کد خبر: 7764

نقش‌های زنانه مکمل در «وحشی» که توجه قاتلان را جلب می‌کنند

نگار و سحر؛ نقش‌های مکمل زنانه‌ای که در سریال «وحشی» توجه قاتلان شهر را جلب می‌کنند

نقش‌های مکمل زنانه در سریال «وحشی» با بازی نگار جواهریان و سحر دولتشاهی، تاثیرگذارترین عناصر داستان جنایی هستند.

نگار و سحر؛ نقش‌های مکمل زنانه‌ای که در سریال «وحشی» توجه قاتلان شهر را جلب می‌کنند

ما تقریباً عادت کرده‌ایم که در فیلم‌ها و سریال‌های ایرانی، قهرمان اصلی داستان بیشتر مرد باشد. به‌خصوص در ژانر جنایی، کمتر اتفاق می‌افتد که شخصیت مرکزی زن باشد. در اغلب این آثار، نقش زن تنها به عنوان همراه یا تکمیل‌کننده‌ی مسیر قهرمان مرد دیده می‌شود. اما گاهی این شخصیت‌های فرعی آن‌قدر پررنگ و تاثیرگذار ظاهر می‌شوند که نادیده گرفتنشان تقریباً غیرممکن است.

در این روزها، تعداد زیادی از تماشاگران در حال دنبال کردن داستان زندگی داوود اشرف در سریال «وحشی» هستند، آخرین اثر هومن سیدی. این سریال با استقبال گسترده تماشاگران روبرو شده است و در کنار شخصیت اصلی، کاراکتری زنانه را معرفی می‌کند که نقش مکمل قابل توجهی دارد: نگار جواهریان در نقش وکیل داوود اشرف.

رها جهانشاهی، وکیل خصوصی داوود اشرف، زنی آرام، دقیق و در عین حال شکننده است. او در مواجهه با خشونت، رفتارهای ناگهانی و جنون کنترل‌نشده داوود، میان عقل و احساس در نوسان است. شخصیتی خاکستری و واقعی که نوسانات روحی‌اش بازتاب مستقیم تاثیرات روانی حضور داوود در زندگی‌اش است. قدرت این نقش در همین مرز باریک میان ترس، کنجکاوی، وابستگی و مقاومت قرار دارد.

با نگاهی دقیق‌تر، می‌توان گفت شخصیت نگار جواهریان در این سریال برایمان آشنا است. پیش‌تر نمونه‌ای مشابه از این نوع شخصیت را در سریال «افعی تهران» دیده‌ایم؛ جایی که سحر دولتشاهی در نقش مژگان مشتاق، روان‌شناس مرموز، تلاش می‌کند رازهای شخصیت قاتل را کشف کند.

برخلاف رها که در حالت احساسی و شخصی قرار دارد، مژگان با فاصله‌ای حرفه‌ای و تحلیلی به قهرمان نزدیک می‌شود. اما با پیشرفت داستان، لایه‌های درونی او نیز آشکار می‌شود: زنی با گذشته‌ای مبهم، رفتارهای گاه وسواسی و جست‌وجویی شخصی برای کشف حقیقت. او نماد پرسشگری و تعلیق در داستان است؛ کاراکتری که مخاطب از نگاه او رازهای داستان را رمزگشایی می‌کند.

این دو شخصیت، یعنی رها جهانشاهی و مژگان مشتاق، شباهت‌هایی دارند که شاید پیش از این توجه مخاطب را جلب نکرده باشد. قبل از هر چیز باید هدف اصلی حضور این شخصیت‌ها در داستان را درک کنیم.

هر قهرمان یا ضدقهرمان برای رسیدن به عمق روانی و شخصیتی خود، نیازمند مواجهه با عنصری انسانی و احساسی است. در هر دو داستان، این کاراکترهای زن نقش آینه‌ای را ایفا می‌کنند که ابعاد مختلف شخصیت مرد را نشان می‌دهند. رها جهانشاهی، نماد حقیقت مطلق در مقابل دروغ‌های داوود است و مژگان مشتاق، نماد صلح و زندگی در مقابل انزوای روانی آرمان بیانی.

در واقع، این تضاد میان کاراکتر اصلی و مکمل، ابزاری است برای نزدیک‌تر کردن مخاطب به روان و هویت قهرمان داستان.

از سوی دیگر، رابطه احساسی این کاراکترها با شخصیت اصلی، نگرش ما نسبت به او را تغییر می‌دهد. انگار احساساتی که در وجود کاراکتر اصلی و نقش مکمل شکل می‌گیرد، نگاه ما نسبت به ضدقهرمان را کمتر می‌کند و باعث می‌شود با گارد بازتری داستان زندگی او را دنبال کنیم و روند آن را درک کنیم.

در اینجا است که می‌توان گفت نقش‌های مکمل زنانه، اگرچه معمولاً در جایگاه دوم قرار دارند، اما در تأثیرگذاری گاهی حتی از شخصیت اصلی نیز پیشی می‌گیرند. تماشای بازی نگار جواهریان و سحر دولتشاهی نشان می‌دهد که درام‌های جنایی بدون حضور صدای زنانه‌ی معنادار، ناقص خواهند بود. این کاراکترها تنها هم‌درد یا همراه قهرمان نیستند؛ بلکه راویان ناگفته حقیقت، ترس، تعقل و گاه ایستادگی هستند.

پایان ماجرا همیشه در دستان ضدقهرمان نیست؛ گاهی این کاراکترهای مکمل هستند که با سکوت، ترس یا تصمیم قاطع، معنای نهایی داستان را رقم می‌زنند.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار