سینما بلوار دهه چهل تهران، نماد خاطرهانگیز خیابان الیزابت
سینما بلوار تهران دهه چهل؛ نماد خاطرهانگیز خیابان الیزابت و تاریخ فرهنگی پایتخت
سینما بلوار دهه چهل تهران، نماد خاطرهانگیز خیابان الیزابت و تاریخ فرهنگی پایتخت، مکانی برای رویاها، مبارزات و هنرهای نوین.

در دهه چهل شمسی، تهران شهری در حال تغییر و تحول بود، پر از رویاهای نوین، بلوارهای تازه آسفالت شده و نسلی نوآموز که به دنبال تصویری تازه از جهان میگشت. در دل اراضی جلالیه، که روزگاری میدان اسبدوانی بود و بعدها به پارک فرح و اکنون به بوستان لاله تبدیل شده است، سینما یی قد علم کرد: سینما بلوار.
بر اساس گزارش فرارو، نام این سینما از همان بلوار، یعنی بلوار الیزابت، گرفته شده است؛ بلواری که بخشی از اراضی جلالیه محسوب میشد، اراضی متعلق به جلالالدوله، پسر ظلالسلطان و نوه ناصرالدین شاه. این منطقه بعدها به قطعات کوچکتر تقسیم شد، به ویژه اراضی جنوبی که فروخته و برای ساخت و سازهای مسکونی مورد استفاده قرار گرفتند. یکی از این قطعات، زمینی حدود دو هزار متر مربع بود که در طول زمان به دست محمد مسعود، روزنامهنگار صریحاللهجه دهه بیست، افتاد. او در این زمین خانهای ساخت و مدتی در کنار خانوادهاش در آن زندگی کرد؛ تا زمانی که در خیابان اکباتان ترور شد و در ظهیرالدوله به خاک سپرده شد. پس از او، خانهاش مدتی در اختیار دخترش، ژینت، باقی ماند و سرانجام این زمین به فروش رسید. در سال ۱۳۴۰، مالک جدید در همین زمین، سینما بلوار را ساخت؛ یادگاری از مردی که قلمش چون تیشهای سنگین بر صخرههای سانسور و قدرت کوبید.
این سینما، هرچند کوچک، اما با وقار و شریف بود؛ با ۷۰۰ صندلی و سیستم صوتی نسبتاً قدیمی، اما با روحی بزرگ و مخاطبانی وفادار. بیشتر تماشاگران آن، از حوالی دانشگاه تهران بودند؛ دانشجویانی که اشتیاق فراوانی برای دیدن تصویرهای نو داشتند، نه فقط از هالیوود بلکه از گوشه و کنار جهان، از ایتالیا، چین و اتحاد جماهیر شوروی.
با همین علاقه و شور و اشتیاق بود که کلوپ فیلم جمعههای صبح تشکیل شد. نخستین فیلمی که نمایش داده شد، «روکو و برادرانش» ساخته لوکینو ویسکونتی بود و پس از آن، فیلمهایی از مبارزات دهقانان چینی، انقلاب ماهیگیران ونیزی و دیگر روایتهایی که سانسور رسمی با آنها همسویی نداشت. مدت کوتاهی نگذشت که ساواک این فعالیت را متوقف کرد، اما چراغ سینما خاموش نشد.
سینما بلوار همچنان به فعالیت خود ادامه داد و به محلی برای گردهمایی اهل فکر و فرهنگ تبدیل شد. در سالهای پیش از انقلاب، آثار مهمی بر پرده این سینما نقش بست، از جمله «کلاغ» بهرام بیضایی، فیلمی که گویی نماد و بدرقهگر دورهای بود که به پایان میرسید.
امروزه، نه از آن صفهای مشتاق جمعههای صبح خبری است و نه از رویاهای دانشجویان دهه چهل؛ چرا که از آن تنها چند مغازه و رستوران باقی مانده است. اما در حافظه جمعی شهر، سینما بلوار همچنان زنده است؛ نمادی از دورانی که تماشای فیلم، سفری بود از خیابان الیزابت تا افقهای بیپایان اندیشه.