احمد ایراندوست: محافظ جنیفر لوپز و نیکلاس کیج، اما ایرانی و معتقد به نظام
"مصاحبه اختصاصی با احمد ایراندوست، بادیگارد جنیفر لوپز و نیکلاس کیج: از محافظت ستارهها تا وفاداری به نظام و اعتقادات شخصی"
احمد ایراندوست، محافظ جنیفر لوپز و نیکلاس کیج، همزمان نماز جمعه میرفتم و معتقد است بچههای آبادان وطنفروش نیستند؛ او از فعالیتهای سینمایی و خانوادگیاش میگوید و نقش نظام و رهبری در زندگیاش را تأکید میکند.

در سال 1395، روزنامه جام جم مصاحبهای با احمدایراندوست، معروف به غول برره، انجام داده است. متن این مصاحبه به شرح زیر است:
آقای ایراندوست، در عرصه سینما و تلویزیون حضور کمتری دارید، جدیدترین پروژههای شما چه هستند؟
ما با آقای حسین فرحبخش یک اثر به نام «پاتو تو کفشم نکن» داشتیم که در آن با خانم بهنوش بختیاری و آقایان علی صادقی، سیروس گرجستانی و دیگران بازی کردم. قرار بود قسمت دوم گشت ارشاد را هم بازی کنم، اما آقای سهیلی وعدهای داد اما در عمل اتفاق دیگری افتاد. زمانی که فیلمنامه در حال نگارش بود، نقش خوبی به من پیشنهاد داد، اما در نهایت کار به شکل دیگری رقم خورد. علاوه بر این، مسئله باندبازی و شانس هم در کار دخیل است؛ مثلا وقتی با احمدینژاد عکس میگیرم، مدیران روحانی کنترل امور را در دست میگیرند و وقتی با روحانی عکس میگیرم، طرفداران احمدینژاد از آن سوءاستفاده میکنند. خلاصه، اوضاع فصلی و بیثبات است.
شنیدهام که شما بادیگارد برخی چهرههای هنری بودهاید، این صحت دارد یا شایعه است؟
بله، من محافظ ماریا کری، جنیفر لوپز و نیکلاس کیج بودم. اما در همان زمان، هم به نماز جمعه میرفتم و هم در کنار فعالیتهای هنری، وطندوستی را سرلوحه کارم قرار دادم. ما بچههای آبادان وطنفروش نیستیم؛ امروز خیلیها خود را به انقلاب و رهبری میچسبانند، اما در عمل برعکس عمل میکنند. اکنون هم افراد مثل عمر و عاص و معاویه داریم، فقط نامها تغییر کرده است.
خدا را شکر که هنوز مقام معظم رهبری در رأس هستند. اگر آقای خامنهای نبود، نمیدانم چه بر سرمان میآمد. من نماز نمیکشم، ادعای خاصی ندارم، در مهمانیها و پارتیها شرکت میکنم و خوش میگذرانم، اما اعتقادات خودم را دارم و تابع نظام و رهبری هستم. تصویر پدرم، شهاب ایراندوست، که نماد و آرم ملی کشتی ایران است، همیشه در ذهنم است؛ در حالی که برخی پشت سر ما حرفهایی میزنند، همانطور که پشت سر حضرت عباس(ع) هم حرف میزنند.
در مورد همسرتان، گفته شده است که خواهر دو شهید است، درباره ازدواج و بازگشتتان به ایران صحبت میکنید؟
در ابتدا قصد داشتم در همان جا ازدواج کنم، یعنی گرفتن همسر آن طرف مهم بود، اما خدا را شکر، در کنار خانواده بزرگ شدم. مادرم اصرار داشت که دختر ایرانی بگیرم. من نیز با توجه به این امر، پس از بازگشت، با دختر خانوادهداری از یزد، که خواهر دو شهید است، ازدواج کردم. یزدیها را میشناسید؛ مردمانی با ایمان و خدایی.
یادم است که 14 روز مرخصی گرفتم، برای ازدواج برگشتم و پس از آن، با همسرم زندگی را ادامه دادیم. او ابتدا با محیط آنجا مشکل داشت، اما بعد از آمدن بچه، دیگر تصمیم گرفتیم در ایران بمانیم و زندگیمان را ادامه دهیم.