کد خبر: 21840

برادر علی دایی از سختی‌ها، تصادف‌ها و مسیر موفقیت می‌گوید

برادر علی دایی از سختی‌های زندگی خانواده، حوادث رانندگی و مسیر موفقیت پس از تصادف‌ها می‌گوید

برادر علی دایی از سختی‌ها، تصادف‌ها و مسیر موفقیت پس از حوادث زندگی خانواده‌اش می‌گوید.

برادر علی دایی از سختی‌های زندگی خانواده، حوادث رانندگی و مسیر موفقیت پس از تصادف‌ها می‌گوید

یکی از زمان‌هایی که خانواده دایی بسیار مورد توجه قرار گرفت، بازی‌های آسیایی بوسان بود. علی در کره بازی می‌کرد و همان‌جا خبر بد را به او دادند. آیا می‌خواهید کمی درباره آن روزها برایم بگویید؟

حتی تصور آن روزها برایم دشوار است. من در زندگی سه مرحله سخت را پشت سر گذاشتم؛ اولین آن‌ها فوت پدرم بود، دوم بازی‌های هیروشیما که حال علی را بدتر کرد و سومین واقعه تصادف علی بود. در آن زمان، من تحصیلات دانشگاهی‌ام را به پایان رسانده و در تهران زندگی می‌کردم. پدر و مادرم چند ماه قبل از آن روز، نزد ما بودند، اما بیشتر وقت خود را در اردبیل می‌گذراندند. هر روز صبح و شب با آن‌ها تماس می‌گرفتم. آن روز صبح زنگ زدم و دیدم پدرم گوشی‌اش را جواب نمی‌دهد. سپس تماس را با خانه گرفتم، اما کسی جواب نداد. وقتی مجدد زنگ زدم، کارگری که در خانه ما کار می‌کرد، گوشی را برداشت. از او پرسیدم حاجی کجاست؟ گفت بیرون است و گوشی را جا گذاشته است. سپس از مادر پرسیدم، او هم بیرون است.

حالم بد بود، بنابراین با برادر بزرگترم که در اردبیل سکونت داشت تماس گرفتم. او گفت حاجی سکته کرده و در بیمارستان است و از من خواست که بیایم. من پیشنهاد کردم او را به تهران بیاوریم، اما گفت امکانش نیست و حتی گفت اگر می‌خواهید بیایید، لباس سیاه هم با خودتان بیاورید. ما راهی اردبیل شدیم. برای آوردن پدرم به تهران، بلیط هواپیما گرفتم، اما ساعت 11 ظهر خبر دادند که دیگر نیاز نیست این کار را انجام دهیم، چون حاجی حالش بهتر شده و دیگر نمی‌خواهد ادامه دهد. من با آقای دادکان تماس گرفتم و گوشی را به علی دادند. وضعیت حاجی را گفتم و او گفت بعد از اتمام بازی‌ها می‌آید. من گفتم نگران نباش، بیا. جریان را برایش توضیح دادم و فقط شنیدم که علی گفت: «یا زهرا» و تماس قطع شد. فردا برگشت.

در مورد شغلشان، وقتی بچه بودیم، راننده تریلی بودند. دو بار هم در گردنه حیران در یخبندان، خودرو را از دست داده و خودش را از تریلی بیرون پرت کرده بود، یک بار هم در تصادفی دیگر، ماشین به ته دره رفته بود. پس از این حوادث، این شغل را کنار گذاشت و وارد حوزه املاک شد. بعدها هم کسب‌وکار فرش فروشی را آغاز کرد.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار