کد خبر: 9471

کیمیایی: زندگی سخت کودکی، شخصیت‌پردازی و فلسفه سینما

مسعود کیمیایی درباره زندگی سخت کودکی، شخصیت‌پردازی و فلسفه سینما در گفت‌وگو با ستاره فیلم

مصاحبه تاریخی مسعود کیمیایی با ستاره فیلم، دیدگاه‌های او درباره زندگی، شخصیت‌پردازی و فلسفه سینما را بررسی می‌کند.

مسعود کیمیایی درباره زندگی سخت کودکی، شخصیت‌پردازی و فلسفه سینما در گفت‌وگو با ستاره فیلم

مسعود کیمیایی، کارگردان مشهور دهه ۱۳۵۰، در مصاحبه‌ای مفصل با نشریه «ستاره فیلم» در سال ۱۳۵۲ درباره ریشه‌ها و دیدگاهش نسبت به سینما و شخصیت‌ها صحبت کرده است. این گفتگو که هنوز پس از گذشت بیش از پنجاه سال تاثیر خود را در سینمای ایران حفظ کرده است، بازتابی است از نگاه کیمیایی جوان و دغدغه‌هایش. مرور این مصاحبه نه تنها تصویری از او در آن دوران و نگرش‌هایش ارائه می‌دهد، بلکه نشان می‌دهد که چگونه سینمای ایران در آن زمان در میان مرزهای حرفه‌ای شدن و وفاداری به مردم کوچه و بازار قرار داشت.

افراد و ویژگی‌های شخصیتی‌شان، نه جایگاه اجتماعی آنها

نکته اول در مورد سینمای کیمیایی این است که او بیشتر بر خصایل فردی تمرکز دارد تا بر طبقات اجتماعی. او کسانی را انتخاب می‌کند که با زخم و شور زندگی همراه هستند، اما خودش این برداشت را رد می‌کند و می‌گوید:

«من ابتدا خصایل را انتخاب می‌کنم، نه طبقه یا فرد خاصی. نمی‌گویم فردی متعلق به فلان طبقه است، بلکه بر ویژگی‌های شخصیتی تمرکز می‌کنم. برای مثال، یکی از این خصایل ستیز است، اما من این مفهوم را گسترده‌تر می‌گیرم و جنگ را هر جنگی نمی‌دانم خطا. گاهی در لحظه‌ای فرد با آنچه می‌خواهد، مبارزه می‌کند؛ در حالی که در لحظه‌ای دیگر، با آنچه دارد، رفیق است و آن را تایید می‌کند و برایش می‌جنگد. جنگ‌هایی که خطا نیستند، بسیارند. منظورم از جنگ، جنگی است که نشان دهنده خرابی نیست. بنابراین، خصایل است که مرا به سمت خود جذب می‌کند و در همه شخصیت‌های فیلم‌هایم، که همگی شبیه هم هستند، حضور دارند.»

سطوح پایین‌تر، اقدامات و واکنش‌ها

تمام فیلم‌های کیمیایی نشان‌دهنده وابستگی افراد به طبقات پایین جامعه است؛ از قیصر تا رضاموتوری، پاسخ من به این موضوع این است:

درست است، چون من تنها با آن طبقه آشنا هستم و شناختی از طبقات دیگر ندارم، اما آن رفتارها و برخوردهای انسانی که نشان‌دهنده اخلاق و تماس افراد است، ربطی به طبقه ندارد. شاید برای من جذاب باشد که این افراد نمی‌دانند چگونه تصمیم می‌گیرند و درگیر بی‌خبری از تصمیم‌های خود هستند، و واکنش‌هایشان تا سطح خودآگاهی پیش می‌رود. این موضوع برای من نشان‌دهنده مارک طبقه‌ای است. در واقع، برای من آن طبقه به صورت مستقیم مطرح نیست، اما دلیل انتخاب افراد پایین‌طبقه برای من، شناختی است که از این طبقه دارم.

آیا این موضوع به معنای انتقام شخصی یا درگیری و نزاع است یا خیر؟

یکی از انتقادات وارد بر فیلم‌های کیمیایی این است که داستان‌ها بر پایه انگیزه انتقام شخصی ساخته شده است، اما او با این تعبیر مخالف است. او می‌گوید: «این مفهوم «انتقام شخصی» ساخته و پرداخته‌ای است... فردی است که در مقابل او کسی ایستاده و می‌گوید نه، و او در پاسخ می‌گوید آره. من در پی بررسی فردی هستم که هم آن کسی است که می‌گوید آره و هم آن کسی است که می‌گوید نه.»

کیمیایی تأکید می‌کند که برای او گفتن این حرف‌ها مهم نیست، چرا که شخصیت‌های منفی در فیلم‌هایش ذاتاً شرور نیستند. او معتقد است این افراد ممکن است در یک بررسی دقیق، انسان‌های درستی به نظر برسند، اما هدف او بررسی روان‌شناسی آن‌ها نیست؛ بلکه تمرکز او بر حادثه‌ای است که در اثر این روابط و واکنش‌ها شکل می‌گیرد و ریشه‌های آن را جست‌وجو می‌کند.

تغییر در داستان و رنگ‌بندی توسط کارگردان انجام شده است.

در هنگام اقتباس از داستان‌ها، گاهی تغییرات قابل توجه و حتی شگفت‌انگیزی اعمال می‌شود، مانند جابه‌جایی نقش‌ها و موارد دیگر. کیمیایی تأکید می‌کند: «فیلم باید رنگ من را بگیرد. اگر این اتفاق نیفتد، دیگر وظیفه من نیست... من یک روش ثابت دارم که باید در داستان مشترک باشد.»

قهرمان و تله‌های خطرناک

کیمیایی در پاسخ به این که همیشه یک خطر در کمین قهرمان فیلم‌هایش است، می‌گوید:

«من باور دارم که همیشه چیزی وجود دارد که افراد را تهدید می‌کند و این تهدیدها انواع مختلفی دارند. زندگی جمعی به خودی خود این وضعیت را ایجاد می‌کند و همواره میان افراد اصطکاک و تنش‌هایی وجود دارد که ممکن است تهدیدی برایشان باشد.»

در پاسخ به سوالی درباره اینکه این نگرش به زندگی ریشه در گذشته‌اش دارد، او توضیح می‌دهد:

«شاید، دوران کودکی من آرام نبوده و پر از هیاهو و تغییرات شدید بوده است. در طول سال‌ها، تغییرات زیادی را تجربه کردم؛ گاهی درگیر دعوا می‌شدم، به کلانتری می‌رفتم و ناگهان مسیرم به سمت هنر و بازیگری تغییر کرد. سپس به دنبال لذت بردن از این مسیر رفتم، و هر کدام از این تجربیات تفاوت‌هایی با دیگری داشتند.»

خانواده و مکان امن، هویت و خطرات

در آثار کیمیایی، خانواده همواره نمادی از مأمن و پناهگاه است، به ویژه برای شخصیت‌های اصلی. او معتقد است که خانواده برای همه افراد مکانی امن و آرامش‌بخش است؛ هر زمان که وارد خانه می‌شوند، احساس امنیت و آرامش می‌کنند. این حس امنیت، تأثیر مستقیمی بر تماشاگران دارد و باعث ایجاد ارتباط عاطفی قوی می‌شود. این مضمون در فیلم‌هایی مانند قیصر، رضا موتوری و داش آکل به وضوح دیده می‌شود. این وابستگی‌ها و احساسات عمیق، در لایه‌های درونی شخصیت‌ها نهفته است و در ظاهر فیلم‌ها به چشم نمی‌آید، اما در عمق اثرگذاری قابل‌توجهی دارد.

خوب، بد و وسترن

در قسمت دیگری از این مصاحبه، کیمیایی در پاسخ به این سؤال که ریشه تمامی فیلم‌هایش مبارزه بین خوب و بد است و این موضوع نشان دهنده علاقه‌اش به سینمای آمریکا، به ویژه فیلم‌های وسترن است، می‌گوید: «من خیلی طرفدار سینمای آمریکا هستم و هر فیلمی که از دوران کودکی دیده‌ام، متعلق به سینمای آمریکا بوده است. در واقع، سینمایی که من آن را آموخته‌ام، سینمای آمریکاست.»

در نهایت، رمز ماندگاری برخی لحظات آشکار می‌شود.

او بیان می‌کند که برخی صحنه‌های فیلم، شباهت زیادی به شعر دارند: «برخی لحظات هستند که همانند شعر می‌آیند و سپس تفسیر می‌شوند. اگر سازنده به آن‌ها آگاه باشد، در واقع همانند سرودن شعر به نظر می‌رسد.»

این مصاحبه، گواهی است بر نوعی سینما که در میان زمین و آسمان، خانواده و حاشیه‌نشینان شهری، با ویژگی‌های انسانی قهرمانانش معنا پیدا می‌کند؛ بدون اینکه به سیاست‌های روزمره یا روندهای زودگذر وابسته باشد. در این دیدگاه، شخصیت‌ها همواره در حال مبارزه‌اند؛ چه

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها