مردی که پرندگان را از قفس رها کرد
پرواز را به خاطر بسپار...
در فیلمی کوتاه و دلنشین، مردی با قلبی پر از مهربانی و دستانی پر از امید، به بازار پرندگان میرود...

در فیلمی کوتاه و دلنشین، مردی با قلبی پر از مهربانی و دستانی پر از امید، به بازار پرندگان میرود. او قفسهای پر از پرندگان زیبا را میبیند که در انتظار آزادی هستند. با هر قدمی که برمیدارد، صدای پرندگان در گوشش طنینانداز میشود؛ صدایی که از آرزوی پرواز حکایت دارد.
مرد با دقت و عشق، قفس را میخرد. هر پرندهای که آزاد میشود، با شادی و هیجان به آسمان پرواز میکند...