کد خبر: 9878

مشاهیر مرده زنده می‌شوند در تئاتر فانتزی «قضیه تفنگ چخوف»

بازگشت مشاهیر در دنیای مرگ: تئاتر «قضیه تفنگ چخوف» با روایتی فانتزی و نماد آرزوهای ناممکن

نمایش «قضیه تفنگ چخوف» با روایتی فانتزی و نماد آرزوهای ناممکن، مشاهیر را در دنیای مردگان زنده می‌کند و تجربه‌ای نو و متفاوت برای تماشاگران رقم می‌زند.

بازگشت مشاهیر در دنیای مرگ: تئاتر «قضیه تفنگ چخوف» با روایتی فانتزی و نماد آرزوهای ناممکن

کیارش وفایی معتقد است که عبور از مرزهای واقعیت و وارد شدن به جهان تخیل، راهی است برای ایجاد فضایی که به انسان اجازه می‌دهد نگاهی متفاوت به خود و دیگران داشته باشد. اگر این رویکرد در دنیای تئاتر به کار گرفته شود، قطعا جذابیتی دوچندان برای تماشاگران خواهد داشت. نمایش «قضیه تفنگ چخوف» چنین فضایی را برای مخاطب فراهم می‌آورد. اثر جدید اشکان پیردل با ساختاری نو، زبانی متفاوت و بهره‌گیری از عناصر فانتزی، کمدی و تا حدی رئالیسم جادویی، سعی دارد مفهوم جهان‌شمول «مرگ» را از دنیای واقعی خارج کرده و وارد جهان تخیل کند، و دنیای مردگان را در مقابل دیدگان تماشاگران قرار دهد.

در این نمایش، شخصیت‌های تاریخی برجسته‌ای مانند «ناپلئون»، «چخوف»، «تولستوی»، «مولیر»، «رابعه بلخی»، «مریلین مونرو»، «آگاتا کریستی»، «کاترین کبیر» و «چاپلین» در جهان مردگان گرد هم می‌آیند تا نظرات و دیدگاه‌های خود را درباره واقعیت‌های معاصر به اشتراک بگذارند. اهمیت این رویداد، که نتیجه هم‌افزایی میان متن اثر و میزانسن کارگردان است، بر تعامل و واکنش میان تماشاگر و نمایش تأکید دارد؛ به گونه‌ای که مخاطب در دنیای تخیل خود به عنوان شاهد، بتواند با شخصیت‌ها هم‌ذات‌پنداری کند و در مسیر کشف و شهود فردی قرار گیرد.

اشکان پیردل‌زنده، کارگردان این اثر، تحصیلات خود را در مدرسه هنرهای زیبای رم در حوزه کارگردانی ادامه داده و بازیگری را در زوریخ آموخته است. او همچنین در داخل کشور زیر نظر استادانی چون جلال تهرانی و علی‌اصغر دشتی آموزش دیده است. پیش از این، آثار متعددی چون «چخفته»، «شب‌های روشن»، «جشن مرگ ایوان ایلیچ» و «نوستالژی» را روی صحنه برده است.

در مورد نام «چخوف» در عنوان اثر، باید گفت که از قاعده «تفنگ چخوف» بهره گرفته شده است. بر اساس این قاعده، اگر در ابتدای نمایش یا در یک صحنه تفنگی به دیوار آویخته شود، باید در ادامه نمایش از آن استفاده شود و عدم استفاده منطقی نیست. هدف این قاعده آن است که هر عنصری در اثر، نقش و کارکرد مشخص و مؤثری داشته باشد. در این نمایش نیز، هر چیزی که در صحنه ظاهر می‌شود، باید دلایل و توجیه‌های قانع‌کننده‌ای داشته باشد تا به درستی در کلیت اثر جای گیرد.

چگونه به این ایده رسیدید که مشاهیر و هنرمندان را در دنیای مردگان احضار کنید؟

همیشه برایم سوال بود که مشاهیر و هنرمندان دوران گذشته چه شرایطی را در زندگی خود تجربه کرده‌اند. همچنین، تفاوت‌ها و شباهت‌های هنر در زمانه آن‌ها و هنر امروز برایم جالب بود و این سوال برایم مطرح شد که اگر هنرمندان و مشاهیر گذشته در دنیای امروزی بودند، چه واکنشی نشان می‌دادند و چگونه با فضای هنری کنونی ارتباط برقرار می‌کردند.

چگونه این امکان را فراهم آوردید که هنرمندان بتوانند هنر خود را در زمان حال به نمایش بگذارند؟ برای مثال، «چارلی چاپلین» و فیلم‌های سیاه و سفید و صامتش؛ آیا او امروز هم همان زبان را برای ارتباط با مخاطب به کار می‌برد یا روش‌های دیگری را انتخاب می‌کرد؟ این نوع نگاه در مورد نویسندگان، بازیگران و سیاست‌مداران گذشته نیز وجود داشت؛ اینکه اگر آن‌ها در زمان حال بودند، آیا همچنان به تصمیمات گذشته خود پای‌بند می‌ماندند یا راه‌های جدیدی را در پیش می‌گرفتند.

جهان مردگان، علیتی است که به دلیل خاصیت دراماتیک آن در این نمایش به تصویر کشیده شده است؟

دنیای ذهن انسان‌ها با دنیای کنونی تفاوت زیادی دارد؛ رسیدن به دنیای پر از تخیل و تصورات، همیشه برایم جذاب بوده و دلیل اصلی من برای انتخاب این موضوع در این نمایش است. چون در دنیای مردگان، تصویری مشخص و واحد وجود ندارد و هر فرد می‌تواند بر اساس تخیلات و تصورهای خود، تصویری متفاوت از آن بسازد.

این شرایط ویژه و استفاده از سبک فانتزی، امکان و آزادی را فراهم می‌آورد تا در چنین دنیایی، تصورات و خلاقیت‌های ما به همان شکلی که دوست داریم، بیان شوند. در این نمایش، دنیای مردگان به عنوان دنیای ذهنی و پر از تصورات من به تصویر کشیده شده و پیش روی مخاطب قرار گرفته است.

 

در این اثر، مشاهیر و هنرمندان در قالب یک مسابقه وارد میدان می‌شوند، و ما شاهد بازگشت آن‌ها به دنیای امروز خواهیم بود. هدف اصلی این نمایش، دو جنبه است: نخست، تقابل هنر و شخصیت‌های معروف با خودشان در زمانه‌ای که زندگی می‌کردند، و دوم، نشان دادن اشتیاق آن‌ها برای بازگشت به دنیای معاصر. در طول اجرا، هنگامی که آن‌ها به این درک می‌رسند که به دنیای امروز وارد شده‌اند، در معرض آزمون‌هایی قرار می‌گیرند که باید از پس آن‌ها برآیند، اما در نهایت از حضور در این جهان منصرف می‌شوند. از سوی دیگر، برگزاری مسابقه در دنیای اثر، باعث ایجاد کنش و واکنش میان شخصیت‌ها در شرایط یکسان می‌شود، و این تعاملات، به همراه تفاوت‌های فردی، برای تماشاگر جذابیت خاصی پیدا می‌کند.

آیا می‌توان گفت که جهان اثر، نماد آرزوهای ناممکن شخصیت‌ها است؟ در دنیای امروز، انسان‌ها آرزوی جاودانگی را دارند، اما این آرزو در واقعیت محال است. در این زمینه، داستان‌ها و افسانه‌های زیادی وجود دارد. در این نمایش، با طرح سوالی درباره تمایل انسان مرده به بازگشت به جهان زنده‌ها، به جهان مردگان وارد می‌شویم. در این فضا، آرزوی ناممکن با قواعد خاصی تحقق می‌یابد، و شخصیت‌هایی مانند مشاهیر و هنرمندان تلاش می‌کنند تا ببینند آیا ارزش جاودانگی و بازگشت، ارزشمند است یا خیر.

در مورد عناصر زیبایی‌شناسی «قضیه تفنگ چخوف»، تصاویری که در ذهنم شکل گرفته، توسط طراحان بخش‌های مختلف ساخته شده است تا بتواند عناصر زیبایی‌شناسی را به مخاطب نشان دهد. برای نمونه، تابلوهای موجود در صحنه که مربوط به دوره رنسانس هستند، هر یک نماد و مفهومی خاص را منتقل می‌کنند. بی‌شک، زیبایی‌های بصری و سمبل‌هایی که در این نمایش به کار رفته، به دلیل فضای فانتزی و خیال‌انگیز آن ضروری است. باید اشاره کنم که از دید من، دنیای مرگ، زیباتر، رنگین‌تر و بسیار جذاب‌تر است، و این باور در جهان نمایش تا حدی وجود دارد که مرگ می‌تواند دنیایی متفاوت و خاص باشد.

 

چه نیازهای تعاملی‌ای در ایجاد یک اثر مشترک میان کارگردان و بازیگران وجود دارد؟

در این پروژه، تعامل موثری بین کارگردان، نویسنده، گروه بازیگران، طراحان و سایر اعضای تیم برقرار بوده است. بازیگران به دلیل درک عمیق شخصیت‌ها و شناخت کلیت جهان اثر، همچنین بر اساس میمیک، حرکات بدن و ساختاری که از خوانش متن و جهان کمدی آن به دست آورده بودند، توانستند شخصیت‌های خود را به بهترین شکل تجسم بخشند. در نتیجه، ساختار کلی در ذهن من همواره در حال تغییر و توسعه بود، چون معتقدم هر پیشنهاد صحیحی در جهت اصلاح و افزایش خلاقیت، می‌تواند به بهبود اثر کمک کند.

آیا هدف شما تمرکز بر پرداخت صحیح کلیت اثر است یا قصد دارید هر بخش از نمایش به خوبی نشان داده شود؟

در دنیای تئاتر، صحنه‌های متعددی وجود دارد که اگر اصول و قواعد هر کدام به درستی رعایت نشود، نمی‌توان نتیجه‌ای منسجم و کامل داشت. بنابراین، از جزئیات کوچک به سمت کل اثر حرکت کرده‌ایم. حتی پایان‌بندی نمایش در آخرین ماه تمرینات به مجموعه اضافه شد. در ابتدا، بازیگران نقش‌های خود را نمی‌دانستند و توجه زیادی به جزئیات قالب‌بندی نداشتند؛ اما در طول تمرین‌ها، مولفه‌هایی مشخص شدند که مسیر را روشن‌تر کرد و روند کار را تغییر داد.

رابطه جهان اثر و مخاطب را چگونه برقرار کرده‌اید؟

جهان اثر برای مخاطب غریبه نیست؛ هر فرد در خواب، رویا و تصور خود آن را تجربه کرده است. بنا بر باورها و دیدگاه‌های مختلف در سراسر جهان، «مرگ» موضوعی است که همه انسان‌ها با آن روبه‌رو هستند و همگی را به فکر درباره جهان پس از مرگ وامی‌دارد. به همین دلیل، جهان مرگ در این اثر به دلیل ناشناخته بودن و اهمیت موضوع، از القای تصویر قطعی پرهیز کرده و اختیار تفسیر را به عهده مخاطب گذاشته است.

ادغام عناصر فانتزی، کمدی و رئالیسم جادویی چه مزایایی برای این نمایش داشته است؟

باور دارم تئاتر محلی است که بر اساس منطق متن و ساختار اثر، می‌توان از هر نوع شگرد و ترفندی بهره برد. اگر در این فضا جادوی درونی و تخیل برای مخاطب ایجاد نشود، دیگر دلیلی برای روایت و شاعرانگی وجود نخواهد داشت. تئاتر جایگاهی است که می‌توان از دنیای فانتزی بهره برد تا کارهایی انجام داد که در دنیای واقعی ممکن نیست. وجود عناصر کمدی در این اثر، بر اساس سلیقه شخصی من، به عنوان ابزاری برای انتقال پیام‌های جدی به زبان ساده و لحنی متفاوت است. این زبان خاص، توانایی جذب و آگاهی‌بخشی به مخاطب را دارد و او را به تفکر و درک عمیق‌تر ترغیب می‌کند.

دلایل برگزاری سومین دوره اجرای این نمایش چه بودند؟

دو دوره قبلی با توجه به حمایت و ذائقه مخاطبان، ادامه یافته بود، اما کار تئاتر هنوز به پایان نرسیده بود. گروه بازیگران، عوامل پشت صحنه و طراحان، حق داشتند که در دوره سوم توانایی‌های خود را در معرض دید مخاطبان قرار دهند. در این دوره، با اصلاح نکاتی در ساختار کلی اثر که مدنظر قرار گرفته بود، فرصت مناسبی فراهم شد تا بتوانیم اثری با کیفیت بالاتر ارائه دهیم. این مسیر سختی داشت، اما نتیجه آن ارزشمند و رضایت‌بخش بود.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار