دروازهبان سابق استقلال از خیانت و تاثیر آن بر زندگیاش میگوید
دروازهبان سابق استقلال: خیانت فیلمبردار جشن نامزدی و تأثیر آن بر زندگی حرفهای و شخصیام
دروازهبان سابق استقلال از خیانت فیلمبردار جشن نامزدی و تأثیر آن بر زندگی حرفهای و شخصیاش میگوید، با نکات ارزشمند برای جوانان و هواداران.
جشن هشتاد سالگی استقلال این تیم، جمعی از چهرههای شاخص تاریخ آن را گرد هم آورد. افرادی که قهرمانی در آسیا کسب کردند و کسانی که با شرایط دشوار و چالشهای متفاوت روبهرو شدند؛ مسعود قاسمی یکی از این افراد است. اگر در راهروی ورودی سالن برگزاری مراسم حضور داشتید، او را میدیدید و با فوتبال او آشنا بودید؛ شناختنش کار سختی نبود. همان جوان قد بلند اواخر دهه 70 که اکنون کمی غبار زمان بر چهره و ظاهرش نشسته است.
داستان مسعود یکی از داستانهای عجیب در فوتبال ایران است؛ بازیکنی که در زمان خودش استعداد و قابلیتهای زیادی داشت اما به دلیل یک اشتباه، برای همیشه از میدان کنار رفت. او که اصالتاً از روستای کارزان در ایل بزرگ خزل و از قوم کرد است، حالا قصد دارد دوباره وارد عرصه فوتبال شود.
گفتوگویی مفصل با او انجام شده است که متن کامل آن در ادامه میآید.
از اصل موضوع شروع کنیم. ماجرای فیلم نامزدی شما که منتشر شد چه بود؟
این اتفاق مربوط به سال 1378 است، درست پس از برگزاری مراسم عروسی من. متأسفانه، به دلیل اینکه بسیاری از دوستانم در تیم استقلال نتوانستند در مراسم اصلی در ایلام حضور یابند، تصمیم گرفتیم یک دیدار دوستانه دیگر، به عنوان جشن نامزدی، برگزار کنیم.
متوجه شدی که فیلم چگونه لو رفت؟
کسی که این فیلم را ضبط کرده بود، خیانت کرد و بخش قابل توجهی از آن را به فرد دیگری فروخت. نتیجه این خیانت، پخش گسترده و انتشار آن در سراسر کشور شد. در آن زمان، من حدوداً 22 یا 23 ساله بودم و در اوج آمادگی ورزشی قرار داشتم؛ تقریبا به دروازهبان اول استقلال تبدیل شده بودم و حتی دو بار توسط مرحوم منصور پورحیدری به اردوی تیم ملی دعوت شده بودم.
تصمیم باشگاه استقلال در آن زمان چه بود؟
یکی از دوستانم به من اطلاع داد که فیلم من منتشر شده و فضای جامعه تحت تأثیر قرار گرفته است. همان شب، یکی از مدیران باشگاه استقلال (که ترجیح میدهم نامش را ذکر نکنم) به من گفت که نامه محرومیت رسمی برای من صادر شده است. به من توصیه کرد که برای حفظ وضعیت حرفهایام، سریعاً با آقای میثم بائو در باشگاه شموشک قرارداد ببندم. شبانه قرارداد را با شموشک امضا کردیم. پس از آن، دستورات برای احضار من جهت توضیحات صادر شد و روند دادرسی آغاز گردید؛ در نهایت، محرومیت برای من اعمال شد.
آیا فقط کمیته انضباطی شما را احضار کرد و محرومیت صادر شد؟
در آن زمان، نهادهای مسئول که معمولا پیگیر مسائل اخلاقی بودند، من را احضار کردند. این احضار از سوی ارگانهای استان البرز انجام شد.

آیا نگفتید که خودتان هم شکایت داشتید؟ اصلاً شکایتی ثبت کردید؟
ما شکایت خود را اعلام کردیم و فرد متخلف دستگیر شد. اما نکته اینجاست که در آن زمان برخورد با این موضوع بسیار جدی بود، در حالی که اکنون واکنشها عادیتر شده است. همان زمان، فیلم عروسی یکی از بازیگران زن مطرح همزمان با من منتشر شد و او نیز ممنوعالکار شد.
آیا با همه بازیکنان برخورد شد؟
جشن نامزدی ما در سال 78 برگزار شد، اما انتشار فیلم در سال 83 اتفاق افتاد که در آن بازیکنان استقلال حضور داشتند. البته با هیچیک از افراد حاضر در آن کلیپ برخوردی صورت نگرفت. همانطور که گفتم، در آن فضای خاص، یک نفر باید قربانی میشد و متأسفانه من بودم، در حالی که بقیه مصون ماندند.
آیا سایر بازیکنان حتی جریمه شدند؟
هر کدام در آن زمان حدود دو تا سه میلیون تومان جریمه نقدی شدند. بازیکنانی که در آن زمان با هم دوست بودند و در جشن ما حاضر بودند، شامل این جریمه شدند.
آیا آن محرومیت مسیر فوتبال و زندگی شما را تغییر داد؟
تأثیر بسیار منفی داشت. پس از حدود دو سال تلاش و دفاعیه مفصل، توانستم مدت محرومیت را به سه سال کاهش دهم. بعد از آن تصمیم گرفتم فوتبال را از صفر شروع کنم، در تیم پاس زیر نظر آقای مجید جلالی و با حضور آقای رودباریان به عنوان دروازهبان تیم.
مشکل این بود که مسئولان تیم پاس گفتند این بازیکن منشوری است و نباید از او استفاده کنیم. از همان زمان فهمیدم که فضا برای من مساعد نیست. در آن مقطع، تصمیم گرفتم که فوتبال دیگر ارزش پیگیری ندارد و کفشها را آویزان کردم.
چه شغلی را در پیش گرفتید؟
مدتی از ایران خارج شدم و سپس وارد حوزه تجارت، به ویژه صنعت مبلمان، شدم و الحمدلله زندگیام را در حد متوسطی اداره میکنم و روزگارم میگذرد.
در واقع پس از آن ماجرا، تا جشن هشتاد سالگی استقلال، در محافل رسمی فوتبال حضور نداشتم؟
درست است، بعد از آن دیگر در فضای فوتبال نبودم، تا اینکه به توصیه یکی از دوستانم، آقای مجاوری، در آن مراسم حاضر شدم.
آیا قصدی برای بازگشت به فوتبال دارید؟
در حال حاضر انگیزه دارم که دوباره وارد دنیای فوتبال شوم. اخیراً در حال پیگیری مجوز تأسیس آکادمی فوتبال به نام استقلال در منطقه غرب تهران هستم تا استعدادهای جوانی که به دلیل نبود فرصت مناسب، از بین میروند، را پرورش دهم.
آیا موفق به دریافت این مجوز شدهاید؟
هنوز در مرحله مذاکره هستم و باید با آقای تاجرنیا صحبت کنم، اما امیدوارم این مجوز به من داده شود. هفت، هشت سال خالصانه برای این پیراهن زحمت کشیدم، در دورانی که باشگاه وضعیت مالی خوبی نداشت و گاهی مجبور بودیم کفش و دستکش تمرینمان را خودمان تهیه کنیم. خاطرم هست در بازی با الوصل، بر اثر برخوردی سر من، حدود 48 ساعت در کما بودم، اما پس از به هوش آمدن، نتیجه بازی را پیگیری کردم. واقعاً استقلال برای من مهمتر از هر چیزی بود.
سؤال آخر؛ چه نصیحتی برای بازیکنان امروز دارید؟
من هرگز خودم را به عنوان پیشکسوت یا بازیکن مطرح نمیکنم؛ من همواره یک هوادار وفادار استقلال بودهام و هستم. تنها توصیهام به جوانان این است که قدر این جایگاه و پیراهن را بدانند، چون خیلی زود فرصتها از دست میروند. تیمهای بزرگ مانند استقلال، یا مسیرشان صعود است یا سقوط آزاد؛ اگر نتوانند همیشه در اوج باقی بمانند و پیشرفت نکنند، نابود میشوند. ای کاش در زمان ما مشاور یا راهنمایی داشتیم؛ اگر کسی به من میگفت که برای مهمانی خصوصی، فیلمبردار نیاورم، مسیر زندگیام کاملاً متفاوت میشد.