رضا عطاران از عشق به پول، ماشینهای قدیمی و تغییرات شخصیتی
رضا عطاران از عشق به پول، ماشینهای درب و داغون و تغییرات شخصیتی میگوید: رازهای جالب بازیگر محبوب سینما
رضا عطاران از عشق به پول، ماشینهای قدیمی، تغییرات شخصیتی و رازهای زندگیاش در گفتوگو با چلچراغ سخن گفت.

عطاران در پاسخ به سوالی اظهار داشت که اصولاً دوران کودکیاش را دوست دارد، حتی ممکن است این دوران مربوط به دو سال قبل باشد. وی افزود که در حال حاضر احساس نزدیکی و صمیمیت کمتری نسبت به گذشته دارد، حتی زمانی که در حوضی کار میکرد، احساس میکرد باید کار بزرگی انجام دهد. اما اکنون چیزهایی آمده است که این احساس را تعدیل کرده است، مانند پول، اعتبار و بسیاری موارد دیگر که قبلاً به آنها فکر نمیکرد. او گفت که ۱۳ سال در تئاتر فعالیت کرده، در حالی که هیچ درآمدی نداشت، اما هر چه داشت از همان دوره است.
در مقابل، بازیگر فیلم «نیش زنبور» بیان کرد که هر چه زمان میگذرد، علاقهاش به پول، زندگی و ترس از مرگ بیشتر میشود. خودش هم این احساس را دارد. او یادآور شد که در دوران جنگ و جبهه رفتن، اصلاً ترسی نداشت و چیزی نمیشنید، اما اکنون این طور نیست.
این بازیگر همچنین گفت که هر چه انسان به ماهیت وجودی خود نزدیکتر میشود، به این نتیجه میرسد که باید بیخیال باشد. او معتقد است که در اصل، پول در دنیا خیلی بهتر از چیزهای دیگر است. وی افزود که واقعیت این است که سختیهای دنیا نتیجه خوبی ندارد و ترجیح میدهد زندگی راحتتری داشته باشد، حتی در زمینه بازیگری نسبت به کارگردانی، چون میخواهد راحتتر باشد و حال حاضر برایش راحتتر است.
در ادامه، از عطاران پرسیده شد که چرا ماشین ندارد و دوست ندارد داشته باشد، و این موضوع را تناقضآمیز دانست. او پاسخ داد که اگر ماشین داشته باشد، ممکن است تغییر کند. نمونههایی دیده است که پس از خرید ماشین، افراد تغییر کردند. اما خودش بیشتر دوست دارد کسانی که ماشین ندارند، باشند، چون ماشین را مانند خانهای آهنین میداند که جدا از جامعه است. او گفت که حتی وقتی سوار ماشین میشود، ترجیح میدهد در ماشینهای قدیمی و درب و داغون سوار شود چون حس بهتری دارد.
عطاران همچنین درباره لباس پوشیدن اظهار داشت که وقتی لباس نو میپوشد، مدتی در عذاب است، اما پس از از بین رفتن خطوط اتو، احساس راحتی میکند. او افزود که برخی دوستان و همکارانش را دیده است که در بیرون راحت نیستند، اما معتقد است باید طرف مقابل را درک کرد. مثلاً اگر پرویز پرستویی در آنجا باشد، دوست دارد با او صحبت کند و از او امضا بگیرد برای خواهرزادهاش. و در پایان، گفت چه ایرادی دارد که این کار را انجام دهد.