقآویز میکند، پس از آنکه تصمیمی دردناک گرفت که منجر به مرگ پسرش شد. همانطور که قبلاً اشاره شد، گومجا تصمیم گرفت با چاقو پسرش را زخمی کند تا از مرگ جونهی و در نتیجه، یتیم شدن نوزادش جلوگیری کند.
این تصمیم ناگهانی بود، زیرا بلافاصله پس از آن، با فریاد از نگهبانان درخواست میکند که پسرش را ببخشند. این رویداد نقش مهمی در نشان دادن شخصیت گومجا دارد، جایی که نقش مادر را برای بسیاری از بازیکنان تداعی میکند. گفتوگوی او با گی-هون پس از مرحله «قایم باشک» نیز به طرز تلخی نشان میدهد که چگونه این زن تلاش میکند با مرگ پسرش کنار بیاید، و در واقع، نمادی است از بیرحمی ساختار بازیها.
او جان میدهد چون دیگر دلیلی برای ادامه زندگی ندارد. او وارد بازی شد تا بدهی پسرش را بپردازد، اما حالا که او رفته است، چیزی باقی نمانده که برای آن بجنگد. خودکشیاش بیرحمانه، تکاندهنده و بدون اغراقهای رایج در بازی است و بیشک یکی از لحظات دلخراش فصل سوم اسکوئید گیم محسوب میشود.
کیم جون-هی، شماره ۲۲۲، بازیکن مورد نظر است.
در فصل سوم، روایت و سرنوشت جون-هی به شدت بر بارداری او تمرکز دارد؛ ماجرایی که در نهایت با تولد فرزندش در مرحله «قایمباشک» به پایان میرسد. مشخص است که تنها هدف او، تامین امنیت دخترش است. او هرگز مستقیماً وارد خشونت نمیشود و تنها به افرادی اعتماد میکند که داوطلبانه برای کمک اعلام آمادگی کردهاند، مانند گومجا و هیونجو.
جون-هی شخصیتی آرام و کمحرف است که تا زمانی که به مرگ نزدیک میشود، توجه زیادی جلب نمیکند. گی-هون پیشنهاد کمک میدهد و هدف تازهای در حفاظت از او و نوزادش پیدا میکند، اما جون-هی با گریه و التماس از او میخواهد که در جای خود باقی بماند.
پس از آسیبدیدگی مچ پایش در مرحله «قایمباشک»، جون-هی میداند شانس زیادی برای زنده ماندن ندارد. بنابراین از گی-هون میخواهد که از کودک او مراقبت کند. این ناگهانی بودن احساسات و احساس دلخراشی است؛ چراکه در واقع، جون-هی در حال سازش با مرگ خود است. دیدن زنی که مرگ خود را میپذیرد تا نجات فرزندش را تضمین کند، برای تماشاگران بسیار آزاردهنده است.
برخلاف مرگهای دیگر در سریال که معمولاً با خشونت و خونریزی همراهاند، مرگ جون-هی با حسرت و اندوه عمیق تصویر شده است؛ در حالی که جسد او کنار الگوهای گل روی زمین قرار دارد، همانطور که نوزادش بر روی گلها خوابیده است. این تصویر، مرگی شاعرانه و فراموشنشدنی را رقم میزند.