آینده صنایع دستی ایران در خطر؛ چالشها و راهکارهای حیاتی
نگرانیها درباره آینده صنایع دستی ایران؛ چالشها، راهکارها و ضرورت احیای میراث فرهنگی
نگرانیها درباره آینده صنایع دستی ایران، چالشها، راهکارها و اهمیت احیای میراث فرهنگی برای حفظ هویت و توسعه پایدار این صنعت ارزشمند

ایران، سرزمین رنگها، نقشها و ظرافتهایی است که در تار و پود صنایع دستیاش نقش بستهاند. از قلمدانهای خاتمکاری اصفهان گرفته تا گلیمهای نقشدار ترکمن و سفالینههای ظریف لالجین، هر قطعه از صنایع دستی ایرانی روایتگر هویت، تاریخ، فرهنگ و ذوق مردمانی است که با دست و دل خود، جهانی از زیبایی آفریدهاند. اما متأسفانه، این میراث ارزشمند امروز در معرض تهدیدهای جدی قرار دارد. کاهش تولید، کاهش بازارهای داخلی و خارجی، نبود حمایتهای لازم، بیثباتی مدیریتی و نبود برنامهریزی منسجم، آینده صنایع دستی ایران را با ابهام و نگرانی روبهرو کرده است.
صنایع دستی ایران تنها مجموعهای از اشیای زیبا نیست، بلکه صنعتی فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی است که ریشه در تمدن و تاریخ این سرزمین دارد. بر اساس آمارهای رسمی، ایران بیش از ۳۷۰ رشته ثبتشده در حوزه صنایع دستی دارد و در میان سه کشور برتر جهان قرار میگیرد. اما این رتبهبندی عددی زمانی ارزشمند است که در بازارهای داخلی و خارجی نیز به خوبی منعکس شود. صادرات صنایع دستی ایران در دهه گذشته روندی نزولی یا ثابت داشته و سهم کشور در بازار جهانی این صنعت کمتر از ۰/۰۵ درصد برآورد میشود. در حالی که ارزش بازار جهانی این بخش تا سال ۲۰۳۰ بیش از یک تریلیون دلار تخمین زده شده است. کارشناسان معتقدند ضعف در دیپلماسی فرهنگی و تجاری، نبود برندینگ قوی، نبود شبکههای توزیع مدرن و عدم حضور مستمر در بازارهای جهانی مهمترین دلایل عقبماندگی ایران در این حوزه است.
ناآرامیها و آشفتگی در فرآیندهای مدیریت و اتخاذ تصمیمگیری
یکی از بزرگترین چالشهایی که به بدنه صنایع دستی ایران وارد شده، بیثباتی و ناکارآمدی در مدیریت نهادهای مسئول است. در طول بیست سال گذشته، وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی بیش از ده رئیس را تجربه کرده است. همچنین، مدت زمان فعالیت برخی معاونان صنایع دستی کمتر از یک سال بوده است، و این میزان تغییر در سطوح مدیریتی میانی و عالی، مانع از تدوین و اجرای برنامههای توسعهای بلندمدت و پایدار شده است. علاوه بر این، نگاه سیاسی و شعارزده به موضوع صنایع دستی نیز مشکلاتی را ایجاد کرده است. وعدههای مکرر درباره احیای رشتههای در حال فراموشی، حمایت از تولید، توسعه بازارهای صادراتی و آموزشهای تخصصی، اغلب تنها در حد شعار باقی ماندهاند و عملیاتی نشدهاند.
آموزش؛ حلقه گمشده در زنجیره توسعه
یکی از عوامل حیاتی در حفظ و پایداری صنایع دستی، استمرار فرآیند آموزش و انتقال مهارتها و تجربیات از نسل به نسل است. در گذشته، سیستم استاد-شاگردی نقش اصلی در این فرآیند ایفا میکرد؛ اما با کاهش این سنت، نقش آموزشهای رسمی پررنگتر شد. با این حال، آموزشهای دانشگاهی در حوزه صنایع دستی هنوز نتوانستهاند جایگزین کامل و مؤثری برای تجربه و مهارتهای سنتی شوند.
فاصله میان آموزش دانشگاهی و نیازهای بازار، کمبود کارگاههای عملی مداوم و ضعف در تربیت استادکاران ماهر، سبب کاهش کیفیت محصولات تولیدی شده است. در بسیاری از روستاها و مناطق سنتی، به دلیل مشکلات اقتصادی، جوانان ترجیح میدهند مهاجرت کنند و رشتههای بومی در معرض نابودی کامل قرار گرفتهاند. در حال حاضر، بیش از صد رشته صنایع دستی در ایران در وضعیت بحرانی قرار دارند.
بازار داخلی؛ در میان غبار تورم و تأثیر سلیقههای وارداتی، گم شده است
صنایع دستی ایرانی در بازار داخلی با چالشهای متعددی روبرو است. اولاً، تغییر سلیقه عمومی و تمایل بیشتر به خرید کالاهای ماشینی و ارزانقیمت، که اغلب وارداتی از چین و کشورهای جنوب شرقی آسیا هستند، روند فروش صنایع دستی را محدود کرده است. ثانیاً، کاهش قدرت خرید مردم ناشی از تورمهای مداوم باعث شده است صنایع دستی یا از سبد مصرفی خانوار حذف شوند یا به عنوان کالای لوکس تلقی گردند. در کنار این موارد، تعداد فروشگاههای تخصصی صنایع دستی در شهرهای بزرگ کم است و اغلب این فروشگاهها فعالیت چندانی ندارند. حضور صنایع دستی در فضای دیجیتال نیز بسیار محدود و غیرحرفهای است، و بسیاری از هنرمندان به دلایل فنی، اقتصادی یا آموزشی، قادر به عرضه محصولات خود در بسترهای آنلاین نیستند.
اهمیت نادیده گرفته شده زنان در فرآیند تولید
مطالعات نشان میدهد که بیش از ۷۰ درصد تولیدکنندگان صنایع دستی در ایران را زنان تشکیل میدهند، غالباً در مناطق روستایی و عشایری ساکن هستند. با این حال، سهم این زنان در سودآوری اقتصادی این صنعت بسیار محدود است. عدم دسترسی به بازارهای فروش، نبود حمایتهای بیمهای، کمبود سرمایه اولیه و کمبود آموزشهای تخصصی از مهمترین چالشهایی است که آنان با آن روبرو هستند. ارائه حمایتهای هدفمند، برپایی بازارچههای محلی، تسهیل فرآیند اخذ مجوزها و فراهم کردن تسهیلات با بهره پایین میتواند نقش مهمی در تقویت توانمندیهای اقتصادی و اجتماعی این زنان ایفا کند.
دیدگاه تردیدآمیز نسبت به صادرات
در سالهای اخیر، محدودیتها و ناهماهنگیهای موجود در فرآیند صادرات صنایع دستی به شدت تأثیر منفی گذاشته است. نگرش سختگیرانه نسبت به خروج آثار هنری سنتی، مقررات گمرکی دشوار، نبود بیمه حملونقل بینالمللی و کمبود مشوقهای صادراتی، انگیزه صادرکنندگان را کاهش داده و بازارهای خارجی را دچار رکود کرده است.
در بسیاری موارد، هنرمندان ناچارند محصولات خود را از طریق واسطههایی در کشورهای همسایه مانند ترکیه، امارات یا آذربایجان به بازارهای جهانی عرضه کنند. در این فرآیند، بخش عمده سود نصیب واسطهها میشود و هنرمند ایرانی تنها سهم کمی دریافت میکند.
راهکارها: بازنگری در سیاستگذاری فرهنگی
برای خروج صنایع دستی از وضعیت کنونی، نیازمند بازنگری عمیق در سیاستگذاریها هستیم. برنامهای که تنها به شعار و نمایشگاههای فصلی محدود نشود، بلکه بر اساس دادهها، پژوهش و مشارکت فعال هنرمندان تدوین گردد. پیشنهاداتی مانند تثبیت مدیریت و برنامهریزی میانمدت و بلندمدت، ایجاد برند ملی صنایع دستی و معرفی آن در بازارهای جهانی، توسعه آموزشهای تلفیقی استاد-شاگردی و دانشگاهی، حمایت از فروشگاههای دیجیتال صنایع دستی، توانمندسازی زنان هنرمند با بستههای حمایتی هدفمند، کاهش یا حذف تعرفههای صادراتی و تسهیل فرآیندهای گمرکی، تاسیس مراکز تحقیق و توسعه برای نوآوری در طراحی، و بهرهگیری از دیپلماسی فرهنگی برای گسترش بازار، از جمله راهکارهای مؤثر هستند.
صنایع دستی ایران، سرمایهای است نه تنها برای حال حاضر، بلکه میراثی است برای نسلهای آینده. با این حال، این میراث در صورت بیتوجهی و نبود برنامهریزی مناسب، در معرض خطر زوال و فراموشی قرار دارد. احیای صنایع دستی تنها با حمایتهای مالی محقق نمیشود؛ بلکه نیازمند بازنگری در ساختار مدیریتی، تغییر نگرش فرهنگی، بهروزرسانی بازار و بازیابی جایگاه جهانی آن است. در این لحظه، صنایع دستی ایران بیش از هر زمان دیگری منتظر تدبیر و عزم ملی است.