کد خبر: 6396

سوروس اسنیپ؛ معجون‌ساز سرد و پیچیده دنیای هری پاتر

سوروس اسنیپ کیست؟ نگاهی به پیچیده‌ترین شخصیت دنیای هری پاتر و رازهای تاریک و عشق بی‌پایان او

سوروس اسنیپ، استاد معجون‌سازی هاگوارتز، شخصیتی پیچیده و چندوجهی است؛ نماد عشق، فداکاری، نفرت و رنجی عمیق که سرنوشتش در تاریکی و نور درهم آمیخته است.

سوروس اسنیپ کیست؟ نگاهی به پیچیده‌ترین شخصیت دنیای هری پاتر و رازهای تاریک و عشق بی‌پایان او

سوروس اسنیپ، استاد معجون‌سازی در مدرسه جادوگری هاگوارتز، یکی از پیچیده‌ترین و چندلایه‌ترین شخصیت‌های دنیای جادویی هری پاتر است.

او مردی با ظاهر تیره، نگاهی نافذ و رفتاری سرد است که از همان ابتدای داستان، احساسات متناقضی را در دل خوانندگان برمی‌انگیزد.

در طی هفت جلد از مجموعه هری پاتر، اسنیپ همواره شخصیتی است که خوانندگان را وادار به تجدیدنظر در قضاوت‌هایشان می‌کند و در نهایت، یکی از تأثیرگذارترین و پیچیده‌ترین شخصیت‌های این داستان می‌شود.

سوروس اسنیپ

وقتی هری وارد هاگوارتز شد، با استادی معجون‌ساز مواجه شد که به نظر می‌رسید از او متنفر است.

کودکی در سایه‌ی ظلمت و انزوا

داستان سوروس اسنیپ از دوران کودکی تلخ و پر از سختی آغاز می‌شود. پسری با لباس‌های نامرتب و ظاهری آشفته، در محله فقیرنشین اسپینرز اند بزرگ شد. پدرش، توبیاس اسنیپ، مردی خشن و الکلی بود که با همسر جادوگرش، ایلین پرینس، رفتاری توهین‌آمیز داشت. سوروس در میان مشاجره‌های مداوم والدینش بزرگ شد و این تجربیات سخت، پایه‌های شخصیت پیچیده او را بنا نهاد.

تنها نقطه روشن در کودکی اسنیپ، آشنایی با لیلی اوانز، دختری جادوگر از خانواده‌ای ماگلی، بود. سوروس در سن نه سالگی، مخفیانه لیلی را زیر نظر داشت و در نهایت به او نزدیک شد تا درباره دنیای جادوگری با او صحبت کند. این رابطه، نقطه شروع دوستی عمیقی بود که بعدها به عشقی بی‌پایان تبدیل شد. لیلی، دختری زیبا، مهربان و محبوب، نقطه مقابل سوروس منزوی و عجیب بود، اما این تفاوت‌ها نتوانست مانع از شکل‌گیری رابطه نزدیک آن‌ها شود.

دوران در هاگوارتز: احساس تحقیر و انزوا

ورود به هاگوارتز، که می‌توانست فرصتی برای فرار از زندگی خانوادگی غم‌انگیز باشد، برای سوروس آزمونی دیگر به حساب آمد. او در خانه اسلیترین قرار گرفت، در حالی که لیلی به گریفیندور پیوست. این جدایی، شروع فاصله گرفتن تدریجی آنها از یکدیگر بود.

در دوران تحصیل، اسنیپ هدف آزار و اذیت مداوم گروهی از پسران گریفیندور به نام مارادرز قرار گرفت. جیمز پاتر، سیریوس بلک، ریموس لوپین و پیتر پتیگرو، او را مورد تمسخر قرار می‌دادند و گاهی به او حمله فیزیکی می‌کردند. یکی از تلخ‌ترین خاطرات اسنیپ، روزی بود که جیمز او را با طلسم وارونه مجروح کرد و در مقابل جمعی از دانش‌آموزان تحقیرش نمود. لیلی تلاش کرد از او دفاع کند، اما اسنیپ در اوج خشم و شرمساری، او را با کلمه‌ای توهین‌آمیز و ناپسند خطاب کرد — اشتباهی که تا پایان عمر حسرت آن را خورد.

این رویداد، نقطه عطفی بود که دوستی آنها را برای همیشه از هم جدا کرد. لیلی هرگز اسنیپ را نبخشید و او در تنهایی، بیشتر به سمت هم‌خانه‌های اسلیترینش که به جادوی سیاه علاقه داشتند، کشیده شد.

سوروس اسنیپ

داستانی از عشق، فداکاری و شهامتی که در پشت ظاهری سرد و بی‌احساس مخفی شده بود

پایان در سایه‌های تاریک

پس از فارغ‌التحصیلی، اسنیپ به طور کامل جذب جادوی سیاه و لرد ولدمورت شد. مهارت بی‌نظیر او در معجون‌سازی و طلسم‌ها، او را به یک مرگ‌خوار ارزشمند برای ولدمورت تبدیل کرد. او که در پی قدرت، انتقام و پذیرش بود، باور داشت که در میان مرگ‌خواران می‌تواند به اهداف خود برسد.

با این حال، سرنوشت برای او برنامه دیگری داشت. اسنیپ به طور تصادفی بخشی از پیشگویی تریلاونی درباره کودکی که توانایی شکست دادن ولدمورت را دارد، شنید و آن را به ارباب تاریکی گزارش داد. وقتی فهمید ولدمورت، لیلی و خانواده‌اش را هدف قرار داده است، دچار وحشت شد. او به سمت دامبلدور روی آورد و از او خواست لیلی را نجات دهد. در مقابل این درخواست، آماده بود هر کاری انجام دهد، حتی اگر این خیانت به ولدمورت باشد.

عشقی که هرگز فروکش نکرد

در حالی که تلاش‌های دامبلدور و اسنیپ برای نجات لیلی و جیمز پاتر بی‌نتیجه ماند، آن‌ها توسط ولدمورت کشته شدند و تنها پسرشان، هری، زنده ماند. این فاجعه، اسنیپ را به شدت تحت تأثیر قرار داد. مردی که همواره احساسات خود را پنهان می‌کرد، در برابر دامبلدور شکست خورد و عمق عشقش به لیلی را آشکار ساخت.

دامبلدور از این عشق عمیق بهره برد تا اسنیپ را قانع کند که از هری محافظت کند. به این ترتیب، با وجود نفرتش از شباهت هری به پدرش، اسنیپ قسم خورد که از فرزند لیلی مراقبت کند. این نقطه شروعی برای مسیر بازگشت او از تاریکی بود — مسیری طولانی، پر از درد و به صورت مخفیانه طی شده.

استاد مخلوط‌سازی: چهره‌ای پوشیده از سرما و خشم

سال‌ها بعد، وقتی هری وارد هاگوارتز شد، با استادی روبرو شد که ظاهراً از او متنفر بود. اسنیپ نمی‌توانست نگاه کردن به چشمان سبز هری را تحمل کند؛ چشمانی که یادآور لیلی بودند اما در چهره‌ای قرار داشتند که کاملاً شبیه جیمز پاتر، مردی که اسنیپ از او نفرت داشت، بود.

با این حال، اسنیپ بارها و بارها از هری محافظت کرد. در سال اول، زمانی که کوئیرل تلاش کرد هری را از روی جارویش بیندازد، اسنیپ با طلسم متقابل از او دفاع کرد. در سال سوم، زمانی که هری در معرض خطر گرگینه‌ای بی‌کنترل قرار گرفت، او باز هم نشان داد که در پس نفرت و سردی، قلبی دارد که به او اهمیت می‌دهد. این روند سال به سال ادامه داشت، اما همیشه پشت نقابی از انزجار پنهان شده بود.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار