کد خبر: 9264

صدام در کمدی؟ روایت جسورانه و غافلگیرکننده پورامیری

صدام در کمدی؟ روایت جسورانه و غافلگیرکننده پدرام پورامیری درباره دیکتاتور و مرزهای سینمای اجتماعی

فیلم «صددام» با روایت جسورانه و کمدی، مرزهای سینمای اجتماعی و سیاسی را چالشی نوین در مواجهه با شخصیت صدام و تاریخ جنگ ایران و عراق می‌گشاید.

صدام در کمدی؟ روایت جسورانه و غافلگیرکننده پدرام پورامیری درباره دیکتاتور و مرزهای سینمای اجتماعی

فیلم «صددام» به کارگردانی پدرام پورامیری که در حال حاضر در سینماها اکران شده است، فرصت مناسبی فراهم آورد تا با کارگردان جوان آن درباره موضوعات مختلف صحبت کنیم و دیدگاه او را در این زمینه جویا شویم. لازم به ذکر است که پدرام پورامیری یکی از کارگردانان توانمند در حوزه سینمای اجتماعی است و سابقه قابل توجهی در این زمینه دارد، از جمله آثار جان‌دار (نویسنده و کارگردان)، یاغی، شنای پروانه (نویسنده) و سایر فیلم‌های موفق.

آقای پورامیری، اگر موافق باشید، می‌خواهم بحث را در قالبی فرامتنی آغاز کنم. در سال‌های اخیر، برخی فیلمسازان جوان به سراغ سوژه‌های حساس و سیاسی می‌روند، در حالی که خودشان درک درستی از زمانه و شرایط آن ندارند و ممکن است نتوانند به درستی از عهده این کار برآیند. گاهی اوقات، این موضوعات حتی ممکن است باعث هدر رفتن و از بین رفتن سوژه شوند، اما در مواردی مانند مستند «ایستاده در غبار» ساخته محمدحسین مهدویان، نظرات منتقدان را جلب می‌کند. با توجه به اینکه صدام یکی از سوژه‌های حساس و مهم در فیلم شما است، نظر شما در این زمینه چیست؟

این مسأله در سینمای جهان نیز وجود دارد؛ یعنی سوژه‌هایی که درون‌مایه‌های داخلی یا منطقه‌ای دارند و شخصیت‌های آن‌ها پرماجرا و داستان‌دار هستند، چه مثبت و چه منفی، معمولاً در قالب مستند و فیلم‌های مختلف مورد توجه قرار می‌گیرند. ما هم در تاریخ و در عرصه‌های مختلف، وقایعی داشتیم و داریم که شخصیت‌های منفور یا تاثیرگذار در آن‌ها نقش داشته‌اند. اما سوال این است که چرا نباید به سراغ این سوژه‌ها رفت؟ چرا نباید درباره این شخصیت‌ها فیلم ساخت؟ چرا باید صحبت درباره این افراد مسکوت بماند؟

پرسش اصلی این است که چرا فیلمسازانی که آن دوران را درک نکرده‌اند، بیشتر به سمت موضوعات حساس و پرچالش می‌روند؟ مثلاً اگر یک فیلمساز جوان از هر نقطه‌ای در جهان قصد ساختن فیلم درباره یک واقعه تاریخی را داشته باشد، چون آن دوران را درک نکرده است، نباید در این زمینه فعالیت کند؟ این نگاه انحصارگرایانه است و ممکن است تنها معدود فیلمسازانی باشند که توانسته‌اند دوره‌ای خاص را به درستی درک و بازنمایی کنند. من خود، به عنوان فیلمساز، تبعات و پیامدهای جنگ و اتفاقات پس از آن را دیده‌ام و درک کرده‌ام؛ در طول چهار دهه، تمامی این وقایع از مقابل چشمان من عبور کرده است. ما با تحقیق، پژوهش، مطالعه و داستان‌نویسی به این سوژه‌ها نزدیک شدیم، چه در حوزه فضاسازی و چه در طراحی شخصیت‌ها و روایت.

در مورد اینکه فیلمساز جوانی که آن دوران را درک نکرده، نباید به سراغ چنین موضوعاتی برود، باید گفت که این امر غیرقابل انکار است، اما نکته مهم این است که آیا باید با حساسیت و برنامه‌ریزی مناسب این فیلم‌ها ساخته شوند؟ توجه داشته باشید که صدام با بسیاری از سیاستمداران دنیا تفاوت دارد. مثلاً می‌توان درباره شخصیت‌هایی مانند استالین فیلم ساخت، اما وقتی درباره فردی صحبت می‌کنید که جنایت‌های زیادی در کشور ما مرتکب شده است، آیا نباید این موضوع با دقت و وسواس بیشتری مورد بررسی قرار گیرد؟ شما نسبت به این موضوع چه میزان حساسیت نشان دادید؟

در این زمینه، با شما موافقم. همان‌طور که اشاره کردید، سوژه بسیار مهم است و باید با دقت و حساسیت به آن پرداخته شود. من در بخش‌هایی از فیلم، بر اساس مستندات و اظهارات صدام در آغاز جنگ، که وجود دارند و قابل استنادند، نشان داده‌ام. یکی از ادعاهای نادرستی او در شروع جنگ ایران و عراق است. او ادعا می‌کند که در خرمشهر ۳۰ روز زمین‌گیر شده است، در حالی که واقعیت خلاف این است؛ ایرانی‌ها و غیرت ایرانی اجازه نمی‌دهند که او به اهدافش برسد. تاریخ نشان می‌دهد که او در مقابل ایران شکست خورده است، و این نشانگر بی‌پایه بودن ادعاهایش است. من، به عنوان نسل آینده، به او می‌خندم.

در مورد ریسک و نگرانی‌های مرتبط با ساخت این فیلم، باید گفت که طبیعی است که در مواجهه با چنین سوژه‌ای، نگرانی‌هایی وجود داشته باشد. ما باید به گونه‌ای عمل می‌کردیم که در طی مسیر، به کسانی که هشت سال در جبهه‌های جنگ جنگیدند، توهین یا بی‌احترامی نشود. فیلم ما مربوط به روزهای اولیه جنگ است، و این بخش از داستان، انگیزه و محرک اصلی آن است. من راوی را برای فیلم انتخاب کردم و باید گفت که راوی، صدام نیست. در برخی صحنه‌ها، درباره او صحبت کرده‌ام، اما این‌ها مستند و واقعی هستند؛ تصاویر و ویدیوهای آن‌ها موجود است. من این تصاویر را بازسازی کرده‌ام، و در هیچ‌کدام از آن‌ها، شوخی یا تحریف واقعیت وجود ندارد. این فیلم بر شخصیت‌های واقعی تمرکز دارد و نه من، نه هیچ کس دیگری نمی‌تواند در این صحنه‌ها شوخی کند، مگر فردی معاند و قصد سوءاستفاده داشته باشد. اما قصه فیلم، مسیر دیگری دارد. باید گفت که فیلم من مستندنگاری نیست، بلکه یک قصه عاشقانه و قهرمان‌محور است؛ داستان نشان می‌دهد که چگونه یک ایرانی، برای غیرت و وطنش می‌ایستد و حتی تبعات سنگینی را تحمل می‌کند و نیمی از زندگی‌اش را به خاطر غیرت از دست می‌دهد.

وقتی فیلم شما را دیدم، این سؤال در ذهنم نقش بست که روایت شما به صورت کمدی است. آیا این نوع روایت، جنگ و جنایت‌های این فرد را تقلیل نمی‌دهد؟ آیا این سبک، اتمسفر سخت و وحشتناک آن روزگار را کم‌اهمیت نمی‌کند؟ اگر داستان به شکل درام روایت می‌شد، نگاه متفاوتی داشت، اما تحلیل شما چیست؟

در پاسخ باید گفت که جنایت‌های صدام کاملاً مشخص و محرز است. همان‌طور که در ابتدای فیلم اشاره می‌شود، او حرف‌هایی می‌زند که بسیار مضحک و مسخره است، چون او نه ایرانی را می‌شناسد و نه غیرت ایرانی را درک می‌کند. در این فیلم، رضا عطاران هیچ‌گونه همدلی با صدام ندارد و برعکس، رفتار او نشان می‌دهد که هدف او، جلوگیری از تحقق اهداف صدام است. یعنی رویکرد من، به عنوان سازنده، این است که هیچ‌جا، از جمله در شخصیت‌پردازی، با صدام هم‌نظر نیستم. برعکس، من و فیلمسازان همراه، هم‌صدا با کسانی هستیم که در جنگ شرکت کردند و شهید شدند. قهرمان فیلم، کسی نیست که دستورات صدام را اجرا کند، بلکه فردی است که تحت فشار و گروگانگیری، مجبور به انجام اقداماتی می‌شود.

او نیز در تلاش است و همواره سعی می‌کند مشکلات را حل کند، حتی در مواقعی که گرفتار مهلکه می‌شود، تمام تلاش خود را به کار می‌گیرد تا از آن عبور کند. این لحظات غالباً تبدیل به صحنه‌های کمدی می‌شوند، زیرا قهرمان فیلم فکر می‌کند که صدام قصد سوءاستفاده از او دارد و این تصور، باعث ایجاد موقعیت‌های طنزآمیز می‌شود.

در پاسخ به سوال شما درباره انتخاب روایت کمدی، باید بگویم که بر اساس نظر من، این داستان بر پایه شخصیت‌ها و موقعیت‌هایش در قالب کمدی بهتر پاسخ می‌دهد. این نوع روایت می‌تواند مخاطب را بهتر با خود همراه کند، صداقت بیشتری در بیان پیام خود داشته باشد و حتی برخورد صادقانه‌تری با سخنان صدام نشان دهد. این رویکرد به نسل جدید کمک می‌کند تا بهتر درک کند که صدام چه کسی بود و چه کارهایی انجام داد. انتخاب سبک کمدی به دلیل نیازهای داستان و جهان آن بود، نه برای مسخره کردن یا طنزپردازی صرف. در واقع، در فیلم، رفتار صدام هیچ رگه‌ای از کمدی ندارد؛ بلکه قهرمان داستان تا پایان بر خواسته خود می‌ایستد و مبارزه می‌کند.

این سوال را مطرح کردم چون در سال‌های اخیر، به‌ویژه در یکی، دو سال گذشته، تعداد فیلم‌های کمدی بسیار زیاد شده است و متأسفانه، بیشتر آن‌ها به نوعی سطحی و مبتذل تلقی می‌شوند. هر موضوع مهمی که در قالب کمدی روایت شود، معمولاً جدی گرفته نمی‌شود و بیشتر با نگاه سطحی و سخیف به آن نگریسته می‌شود. نظر شما در این باره چیست؟

به عنوان یک روزنامه‌نگار صادق، دوست دارم نظراتتان را بر اساس تجربیات و مشاهداتتان در سینما و ارتباط آن با مخاطبان بیان کنید.

من فیلم را در یکی از سالن‌های پردیس کوروش دیدم و باید بگویم که مخاطبان در سالن با فیلم ارتباط برقرار کرده بودند و در لحظات مهم آن می‌خندیدند. سالن نیز تا حدی پر بود.

در چندین سال فعالیت در سینمای اجتماعی، توانستم از طریق این ژانر در صنعت سینما رشد کنم. معتقدم در هر حوزه‌ای از سینما، تنوع ژانر و بازار مصرف لازم است و نمی‌توان سینما را محدود به دو یا چند نوع خاص کرد. باید خوراک متنوعی برای سلیقه‌های مختلف فراهم شود. اینکه ادعا کنیم تنها فیلم‌های کمدی یا اجتماعی مورد استقبال قرار می‌گیرند، نگاه نادرستی است و نیازهای گسترده مخاطبان ایران باید برآورده شود.

بحث ابتذال در عرصه کمدی به حدی رسیده است که بسیاری از فیلمسازان از ساخت این نوع فیلم‌ها هراس دارند. تصور کنید در چنین شرایطی، شما و بسیاری دیگر از فیلمسازان اجتماعی، تصمیم می‌گیرید فیلمی کمدی بسازید.

نمی‌خواهم انکار کنم که نقدهایی درباره حوزه اجتماعی وجود دارد و همین طور درباره حوزه کمدی. لازم است آسیب‌شناسی دقیقی انجام شود. اما در مورد خودم، نمی‌گویم ژانر کمدی بد است یا قصد دارم حتماً فیلمی در این ژانر بسازم. تنها چیزی که می‌گویم این است که شرایط و جهان داستان و نیازهای آن، من را به سمت این ژانر کشاند.

خیلی‌ها از من پرسیده‌اند چرا پس از ساخت چند فیلم اجتماعی، به سراغ ساخت فیلم کمدی رفتم و آیا قصد دارم دوباره در این ژانر کار کنم. پاسخ من این است که نمی‌دانم. شاید. نکته این است که باید فیلمساز بررسی کند جهان داستانش در کدام ژانر با کم‌ترین مشکل و لکنت بیان می‌شود. معتقدم اگر سبک و مدل فیلمنامه‌هایمان را با دقت و هوشمندی انتخاب کنیم، می‌توانیم ارتباط مستقیم‌تر و موثرتری با مخاطب برقرار کنیم. شاید داستان‌هایی داشته باشیم که در قالب کمدی بهتر و تاثیرگذارتر تعریف می‌شوند. فرض کنیم که باید حتماً داستان درام، جنگی یا کمدی باشد؛ این رویکرد اشتباه است.

فیلم شما موضوع حساسی دارد و موضوعات حساس معمولاً به افراد خاصی سپرده می‌شود. مثلا، گفته شده است اگر سازمانی درباره شخصیت سیاسی خاصی مستند ساخته است، در صورت عدم مجوز، امکان ساخت درباره آن شخصیت وجود نداشت. آیا در مورد شما هم این موضوع صدق می‌کند که نگاه ویژه‌ای به شما حمایت داده است؟

خیر. من فیلمساز مستقلی هستم و برای ساخت فیلم زحمت کشیدم. فیلمنامه را خودم نوشتم، فیلم در بخش خصوصی ساخته شده و با زحمت پروانه ساخت دریافت کردم. سرمایه‌گذاری نیز از طریق بخش خصوصی صورت گرفته است.

در مورد اینکه خیلی‌ها حاضر نیستند درباره این شخصیت کار کنند، باید گفت که برخی، مانند شهاب حسینی، در یادداشتی اعلام کرده بودند حاضر نیستند نقش صدام را بازی کنند.

من هم برای نقش صدام بازیگر معروفی انتخاب نکردم، ضمن اینکه شخصیت اصلی فیلم ما هرگز به صدام نزدیک نمی‌شود. کار من بر روی مردم است و کسانی که جانشان را برای کشور فدا کرده‌اند، محور کار من هستند.

رضا عطاران درباره شخصیت صدام نظر خاصی داشتند، چون در فیلم شما مشاور بودند. ایشان بسیار حساس و وسواسی بودند؛ مثلا در سکانس افتتاحیه که صدام جنگ ایران و عراق را اعلام می‌کند، قصد داشتیم از بدل او استفاده کنیم، اما آقای عطاران حاضر نشد این سکانس را بازی کند و تأکید کرد باید حتماً این قسمت تغییر کند. در طول فیلم، هرگز شاهد حضور ایشان در نقش صدام یا شخصیت اصلی نبودید. کسانی که نقدهای نادرستی درباره فیلم می‌نویسند یا آن را کامل نبینند، یا با دقت نگاه نکرده‌اند، نظراتی می‌دهند که از نظر محتوایی بی‌ربط است. گویی این نقدها در واقع توهین به ملت ایران است و هدفشان بهره‌برداری از شخصیت صدام برای توهین است، چون هر حمله‌ای نیازمند محرکی است.

در مورد پریناز، گفت‌وگویی مفصل داشتیم و او هم حساسیت‌های خاص خودش را داشت. درباره میزان واقعیت در فیلم، باید گفت این داستان کاملاً تخیلی است و هیچ‌گونه مستند تاریخی ندارد. من به عنوان نویسنده، از تخیلات خود بهره بردم و لحظات کمدی فیلم نیز از ذهن خودم سرچشمه گرفته است، اما درباره صدام، مستنداتی که وجود دارد، جنبه طنز ندارد.

با این حال، قسمت‌های کمدی فیلم به‌قدری پررنگ است که ممکن است تصور کنید هدف اصلی فیلم کمدی است. اما در واقع، سوژه کمدی در جایی آغاز می‌شود که داستان واقعی نیست؛ مستند فیلم آن است که صدام اعلام می‌کند در هفت روز آینده در ایران خواهد بود، اما نتوانست این وعده را عملی کند.

در بخش‌هایی از فیلم، به فضای ملودرام هم گرایش پیدا کرده‌ایم. این بخش‌ها عمدی است؛ چون قصه‌ای درام و عاشقانه را بر بستر کمدی روایت می‌کنم. صدام در این فیلم، نقش یک شخصیت کمدی عاشقانه جاسوسی است که در عین حال، حالتی تریلری دارد.

در پایان، باید گفت وقتی فیلمسازی اثری می‌سازد، خودش را در معرض قضاوت قرار می‌دهد و ممکن است نظرات متفاوتی درباره کارش مطرح شود. این طبیعی است و نباید از آن هراس داشت. وظیفه ما به عنوان فیلمساز، احترام به شعور مخاطب است تا بتوانیم رضایت او را جلب کنیم؛ چون مردم ایران لایق بهترین‌ها هستند.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار