آشنایی کامل با اودین، پادشاه قدرتمند آسگارد
آشنایی کامل با اودین، پادشاه آسگارد و محافظ ۹ جهان در دنیای مارول
آشنایی کامل با اودین، پادشاه آسگارد، جنگجو و محافظ ۹ جهان در دنیای مارول و اساطیر نورس

اودین یکی از شخصیتهای برجسته اساطیر نورس است که راه خود را به دنیای کمیکها و جهان مارول باز کرده است. او پادشاه پیشین آسگارد، فرزند بور، همسر فریگا، و پدر هلا، ثور و لوکی است. در گذشته، او نگهبان و محافظ نه جهان بود و مردم زمین او را بهعنوان خدای حکمت میپرستیدند. همچنین، اودین یکی از جنگجوترین و قدرتمندترین مردمان جهان بود که توانست بر تمامی دشمنان خود غلبه کند. پس از سالها نبرد و جنگ، او سرانجام ارزش صلح را درک کرد و به همین دلیل، زمانی که هلا، فرزند بزرگش، قصد داشت تمام کیهان را تصاحب کند، او را به جهنم تبعید کرد.
در زمانی که ثور در آستانه جنگ با غولهای یخی فراست، اودین قدرتهایش را به کار گرفت و او را به زمین تبعید کرد، و لوکی را به عنوان جانشین خود برگزید. در همین دوران، اودین ناگهان وارد «خواب اودین» شد. در این حین، ثور به آسگارد بازگشت و با نجات غولهای یوتونهایم، که لوکی قصد داشت نابودشان کند، نقش مهمی ایفا کرد. در این لحظه، اودین متوجه شد که ثور آماده است تا جانشین او باشد.
لوکی توانست از مرگ خود نجات پیدا کند و با جادو و طلسم، اودین را به نیویورک منتقل کرد و خودش جای او را در آسگارد گرفت. پس از این، وقتی فریگا توسط الفهای تاریک کشته شد، اودین قسم خورد که هرطور شده انتقام او را بگیرد. این موضوع باعث اختلاف نظر میان او و پسرش شد. در ادامه، لوکی پس از جعل مرگ خود، بر اودین طلسم گذاشت و او را به نیویورک فرستاد، سپس خودش جای او را در آسگارد گرفت. اما پس از آزادسازی از طلسم، اودین تصمیم گرفت تا پایان عمر در نروژ بماند و در آنجا زندگی کند.
سلطان آسگارد
اودین دومین پادشاه آسگارد بود. پس از کشته شدن برادرانش در جنگ و مرگ پدرشان، او بر تخت نشست و سرانجام نقش حافظ صلح را بر عهده گرفت. به منظور جلوگیری از پیشگویی رگناروک، با سورت جنگید، او را شکست داد و شعله ابدی، منبع قدرتش، را به دست آورد. او مدت زیادی را در مبارزه با هیولاها و موجودات مختلف سپری کرد و در نهایت برای حفظ قدرتش، ناچار شد مدت طولانیای در حالت خواب قرار گیرد، که همان خواب اودین است که در داستانها به آن اشاره شده است. اودین چند فرزند داشت که بزرگترین آنان هلا بود. او هلا را به عنوان فرمانده ارتش و جلاد منصوب کرد. این دو با همکاری هم، بر نُه قلمرو تسلط یافتند و آسگارد را به امپراتوری قدرتمندی تبدیل کردند.
اخراج هلا
جاهطلبی و تمایل به قدرت، تنها انگیزهای نبود که نُه قلمرو را به تسخیر خود درآورد و اودین را پادشاه کرد. اما سرانجام، جاهطلبی او از کنترل خارج شد. پس از مدتها تلاش برای برقراری صلح، اودین نتوانست با هلا کنار بیاید و او را به جایی در جهنم تبعید کرد و با طلسم، زندگیاش را در آنجا به بند کشید. اما هلا کسی نبود که در تبعید بماند. هنگامی که قصد فرار داشت، ارتش والکیریها به دستور اودین برای جلوگیری از او وارد عمل شدند و هلا آنها را قتلعام کرد. در نهایت، اودین وارد میدان شد، هلا را شکست داد و او را دوباره زندانی کرد.
حذف آثار هلا
اودین قصد داشت تأثیرات هلا را از میان بردارد و بنابراین تمامی مجسمهها و نقاشیهای او را نابود کرد. او بر روی سقف و دیوارهای کاخ نقاشیهای جدیدی کشید و تاریخ را به گونهای تغییر داد که نشان دهد اسگارد با معاهدات صلح و دیدارهای دوستانه، قلمرو خود را گسترش داده است، نه با جنگ و خونریزی. پس از آن، او تصمیم گرفت با زنی قدرتمند به نام فریگا ازدواج کند که همراه او باشد. حاصل این ازدواج، پسری به نام ثور بود. با تولد او، اودین احساس کرد که جانشین مناسبی برای تاج و تخت خود یافته است.
درگیری در یوتنهایم – آسگارد
در سال ۹۶۵، پادشاه لاوفی از یوتونهایم به میدگارد حمله کرد تا انسانها را به بردگی بگیرد، عصر یخبندان جدیدی را رقم بزند و جایگزینی برای دنیای خود پیدا کند. در این جنگ، نبردی سخت بین آنها در گرفت، اما در نهایت ارتش آسگارد پیروز شد. اودین در این نبرد یک چشم خود را از دست داد، اما توانست لاوفی را در نبرد تنبهتن شکست دهد. لاوفی برای حفظ جانش تن به قرارداد صلح بین آسگارد و یوتونهایم داد و اودین همچنین صندوقچه زمستانهای باستانی را از یکی از معابد یوتونهایم برداشت تا از حمله مجدد جلوگیری کند.
این نبرد رویداد مهم دیگری نیز داشت. در یکی از معابد یوتونهایم، ارتش آسگارد پس از پیروزی، کودکی را یافتند که لوکی نام داشت. پدرش او را به دلیل جثه کوچک و غیرمتعارفش رها کرده بود. اودین او را برداشت و با جادو ظاهرش را شبیه آسگاردیها کرد. او و فریگا، لوکی را بزرگ کردند، شاید به این امید که بزرگ شدن غول یخی و تبدیل شدن او به شاهزاده آسگارد، به ایجاد صلحی پایدار بین این دو قلمرو کمک کند.
انتقال قدرت و تبعید ثور
سالها پس، زمانی که اودین تصمیم گرفت تدریجاً از مقام پادشاهی کنارهگیری کند، ثور را به عنوان جانشین خود معرفی کرد. در حالی که همه برای تاجگذاری ثور در تالار بزرگ آماده میشدند، خبر رسید که گروهی از غولهای یخی وارد آسگارد شدهاند. هنگامی که ثور، لوکی و اودین به خزانه میروند، با جنازههای کشتهشدگان روبرو میشوند و ثور قصد دارد انتقام این قتلها را بگیرد. اما اودین ترجیح میدهد به قرارداد صلح وفادار بماند و در همین لحظه متوجه میشود که ثور هنوز آمادگی پادشاهی را ندارد.
با این حال، ثور همراه دوستانش و بدون اطلاع اودین، به یوتونهایم سفر میکند. جنگ برای آنها سودی نداشت و اودین برای کمک و نجاتشان وارد عمل میشود. ثور از اودین میخواهد با همکاری یکدیگر غولهای یخی را از بین ببرند، اما این درخواست نتیجه نمیدهد چون اودین همچنان بر حفظ صلح پافشاری میکند. در عین حال، لاوفی قصد انتقام دارد و اودین برای رسیدن به صلح، قدرتهای ثور را ضبط کرده و او را تبعید میکند. از نظر اودین، ثور به دلیل غرور و عدم بلوغ لازم، لیاقت پادشاهی و خانوادهاش را ندارد. همچنین، اودین طلسمی بر میولنیر گذاشته است که تنها افراد شایسته قادر به استفاده از آن باشند.
شناسایی هویت لوکی
این جنگ همچنین پیامد دیگری داشت. زمانی که لوکی همراه با ثور به یوتونهایم رفته بود، ناگهان دید که دستش به رنگ آبی درآمده است. در نتیجه، به خزانه رفت و صندوقچه زمستانهای باستانی را لمس کرد، و این عمل باعث شد که رنگ آبی بر تن او بنشیند. وقتی اودین او را دید، مجبور شد حقیقت را فاش کند. با این حال، این رویدادها تأثیری بر عصبانیت لوکی نداشت؛ او معتقد بود اودین هرگز نمیتواند همانند ثور، او را دوست داشته باشد، به او اعتماد کند یا تاج و تخت را به او بسپارد.
خواب اویدین
پس از این رویدادها، اودین به خواب عمیقی فرو رفت و لوکی توانست تاج و تخت آسگارد را تصاحب کند. فریگا نیز بیشتر وقت خود را در کنار تخت اودین میگذراند. در همین حال، ثور که به زمین تبعید شده بود، سرانجام توانست شایستگیهای خود را اثبات کند و در نبرد با ویرانگر پیروز شود. در این میان، لوکی تلاش میکرد تا یوتونهایمها را به کلی نابود کند؛ او حتی لاوفی را فریب داد و او را کشت. لوکی خود را به عنوان ناجی پادشاهی جا زد، اما اودین نتوانست با این وضعیت کنار بیاید.
در نهایت، لوکی مرگ خود را جعل کرد و از پرتگاهی عمیق در پل بیفراست پرتاب شد. اگرچه همه برای او سوگواری میکردند، اما در ادامه مشخص شد که او در حال برنامهریزی برای تسخیر زمین است. بنابراین، ثور و اودین با کمک جادوی سیاه لوکی، او را به آسگارد بازمیگردانند.
تهاجم الفهای تاریکی
با وجود پایان ناپذیری جنگها، الفها حملهای ناگهانی به آسگارد کردند و در این نبرد فریگا کشته شد. اودین که خشمگین و مصمم بود، قصد انتقام داشت و از هر وسیلهای برای رسیدن به هدفش دریغ نمیکرد، حتی اگر قربانیهای زیادی بگیرد. در پایان این درگیریها و پس از سرپیچیهای ثور، لوکی بار دیگر مرگ خود را شبیهسازی کرد و به عنوان یکی از محافظان خود وارد دربار آسگارد شد. او با فریب تاج و تخت را تصاحب کرد و طلسمی بر اودین گذاشت که او را به فراموشی بسپارد تا بتواند او را به زمین تبعید کند. سرانجام، دیگران متوجه شدند که اودین در جستجوی او است و طلسم برطرف شد، اما اودین ترجیح داد تا آخرین روزهای عمر طولانیاش را در زمین سپری کند.
خلاصه مطالب
اودین احتمالاً مشهورترین خدای نورس است. در اساطیر نورس، جایگاه او مشابه زئوس در اساطیر یونان است، فردی که قدرتمندتر از دیگران است و بر همه فرمانروایی میکند. او یکی از شخصیتهای اسطورهای است که ابتدا در کمیکها ظاهر شد و سپس وارد دنیای سینمایی مارول شد.