کد خبر: 10773

جوزف کراک‌استون، تبهکار شیطانی با تاریخچه تاریک و نقشه‌های خونین

معرفی شخصیت مرموز و شیطانی جوزف کراک‌استون در سریال Wednesday؛ از تاریخچه تا نقشه‌های خونین

معرفی شخصیت مرموز و شیطانی جوزف کراک‌استون در سریال Wednesday؛ تبهکار خون‌خوار و دشمن طردشدگان با تاریخچه تاریک و نقشه‌های خونین

معرفی شخصیت مرموز و شیطانی جوزف کراک‌استون در سریال Wednesday؛ از تاریخچه تا نقشه‌های خونین

در سال ۱۶۲۵، جوزف کراک‌استون یکی از اولین زائرانی بود که برای استقرار و استعمار در سرزمینی که امروزه آکادمی نورمور در آن واقع شده است، وارد آن منطقه شد و در میان دیگر زائران جایگاهی بلندمرتبه داشت. او از نفرت عمیقی نسبت به طردشدگان (Outcasts) برخوردار بود و دیگر زائران را نیز متقاعد کرد که این افراد شیطانی و ناپاک هستند. این باور منجر به شروع موجی از کشتار شد. اگرچه تعداد دقیق قربانیان مشخص نیست، اما گفته می‌شود که او تقریبا تمامی طردشدگان را از میان برده است.

در نهایت، گودی آدامز، دختری جوان که کراک‌استون او را به جرم جادوگری متهم کرده بود و از مقبره‌ای که او در آن مادرش و چندین طردشده دیگر را زنده‌زنده سوزانده بود، توانست از آنجا فرار کند. او موفق شد کراک‌استون را به قتل رسانده، روحش را نفرین کند و او را در تابوتی با قفل خونین محبوس سازد.

پس از مرگ او، میراث خانوادگی‌اش همچنان ادامه یافت و نسل‌های بعدی با ساختن افسانه‌های نادرست درباره او، او را فردی مهربان و دلسوز با طردشدگان و در عین حال فردی سخت‌کوش تصویر کردند. در طول زمان، کراک‌استون به عنوان یکی از پیشگامان شهر جریکو شناخته شد و به خاطر تلاش‌هایش در توسعه و آبادانی سرزمین مورد تحسین قرار گرفت. پارک تفریحی «جهان زائر» به یاد او ساخته شد و تندیسی از او در آن نصب گردید. زندگی‌نامه او نیز از طریق نقاشی‌هایی در این مجموعه به تصویر کشیده شده است. در روز «همیاری اجتماعی» در سال ۲۰۲۲، نوبل واکر، شهردار جریکو، همراه با لاریسا وییمز، مدیر آکادمی نورمور، فواره‌ای با مجسمه او را رونمایی کردند، اما وندزدی آدامز، یکی از نوادگان گودی، چندی بعد آن را منفجر ساخت.

در ادامه، لارل گیتس، از نوادگان کراک‌استون، او را از مرگ بازگرداند تا مأموریتش برای نابودی طردشدگان را از سر گیرد. اگرچه در ابتدا کراک‌استون از بازگرداندن دوباره‌اش توسط لارل قدردانی کرد و قصد داشت او را نزد خود نگه دارد، اما هنگام رسیدن به نورمور، از پرچانگی و گستاخی او خسته شد و او را تهدید کرد تا ترک کند. پس از آن، تلاش کرد مدرسه را به آتش بکشد، اما وندزدی با فرو کردن خنجری در قلبش، او را برای همیشه نابود ساخت.

شرح ظاهر فرد

کراک‌استون مردی با قامت معمولی، موهای قهوه‌ای و چشمان آبی بود. در تصویرهای «جهان زائر» اغلب با لبخندی بر لب نشان داده می‌شد، اما در واقعیت، لبخندهایش بیشتر حالت سادیستی داشتند. لباس‌های او با مد قرن هفدهم هماهنگ بودند، شامل پالتویی بلند، کلاه مخصوص، عصا و موهای مرتب تا روی شانه‌ها. پس از مرگ، بیشتر موهایش ریخت و تنها چند تار خاکستری باقی ماند؛ رنگ چشم‌هایش نیز به خاکستری تغییر کرد و پوستش حالتی سبز و پوسیده به خود گرفت. لباس‌هایش هم پوسیده و کهنه شدند. او ظاهراً از ظاهر جدیدش متنفر بود و زمانی که وندزدی کلاهش را پرتاب کرد، به‌شدت عصبانی شد؛ شاید به‌خاطر اینکه طاسی‌اش نمایان شده بود.

شخصیت

جوزف کراک‌استون نفرتی عمیق و ریشه‌دار نسبت به طردشدگان داشت و همچون نسل‌های قبلی‌اش، برای رسیدن به اهدافش از هیچگونه بی‌رحمی فروگذار نمی‌کرد. او انسانی سنگدل و ظالم بود و از سوزاندن افراد «ناباب» لذت می‌برد. به نظر می‌رسید که او فردی بسیار متعصب مذهبی بوده و طردشدگان را جادوگران شیطانی می‌دانست که باید از میان برداشته شوند. در یکی از رؤیاهای وندزدی، کراک‌استون با لبخندی پر از افتخار نظاره‌گر سوختن مقبره‌ای بود که در آن طردشدگان محبوس شده بودند. اما او ترجیح می‌داد اجرای این قتل‌ها را به دیگران بسپارد و خودش به ندرت دست به آتش‌افروزی می‌زد. تنها اقدام خشونت‌آمیز مستقیم او، ضربه‌ای بود که در واکنش به زخمی شدنش توسط گودی وارد کرد.

در مورد نحوه رفتار او با خانواده‌اش اطلاعات دقیقی در دست نیست، اما با توجه به احترام زیادی که نوادگانش برای او قائل بودند و داستان‌هایی دروغین که درباره‌اش روایت می‌کردند، می‌توان فرض کرد که با آن‌ها، تا زمانی که با باورهای او همراه بودند، رفتاری محترمانه داشت.

پس از بازسازی مجدد، کراک‌استون خوی، شرورتر و شیطانی‌تر شد. او به موجودی بی‌اخلاق و لذت‌طلب تبدیل گشت که از شکنجه و قتل افرادی که طرد شده بودند، لذت می‌برد و با خنده‌ای جنون‌آمیز آنان را تحقیر می‌کرد. تعصب مذهبی‌اش او را آنقدر کور کرده بود که دیگران را تنها به عنوان مهره‌هایی در نقشه‌های خود می‌دید. این بی‌رحمی حتی شامل خانواده‌اش نیز می‌شد؛ هرچند در ابتدا به لارل اجازه داد حلقه‌اش را ببوسد، اما خیلی زود از او خسته شد و تهدیدش کرد که اگر دهانش را نبندد، زبانش را قطع خواهد کرد. او هیچ‌گونه پشیمانی یا احساس گناه از کارهایش نشان نمی‌داد و اعمالش را با توجیه باورهای مذهبی انجام می‌داد، هرچند به نظر نمی‌رسید که واقعاً به آن مذهب ایمان داشته باشد. هدف نهایی او، نابودی کامل طردشدگان بود.

در حالت مرگ، او دیگر برچسب «شیطانی» را بر طردشدگان نمی‌زد و آنان را «نقض طبیعت» می‌نامید. با این حال، همچنان دربارهٔ «جهنم» صحبت می‌کرد؛ مثلاً زمانی که وندزدی را تهدید به مرگ کرد. در نبرد نهایی، پس از دیدن وندزدی، تهدیدهای خود علیه دو طردشده دیگر را رها کرد و به مبارزه با او پرداخت؛ نشانه‌ای از کینه و نفرتی دیرینه که حتی پس از قرن‌ها ادامه داشت. رفتار متناقض او نیز قابل توجه است؛ از یک سو مدعی نجات مردم از دست طردشدگان است، اما از سوی دیگر، بی‌گناهان را بی‌دلیل می‌کشد، و این کار را صرفاً به خاطر اهداف شیطانی‌اش انجام می‌دهد.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار