کد خبر: 6941

مدیران در قاب تلویزیون؛ اعتماد عمومی در سایه سکوت

مدیران سازمان صدا و سیما در سکوت رسانه‌ای؛ چرا اعتماد عمومی به تلویزیون کاهش یافته است؟

مدیران سازمان صدا و سیما در قاب رسانه‌ها، پاسخگو نیستند و اعتماد عمومی پشت میکروفن‌ها شکل نمی‌گیرد.

مدیران سازمان صدا و سیما در سکوت رسانه‌ای؛ چرا اعتماد عمومی به تلویزیون کاهش یافته است؟

حالا حدود دو ماه است که تلویزیون در فاصله‌ای نزدیک به من قرار گرفته است؛ نه یکی بلکه دو دستگاه تلویزیون. اما این تلویزیون‌ها همیشه خاموش هستند. قرار بر این بود که برای پیگیری شبکه‌های تلویزیونی و کسب اطلاع از اخبار، در اینجا حضور داشته باشند؛ اما تنها نقش تزئینی روی دیوار کنارمان را ایفا می‌کنند. چندین بار تلاش کردیم که به رسالت اصلی‌شان وفادار بمانیم، آن‌ها را روشن کردیم و شبکه‌ها را بالا و پایین کردیم. همانند روزی که بندر رجایی در بندرعباس دچار آتش‌سوزی شد.

شبکه خبر همواره مرجع رسمی برای دریافت تازه‌ترین خبرها بود، اما نبود. آنچه در کانال‌های تلگرامی و سایت‌ها منتشر می‌شد، لحظه‌های نفس‌گیر آتش‌سوزی را نشان می‌داد، اما در شبکه خبر، ابتدا زیرنویس و سپس خبری جزئی درباره انفجار و آتش دیده می‌شد؛ باقی اخبار بیشتر به دنیای خبرهای بی‌محتوا شباهت داشتند. یا روزی که تصمیم گرفتیم نگاهی به تولیدات نمایشی بیندازیم، این پیشنهاد از سوی همکار حوزه دیگری بود.

شبکه یک در حال پخش مجدد سریال «ناریا» بود. تصاویری که می‌دیدم، سردرگمم می‌کرد. نه بازی‌ها را درک می‌کردم، نه طراحی لباس‌ها را. از تماشای آثار نمایشی سیما هم صرف‌نظر کردیم. تنها چیزی که باقی ماند، پخش فوتبال از شبکه سه بود. در طول این دو ماه، تلویزیون‌ها گهگاه برای تماشای فوتبال‌های بسیار مهم روشن می‌شوند، نه حتی کمی مهم. اما هنوز هم ما تلویزیون نگاه می‌کنیم.

مدتی است که دیگر تلویزیون تماشا نمی‌کنیم.

این تصویر برای هیچ‌کس ناشناخته نیست. حقیقتی که در گذشته با عبارت‌های مانند «سال‌هاست تلویزیون نمی‌بینم» توصیف می‌شد، حالا به واقعیتی گسترده‌تر و فراگیر تبدیل شده است. برای اثبات این موضوع، نباید تنها به جامعه آماری کوچک اطرافیان اکتفا کرد؛ بهترین راه برای رسیدن به نتیجه، مراجعه به آمارهای منتشر شده توسط روابط عمومی سازمان صدا و سیما است.

بر اساس آمارهای منتشر شده، حتی با فرض اینکه از مدت‌ها قبل در اعداد و ارقام نوعی اغماض وجود داشته باشد، دیگر نیاز نیست درباره این حقیقت که مخاطب از تلویزیون فاصله گرفته است، مجدد بحث یا سوالی مطرح شود. اکنون پرسش اصلی این است که، سیاست‌های تحولی که سازمان در دو سال گذشته به عنوان مهم‌ترین اولویت تلویزیون اعلام کرده بود، چه نتایجی تاکنون به همراه داشته است و چه دستاوردهایی حاصل شده است.

رسانه ملی در جذب مخاطب از جهان پیشی گرفت.

در پایان سال گذشته، روابط عمومی سازمان صدا و سیما در یک نشست خبری به افزایش تعداد مخاطبان این سازمان اشاره کرد، موضوعی که رئیس سازمان نیز بارها بر آن تأکید کرده است. محسن شاکری‌نژاد در همایش سراسری «افق تحول رسانه ملی» با عنوان «سیما در مسیر تحول» اعلام کرد که درصد بینندگان تلویزیون از بهار ۱۴۰۲ با ۵۹.۷ درصد به تابستان ۱۴۰۳ رسیده و این رقم به ۶۵.۲ درصد افزایش یافته است.

وی افزود که تعداد تماشاگران سیما روند رو به رشدی دارد. شاکری‌نژاد این رشد قابل توجه را در مقایسه با کاهش تماشای تلویزیون‌های خطی در سطح جهان، دستاوردی مهم می‌داند. او اشاره کرد که در بازه زمانی ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۴، مدت زمان تماشای محتوای تلویزیون‌های خطی در جهان از ۲۶۲ دقیقه به ۱۵۶ دقیقه کاهش یافته است. علاوه بر تأثیر شبکه‌های اجتماعی که نقش مهمی در کاهش تماشاگران جهانی و همچنین مخاطبان رسانه ملی داشته است، او نکته دیگری را نیز مورد توجه قرار داد.

در سال‌های ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱، تعداد مخاطبان رسانه ملی کاهش یافته بود، اما برنامه‌های تحول در این سازمان در نهایت توانستند این کاهش را جبران کرده و شمار تماشاگران را به صورت نسبی افزایش دهند. شاکری‌نژاد در این نشست به یک تحول دیگر نیز اشاره کرد.

عدد درصد بینندگان بخش خبر، ۶۰.۴ درصد است. این رقم در ظاهر ممکن است عجیب به نظر برسد، اما زمانی که مشخص شود رشد مخاطبان رسانه‌های اجتماعی، که عامل اصلی کاهش تماشای تلویزیون در جهان است، در ایران تنها ۱۳.۸ درصد است، این رقم قابل فهم‌تر می‌شود؛ چرا که در سال ۱۴۰۳، میزان استفاده از رسانه‌های اجتماعی در کشور به ۷۴.۲ درصد رسیده است.

سند تحول فراتر از تصور، تغییرات اساسی ایجاد کرد.

پیمان جبلی، رئیس سازمان صدا و سیما، پس از تنها چند ماه از آغاز فعالیت خود، سند تحولی برای سازمان را تهیه کرد. کمتر از یک سال پس از تدوین این سند، آن را نهایی و به مرحله اجرا گذاشت. این سند، که شامل 12 محور اصلی است، با هدف ترویج عدالت و گسترش مفاهیم انقلابی در سازمان، در سال 1401 به صورت رسمی اعلام شد. همان‌طور که جبلی تأکید کرده بود، پس از تصویب سند، تمرکز اصلی سازمان بر حوزه محتوایی قرار گرفت. اگرچه از زمان تدوین تا اجرای کامل و رسیدن به نتایج مورد انتظار، بی‌شک نیاز به زمان است، اما تاکنون دستاوردهای قابل توجهی در مسیر تحقق اهداف سند حاصل شده است.

یک تحول از ارثیه‌ی پیشینیان رخ داد

در طول مدت تصدی پیمان جبلی بر سازمان صدا و سیما، همواره انتقادهای زیادی به او وارد شده است. با این حال، باید توجه داشت که رسانه ملی در دوران او نیز با کاهش مخاطب روبرو بود. پیش از انتخاب آخرین رئیس سازمان در سال 1400، این نهاد با دو بحران اصلی مواجه بود: کاهش مخاطب و کاهش سرمایه‌های انسانی. بسیاری از چهره‌های شناخته شده در حوزه سیما و صدا در سال‌های منتهی به آن دوران دیگر تمایلی به همکاری با سازمان نداشتند.

مدت‌ها بود که جامعه، از جمله مخاطبان و کارشناسان، نسبت به این وضعیت واکنش نشان می‌دادند. خواست عمومی بر بازگشت چهره‌هایی که سرمایه اصلی سازمان محسوب می‌شدند، متمرکز بود. سیاست‌های کلان جاری در سازمان و نحوه بازتعریف روابط میان سازمان و هنرمندان نه تنها نتوانست نقاط درخشان گذشته را بازگرداند، بلکه بر عمق این شکاف افزوده شد و میراث گذشته با سرعت بیشتری از بین رفت.

در حال حاضر، نظرات جامعه متفاوت است. رئیس فعلی سازمان صدا و سیما حتی همانند مدیران پیشین، تمایلی برای بازگشت به گذشته نشان نمی‌دهد. او قاطعانه این پیشنهاد را رد می‌کند و تحول در سازمان را منوط به تغییر چهره‌ها و هنرمندان نمی‌داند. با این حال، قبل از تدوین سند تحول، انتصابات جبلی و تحولات در برنامه‌سازی و نوع ارائه برنامه‌ها، تأییدی بر این دیدگاه محسوب می‌شدند و نشان می‌دادند که سازمان در مسیر تغییر قرار گرفته است.

دست آشتی که یک‌بار به نتیجه رسید.

در حالی که امروز برخی معتقدند پرداختن به راهکارهای جذب مجدد مخاطب به تلویزیون بی‌فایده است، اما با توجه به تحولات در سند راهبردی سازمان، بازگرداندن مخاطب نه تنها غیرممکن نیست بلکه با قدرت و بودجه موجود سازمان صدا و سیما، به سرعت قابل تحقق است. نمونه‌ای از این تحول در فروردین‌ماه 1404 رخ داد، زمانی که پیمان جبلی برخلاف موضع قطعی خود در عدم نیاز به بازگشت چهره‌های قدیمی، به تیم سازنده سریال «پایتخت» مجوز ساخت فصل هفتم را داد.

گروهی که دیگر امیدی به بازگشت به تلویزیون نداشتند، توانستند در یک قرارداد غیرمنتظره هفتمین فصل سریال را تولید و پخش کنند. بسیاری با شنیدن خبر پخش این فصل، امید داشتند که مخاطبان دوباره به رسانه ملی بازگردند، اما واقعیت نشان داد که اتفاقات بسیار فراتر از انتظار بود. مردم تلویزیون‌ها را روشن کردند و بار دیگر به رسانه ملی که مدت‌ها به آن اعتماد نداشتند، اعتماد کردند.

آمارهای جالب توجه هر بار که قسمت جدید «پایتخت» پخش می‌شد، اعلام می‌شد؛ برخی آمارها به صورت مبهم و دیگران بدون دخل و تصرف یا با تایید مستقیم سازمان منتشر می‌شدند. این آمارها نشان می‌دادند که تغییراتی در روند بازگشت اعتماد صورت گرفته است و نوید روزهای بهتر برای صدا و سیما و برقراری مجدد اعتماد عمومی را می‌دادند. پیمان جبلی در همان زمان با اعلام افزایش چشمگیر مخاطبان، این روند را تاییدی بر این آشتی قلمداد کرد، اما با پایان پخش «پایتخت»، همه چیز به پایان رسید.

اولین نشانه‌های عدم تمایل کلی برای تغییر، نشان می‌داد که آینده چندان روشن نیست. شب اول پخش سریال جایگزین، با کاهش 67 درصدی مخاطب مواجه شد. اگرچه پیمان جبلی «پایتخت» را نمونه‌ای موفق از همکاری هنرمندان و رسانه ملی معرفی کرد و بر تولید آثار ترویج هویت ایرانی، آداب و رسوم و وحدت ملی تاکید داشت، اما نه تنها در زمان پخش این سریال، بلکه در ادامه نیز، هیچ اثر دیگری نتوانست آمارهای اعلام شده توسط روابط عمومی را اثبات کند.

سنگر، طرح کلی این روزهای صدا و سیما

این نیاز عمیق در سازمان صدا و سیما را می‌توان در تحقیقی که مرکز تحقیقات این سازمان در سال گذشته منتشر کرده است، یافت. این مرکز در این مطالعه جامع که در ۲۳۳ صفحه ارائه شده، سناریوهای آینده مخاطب صدا و سیما در افق پنج‌ساله را بررسی کرده است. در ابتدای این تحقیق، وضعیت مخاطب و رابطه او با رسانه ملی در چهار سناریو و بر اساس عواملی مانند وضعیت طبقه متوسط، سیاست‌های رسانه‌ای سازمان و میزان رضایت از زندگی تحلیل شده است.

یکی از نکات قابل توجه در این مطالعه، نقش رسانه ملی در مواجهه با جامعه در قالب چهار مدل ممکن در سال‌های اخیر است. سناریو اول با عنوان «وجاهت» معرفی می‌شود. در این وضعیت، رسانه توانسته است حداکثر جذب مخاطب را داشته باشد، نهادهای مدنی فعال هستند، سطح مشارکت اجتماعی جامعه مناسب است، رضایت از زندگی بالا است و در نتیجه اعتماد عمومی به رسانه و نهادهای فرهنگی نیز حفظ می‌شود. سناریو دوم «تنش» نام‌گذاری شده است، که در آن تحریم‌ها، تورم و مشکلات اقتصادی و معیشتی منجر به نارضایتی و بی‌اعتمادی عمومی می‌شود. در این حالت، صدا و سیما با گسترش گفت‌وگوی ملی و اعتمادسازی با افراد معتقد و مطمئن تلاش می‌کند اثرات منفی این تنش‌ها را کاهش دهد.

سناریو سوم «مقاومت» است، که در آن نهادهای مدنی محدود شده، میزان مشارکت و اعتماد عمومی کاهش یافته است، و تاثیر تحریم‌ها و تورم همچنان بر زندگی اقتصادی و معیشتی مردم باقی است. در این وضعیت، طبقه متوسط از نقش اصلی خود در عرصه فرهنگی و اجتماعی فاصله گرفته و به تماشاگر صرف تبدیل می‌شود. در این شرایط، رسانه در اختیار وفاداران و معتمدان نظام قرار می‌گیرد. سناریو چهارم «سنگر» نام دارد، که شباهت زیادی به سناریو اول دارد، اما در آن حضور طبقه متوسط به عنوان بازیگران اصلی در حوزه‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی پررنگ است و نقش مهمی در تولید و توزیع محتوا برای جامعه ایفا می‌کند. در این وضعیت، سازمان با وجود ظاهر فضای باز، به مقابله با گفتمان‌های جاری در جامعه می‌پردازد.

کارخانه‌ای که محصولاتش دیگر مورد استفاده قرار نمی‌گیرد.

بازنگری در خلاصه‌ای از پژوهش‌های مرکز تحقیقات صدا و سیما شاید بهترین راه برای پاسخ به این سوال باشد که «چرا تلویزیون‌ها خاموش‌اند؟» در حالی که مدیران سازمان صدا و سیما در بازدیدهای خود از پروژه‌های کوچک و بزرگ یا در جلسات پرسش و پاسخ که گاه و بی‌گاه برگزار می‌کنند، همواره از پیشرفت‌های چشمگیر رسانه ملی سخن می‌گویند.

این پیشرفت‌ها، چه در حوزه محتوا که رئیس فعلی سازمان صدا و سیما آن را «کارخانه تولید محتوا» نامیده است، و چه در تاثیرگذاری که بر اساس آمارهای روابط عمومی و مرکز افکارسنجی سازمان ارائه می‌شود، همگی قابل اثبات هستند. اما آنچه در صحبت‌های مدیران و آمارهای ارائه شده کمتر به چشم می‌خورد، یا در ارقام نادیده گرفته می‌شود، میزان اعتماد و استقبال مردم نسبت به رسانه ملی است که به نظر می‌رسد کاهش یافته است.

تصویری که سازمان را در بر می‌گیرد و محو می‌کند

در چنین شرایطی، دسترسی به مدیران سازمان کمی دشوارتر از آن است که تصور می‌شود. برای پرسش و دریافت پاسخ، باید منتظر اطلاع‌رسانی‌های روابط عمومی سازمان ماند تا در جلسات یا نشست‌های عمومی، بتوان صدای سازمان صدا و سیما را از زبان رئیس و مدیران شبکه شنید. دشواری در رسیدن به مدیران نه تنها برای بررسی سیاست‌های کلان یا سند تحول، بلکه حتی برای سوالات روزمره نیز وجود دارد.

پرسش‌هایی درباره تصمیمات رسانه ملی در زمینه پروژه‌های مشترک با کشورهای همسایه، مانند تاجیکستان، پاکستان، ترکمنستان و آذربایجان، که به دلیل نزدیکی فرهنگی با ایران به همکاری دعوت شده‌اند، مطرح می‌شود. همچنین، درباره نتیجه‌گیری‌های مربوط به آشتی با چهره‌ها و سرانجام این اقدامات نیز سوالاتی وجود دارد. در واقع، رئیس سازمان و مدیران ارشد و میانی در قاب تلویزیون ظاهر می‌شوند و ما تنها نظاره‌گر اقدامات، سخنان و تصمیمات آن‌ها هستیم.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار