کد خبر: 9633

مهدی فخیم‌زاده از خاطرات انقلاب، نقش‌های پلیسی و عشق به تهران

مهدی فخیم‌زاده از خاطرات تلخ پس از انقلاب، نقش‌های پلیسی و عشق به تهران: گفت‌وگو با کارگردان و بازیگر پیشکسوت

مصاحبه اختصاصی با مهدی فخیم‌زاده درباره خاطرات انقلاب، نقش‌های پلیسی، عشق به تهران و تجربیات کار در تلویزیون و سینما.

مهدی فخیم‌زاده از خاطرات تلخ پس از انقلاب، نقش‌های پلیسی و عشق به تهران: گفت‌وگو با کارگردان و بازیگر پیشکسوت

در نهمین قسمت برنامه «درجه یک»، که از تلویزیون اینترنتی همشهری و در استودیو همشهری پخش می‌شود، مژده لواسانی میزبان مهدی فخیم‌زاده، بازیگر و کارگردان سینما و تلویزیون بود.

مهدی فخیم‌زاده در این مصاحبه اظهار داشت: «من همیشه با تلویزیون همکاری داشته‌ام. در مجموعه‌هایی مانند «قهوه‌خانه قنبر» و دیگر پروژه‌های داود میرباقری که در پلتفرم‌های نمایش خانگی عرضه شده، نقش‌آفرینی کرده‌ام. همچنین سایر کارهایی که در تلویزیون پخش شده است. بخشی از فعالیت‌هایم در زمان شیوع ویروس کرونا اتفاق افتاد و آخرین اثر من «مشت آخر» است. پس از آن، کارهای دیگری مانند «ولایت عشق» و «تنهاترین سردار» را انجام دادم، و پس از آن «خواب و بیدار» و چند پروژه پلیسی را تجربه کردم. در مقطعی با تغییر مدیریت در تلویزیون روبرو شدم و فعالیت‌هایم متوقف شد. در این مدت تنها یک اثر با عنوان «بازپرس» را انجام دادم.»

پس از انقلاب، مرا به عنوان فرد مهم و ارزشمند نپذیرفتند.

در پاسخ به سوال درباره فعالیت‌های پس از انقلاب، وی گفت: «پس از انقلاب، با من تماس خاصی نگرفتند، مثلا برای احضار به دادستانی یا موارد مشابه. بیشتر ارتباطم با بازیگران و کارگردانان برجسته‌ای بود که سینما را به نوعی به یاد سینمای قبل از انقلاب می‌انداختند. در واقع، پس از انقلاب مرا چندان جدی نمی‌گرفتند. من هم بیشتر بر نقش بازیگری تمرکز نداشتم. در سال ۱۳۵۸، پروژه‌ای به نام «میراث من جنون» را انجام دادم که دو سال پروانه داشت اما به دلیل اجباری شدن حجاب، که در آن فیلم حجاب معمولی بود و نه حجاب اسلامی، آن اثر پخش نشد. من در فیلم «همسر» بازی نکردم، ولی در برخی پروژه‌ها، نقش‌های خودم را ایفا کردم. در «همسر»، نقش من مناسب نبود و با اینکه در تهیه آن نقش داشتم، نقش مناسبی که با شخصیت من هم‌خوانی داشته باشد، ایفا نکردم.»

در ابتدا، من پلیس زن را نشان دادم.

در مورد اولین بار آوردن پلیس زن به تلویزیون، وی گفت: «وقتی من پلیس زن را به برنامه تلویزیونی آوردم، هنوز هیچ فیلم سینمایی یا اثر تلویزیونی درباره پلیس زن ساخته نشده بود. مطمئن بودم که نبود پلیس زن در رسانه‌ها نمی‌تواند ادامه پیدا کند، چون ما بزهکاران زن داشتیم. در حین صحبت با فرمانده وقت نیروی انتظامی تهران (که آقای قالیباف نبود)، گفتند که ما دانشکده پلیس زن داریم و در مشهد نیز پاسگاه پلیس زن فعال است. ایشان از من خواستند اگر می‌توانم این تابو را بشکنم. من هم پاسخ دادم که قبلاً در برنامه «خواب و بیدار» این کار را انجام داده‌ام.»

من علاقه زیادی به فیلم‌های پلیسی داشتم.

فخیم‌زاده بیان کرد: «در زمان فعالیت در تئاتر، با مسئله‌ای مواجه شدم. افرادی به عنوان معیار، آموزش‌هایی می‌دادند و درس‌هایی مانند آثار شکسپیر و بنجامین را تدریس می‌کردند. از ابتدا، ژانر برای من اهمیت نداشت و آن نوع درام و روایت داستان برایم مهم بود. من علاقه‌ زیادی به داستان‌ها و فیلم‌های پلیسی داشتم. حتی در زمانی که به این حوزه فکر نمی‌کردم، همواره فیلم‌های پلیسی تماشا می‌کردم. در عین حال، در دوره‌ای هم پیشنهاد شد که در حوزه تاریخ فعالیت کنم.»

قالیباف پیشنهاد داد که من «خواب و بیدار» را تولید کنم.

کارگردان فیلم «مسافران مهتاب» تأکید کرد: «در مورد موضوع خواب و بیدار باید بگویم که آقای قالیباف به من اشاره کرد که مردم هنوز تصور می‌کنند ما همان عوامل پنجاه سال پیش هستیم. بنابراین، من فیلم خواب و بیدار را ساختم و برایم تغییر در داستان اهمیت داشت؛ احساس می‌کردم که کشمکش، نتیجه و نتیجه‌گیری کار اهمیت زیادی دارد.»

من از برخی اقدامات قبل از انقلاب احساس پشیمانی می‌کنم.

بازیگر نقش نمکی در فیلم سینمایی «مسافران مهتاب» گفت: «قبل از انقلاب، هیچ نقشی نبوده که از آن پشیمان باشم، اما کارگردانی خیر. معمولا بازی‌هایی بوده که نتیجه‌اش رضایت‌بخش نبوده است و در حین کار هم احساس می‌کردم که نتیجه نهایی خوب نخواهد شد.»

این عبارت به معنای آن است که گلستان، آن اثر معروف ابراهیم گلستان، نیست.

کارگردان ادامه داد: «دو فیلم «خشت و آینه» و «اسرار گنج دره جنی» ساخته ابراهیم گلستان بودند. در هنگام ساخت «اسرار گنج دره جنی» با زکریا هاشمی آشنا شدم. او گفت که گلستان قصد دارد فیلمی بسازد و من هم در پاسخ پرسیدم: همان گلستان معروف؟! و او تایید کرد. من هم تصمیم گرفتم بیایم. به جاده قم رفتیم و در قهوه‌خانه‌ای بودم، اما آقای گلستان را ندیدم. صدای سر صحنه هنوز شروع نشده بود و آنجا این فرصت را داشتیم. خواستم بازی کنم، اما گلستان گفت: «آقا تئاتری بازی نکن!» لحنش پرخاشگرانه و تحقیرآمیز بود. چند بار این موضوع تکرار شد و من دستمالی که دور گردنم بسته بودم را کنار گذاشتم و اعلام کردم که اصلاً نمی‌خواهم بازی کنم. پس از چند دقیقه، زکریا هاشمی آمد و گفت که گلستان رفته است. بیا و بازی کن، من فیلمبرداری را انجام می‌دهم. من گلستان را دیدم که کنار جاده قم در حال راه رفتن است. فقط یک یا دو روز دیگر کار باقی مانده بود و خیلی سریع تمام شد. در این مدت، زکریا هاشمی کل فیلم را ضبط کرد، اما تصویری که در ذهنم از گلستان داشتم، آن نبود.»

داستانی که منجر به تولید «مسافران مهتاب» گردید

فخیم‌زاده گفت: «در اوایل انقلاب، دفتر کارم در پاسداران بود و من به دلیل طرح ترافیک، موتور داشتم. باید به ارشاد، انجمن سینماداران و سندیکای هنرمندان می‌رفتم و به همین دلیل موتور خریدم. یک روز دیدم جمعیتی در پاسداران تجمع کرده‌اند و وضعیت شلوغ است. نزدیک رفتم و دیدم چند فرد خلافکار یک مرد با ذهن عقب‌افتاده را احاطه کرده‌اند. وقتی جلوتر رفتم، مردم مرا شناختند و من او را دست گرفتم و پرسیدم خانه‌ات کجاست، او فرخی یزدی را نشانم داد. سوارش کردم و وقتی به خانه‌اش رسید، پیاده شد و دستی برایم تکان داد. در همان لحظه به این فکر افتادم که می‌توانم فیلمی بر اساس شخصیت یک فرد با ذهن عقب‌مانده بسازم.»

چگونه شد که من «نمکی» را نقش خودم کردم؟

در مورد آنها تحقیق کردم و به جزئیات فیزیکی‌شان پرداختم. به مدرسه‌شان در حوالی میدان ولیعصر(عج) رفتم، مطالعه کردم و از نظر آناتومی بدنشان را بررسی کردم. نحوه قرارگیری ستون فقرات و نحوه سخن گفتنشان را زیر نظر گرفتم. برخی‌شان شباهت‌هایی به یکدیگر داشتند و صدایشان نه بم مردانه بود و نه زیر زنانه. بر اساس تحقیقات و مطالعاتم، بر روی آنها تسلط پیدا کردم. خودم نقش سناریست، تهیه‌کننده و کارگردان را بر عهده داشتم و قصد نداشتم بازی کنم. با مهدی هاشمی تماس گرفتم یا قرار بود محمد مطیع نقش او را ایفا کند. چند نفر را برای نقش کاندیدا کردم. یک روز، هنگام توضیح دادن، در حد یک راهنما، صدایم را در گلوی خودم پیدا کردم. یکی از آن‌ها پیشنهاد داد خودم بازی کنم. پروژه شروع شد و فردای آن روز به شیراز رفتیم و تمام فیلمبرداری در آنجا انجام شد. حتی در لحظات بداهه هم کار کردم. مثلا وقتی پاسبان از نمکی می‌پرسد خانه‌اش کجاست و خانه را نشان می‌دهد، و او می‌گوید سر کوچه می‌توانی ساندویچ بخوری، من در آن لحظه بداهه گفتم: «ساندویچ چیه؟!» که در سناریو نبود. سعی کردم ادای کسی دیگر را درنیاورم. فکر کردم اگر من خودم با کروموزوم‌های مختل و ذهنی عقب‌مانده بازی می‌کردم، چه می‌شد، و همان نقش را بازی کردم. بدترین کار این است که تیپ‌های همگون را تقلید کنید، و من هرگز این کار را در فیلم «مسافران مهتاب» انجام ندادم.

سردار تنها، با استناد به کتاب رهبر انقلاب

او افزود: «در زمانی که شروع کردم، هنوز سریال امام علی(ع) روی آنتن نرفته بود و وضعیت مشخص نبود. یک کارگردان دیگر نزدیک به پنج یا شش ماه روی پروژه کار می‌کرد. من از طریق غلامرضا موسوی، تهیه‌کننده این اثر، داوطلب شدم. در جریان بودم که کار با مشکلاتی روبرو شده است. روزی به من گفتند که مهندس حیدریان می‌خواهد با من صحبت کند. در آن لحظه، در ذهنم پرسیدم منظور از این جلسه چیست. در جلسه، گفتند که فردا برو و کارگردانی پروژه را بر عهده بگیر. رفتم و دیدم رامین‌فر حضور دارد، که او را از دانشکده می‌شناختم. گفتم ادامه بدهد، اما او گفت نمی‌تواند. پس متوجه شدم که مشکل اصلی سناریو است. همان کتابی که رهبر معظم انقلاب ترجمه کرده بود، به نام «صلح الحسن(ع)» از آل یاسین را مطالعه کردم و بر اساس آن سناریوی دیگری نوشتم. هیچ تحقیق خاصی انجام ندادم و با سناریوی قبلی کار نداشتم، چون با توجه به کتاب رهبر انقلاب، نیاز به تحقیق تاریخی نبود. در ادامه، گفتم که نمی‌توانم ادامه دهم، اما آقای حیدریان گفت ادامه بده.»

داستان نشان دادن امام رضا(ع) در سریال

در پروژه «ولایت عشق»، من یک سال کامل صرف تحقیقات تاریخی کردم، اما برای تنهاترین سردار، تنها خیر. تلاش زیادی کردم تا آقای حیدریان را منصرف کنم، اما موفق نشدم. درباره امام رضا (ع) و موضوع هجرت ایشان از مدینه به مرو، روایت‌های تاریخی متعددی وجود داشت که همگی متفاوت بودند. زمانی که این مسئله به طور قطعی تایید شد، در شورای تاریخ اسلام با حضور دکتر شهیدی و دکتر آیینه‌وند، بحث‌هایی داشتم. من گفتم که از نظر دراماتیک نمی‌توانیم شخصیت را به درستی بسازیم. آن‌ها معتقد بودند که باید نشان دهیم. در استودیو پویانمایی کودک (صبا)، هاله‌ای از نور ساختیم و فیزیک امام را نمایش دادیم. به فرخ نعمتی پیشنهاد دادم که نقش امام (ع) را بازی کند، و او بدون تردید پاسخ مثبت داد. حتی برای نقش‌هایی مانند بالا و پایین رفتن از تپه‌ها، گفتم اگر لازم باشد، بدل می‌سازیم، اما او گفت که خودش همه این کارها را انجام می‌دهد. فیزیک و بدن فرخ بسیار خوب بود و صدایش، قد و قامتش، کاملاً باورپذیر به نظر می‌رسید!

آیت‌الله مکارم شیرازی پیامی ارسال کردند.

او گفت: «وقتی این اثر بزرگ برای اولین بار پخش شد، نتوانستم تا صبح بخوابم و مدام در حال راه رفتن بودم و در ذهنم تکرار می‌کردم چه اتفاقی خواهد افتاد! آخر، آقای درویش هم چنین کاری را انجام داده و فیلم رستاخیز را ساخته بود، اما با مشکلاتی روبه‌رو شده بود. آقای لاریجانی هم از جمله کسانی نبود که نظرش به آسانی تغییر کند. با این حال، کاری که درباره امام حسین(ع) انجام داده بودیم، لغو شده بود. ما حتی سناریو را به کسی نشان ندادیم و تصویری از فیزیک امام(ع) هم در آن بود. شب اول که فیلم پخش شد، انتظار داشتیم صدای همه بلند شود، اما پس از پخش ده قسمت، آیت‌الله مکارم شیرازی به آقای لاریجانی پیام داد و از ما تشکر کرد. همان شب، پیش از نمایش فیلم، نامه آیت‌الله مکارم را خواندند. مدام به آن نوری که در صبا ساخته بودیم فکر می‌کردم و قبل از دریافت نامه ایشان، تصور می‌کردم که امتی بر سر ما خواهند ریخت!»

مریلا زارعی توانست خیلی سریع مهارت سوارکاری را فرا گیرد.

فخیم‌زاده درباره نقش مریلا زارعی و توضیح مژده لواسانی گفت: «پیش‌تر خانم زارعی مجری بودند و از شما درخواست کردند در سریال «ولایت عشق» بازی کنید. در آن زمان، شما پاسخ منفی دادید و پس از بازی وی در دو فیلم، او را پذیرفتید؟» او در پاسخ افزود: «من خانم زارعی را در ابتدا انتخاب کردم. او همچنین سریع سوارکاری را یاد گرفت و به همین دلیل گزینه من بود. در آن زمان، تصمیم نهایی درباره سریال هنوز مشخص نشده بود.»

محمد اصفهانی حاضر نمی‌شد!

در فیلم «ولایت عشق»، برای اولین بار بود که موسیقی همراه با صدای خواننده در تیتراژ پایانی پخش می‌شد. من معتقد بودم که حضور صدای خواننده می‌تواند مخاطب را بهتر جذب تلویزیون کند. چندین بار به خانه آقای بیات مراجعه کردم، اما نتیجه رضایت‌بخشی نداشت. همچنین، آقای اصفهانی هم حضور پیدا نمی‌کرد. در نهایت، آقای بیات راهی پیدا کرد و محمد اصفهانی را دعوت کرد.

میرباقری چگونه فخیم‌زاده را در وضعیت پیش‌فرض قرار داد؟

فخیم‌زاده درباره نقش «عمر بن سعد» در فیلم مختارنامه گفت: «آقای رسول جعفریان چند نفر را دعوت کرد، از جمله کسانی که در حوزه تاریخ فعالیت می‌کردند تا با طلاب مدرسه علمیه صحبت کنند. در آن زمان میرباقری تازه کار خود را در شاهرود شروع کرده بود. او گفت که برای من یک نقش دارد. من هم پرسیدم که آیا میان پیامبران، جرجیس را انتخاب کرده‌ای؟! در آن زمان تصمیم گرفته بودم دیگر در نقش دیگران بازی نکنم. یک روز دستیار میرباقری تماس گرفت و گفت که بیایید سر صحنه. میرباقری همه چیز را نشانم داد و در نهایت گفت: «این خانه تو است! نقش مخصوص تو!» من گفتم که در حال حاضر در حال کار روی یک سریال هستم، اما او پاسخ داد که باید کار سریال را دو ماه عقب بیندازم. در نهایت، کار سریال من یک سال به تأخیر افتاد. من در «تنهاترین سردار» نقش داشتم، اما نگاه میرباقری به کل متفاوت بود و با موضوع آن نقش همخوانی نداشت.»

مهاجرت و فخیم‌زاده چه رابطه‌ای با هم دارند؟!

او در پاسخ به سوالی درباره فکر کردن به مهاجرت گفت: «در جایی هم گفته‌ام که حتی اگر سنگ از آسمان بیفتد، تهران را ترک نمی‌کنم. یک بار برای فیلمبرداری «تاواریش» به ارمنستان سفر کردم و پس از بازگشت، دل در سینه‌ام نبود. من دود و هوای آلوده تهران و صدای بوق ماشین‌ها را دوست دارم و اصالتاً بچه تهران هستم، بنابراین به این شهر علاقه زیادی دارم. اگر هنوز زنده‌ام، به خاطر تنفس همین هوای آلوده است. اگر قرار باشد در جشنواره‌های خارجی درباره ایران و سینمای ایران صحبت کنم، همین نکات را ذکر خواهم کرد. سینمای قبل از انقلاب آرمان ما نبود، اما به آن نیز فحش نمی‌دهیم. ما هویتی داریم و آن هویت را حفظ می‌کنیم.»

در سال ۱۴۰۱، برخی افراد دچار نگرانی شدند و تصور کردند که نشانه‌هایی از انقلاب در راه است.

وی در مورد اعتراضات سال ۱۴۰۱ توضیح داد: «در سال ۱۴۰۱ و پس از آن، بر من هیچ فشاری وارد نشد. فکر می‌کنم موضوع اعتراضات آن سال، بیشتر اختلافات داخلی بود که باید حل می‌شد. خانم‌های محجبه باید مشکل خود را با دیگران حل می‌کردند. در حال حاضر هم مشکل کامیون‌داران از همین نوع است؛ آن‌ها باید با دولت گفت‌وگو کنند. در همان زمان، من در حال اجرای یک تئاتر بودم. در سال ۱۴۰۱، چند نفر ترسیدند و فکر کردند که انقلاب در راه است، اما اگر این فکر را نمی‌داشتند، مرتکب اشتباه می‌شدند. ما قبلاً انقلاب را تجربه کرده‌ایم و این وضعیت اصلاً شبیه آن نبود. گروهی از جوانان شورش کردند، که در هر کشوری هم ممکن است رخ دهد، اما ما نباید به سمت آن حرکت کنیم. چند نفر هم که به سمت شورش رفتند، اشتباه کردند... برخی هم تصور می‌کردند اگر چیزی نگویند، از قافله عقب می‌مانند.»

داستان فیلم «بادیگارد» ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا

او در مورد چندین دوره داوری در جشنواره فیلم فجر توضیح داد: «من معتقدم که نباید در فرآیند داوری نفوذی وجود داشته باشد. در یک سال، به دلایل مصلحتی، ما به عنوان داوران انتخاب شدیم و اعلام شد که نظرات داوران در مورد یک فیلم خاص هم‌نظر است. این دوره مربوط به زمان آقای ایوبی بود. از همان ابتدا که فیلم را انتخاب کردند، من نظر خودم را اعلام کردم، اما نظر من نادیده گرفته شد. گفتم هر چه از بیرون بگویند، من اعمال نمی‌کنم و با قاطعیت اعلام کردم که فیلم «بادیگارد» حاتمی‌کیا به ما تحمیل شده است تا جایزه بگیرد. ما اساساً با منتقدان و روزنامه‌نگاران متفاوت هستیم. قرار نیست چند نفر، نظرات کارگردان و منتقدان را به ما تحمیل کنند، و همچنین نباید انتظار داشت که تمام داوران سینمای جهان نظرات یکسانی داشته باشند.»

واکنش‌ها نسبت به نام‌ها:

داود میرباقری

در بخش پایانی صحبت‌هایش و در واکنش به اسامی مختلف درباره داوود میرباقری، اظهار داشت: «او کارگردانی است که از هدف و خواسته‌هایش آگاه است و می‌داند چه چیزی را می‌خواهد و چه چیزی را نمی‌خواهد. من از داوود بسیار خوشم می‌آید و هیچ‌گاه نتوانستم رابطه دوستی‌ام با کارهای سینمایی‌اش را جدا کنم. هر رقابتی که داشته‌ایم، تنها ظاهر و جنبه بیرونی آن بوده است. از ابتدا در حوزه کارهای تاریخی فعالیت می‌کردیم و این را هم می‌پذیرم. او نسبت به نظرات من دیدگاه مثبتی داشت و اختلاف نظری در این زمینه نداشتیم. اخیراً هم او در حوزه تاریخ فعالیت می‌کند و پیشنهاد هم داد، اما من گفتم که در آن حضور ندارم.»

ابراهیم گلستان

در رابطه با ابراهیم گلستان، او توضیح داد: «او سینماگر نیست. من بیشتر با آثار مکتوب و کتاب‌هایش او را می‌شناسم. او کارگردانی بود با امکانات بسیار زیاد!»

هادی اسلامی

فخیم‌زاده درباره هادی اسلامی گفت: «او دانش‌آموخته دانشکده هنرهای دراماتیک نبود و من بودم. در همان زمان، تصمیم داشتیم با هم پروژه‌ای به نام «اشباح» را اجرا کنیم. او بازیگر بود و من کارگردان. در پارک بازی می‌کردیم. سال‌ها بعد، او به اداره سینما رفت و من به کارگردانی ادامه دادم. در سال ۱۳۶۷، ما چهار پروژه مشترک داشتیم. از بازیگری و تیپ او خوشم می‌آمد و او توانایی داشت که هر نقشی را به خوبی بازی کند. من برای فیلم «همسر» او را کاندید کردم، اما متأسفانه در همان زمان، در حال پیش‌تولید فیلم، درگذشت.»

رویا نونهالی

در مورد رویا نونهالی، وی گفت: «او بازیگری بسیار باهوش و تیزهوش است. من او را دوست دارم. بازیگری بسیار قهار و باقدرت است. خودش هم درگیر نقش ناتاشا است و نمی‌تواند از آن خلاص شود. همه او را با نقش ناتاشای خواب و بیدار می‌شناسند.»

امام رضا(ع)

در رابطه با امام هشتم شیعیان، وی عنوان کرد: «نمی‌توانیم ایرانی‌ها را بدون امام حسین(ع) و امام رضا(ع) تصور کنیم. این دو بزرگوار با زندگی و هویت ما ایرانی‌ها گره خورده‌اند. امام رضا(ع) پیش و پس از انقلاب، هیچ تفاوتی ندارد. او شهید نیست، بلکه زنده است و با زندگی ما ایرانی‌ها پیوند عمیقی دارد.»

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار