تحلیل روند دستمزدهای نجومی بازیگران ایرانی در ۴ دهه
دستمزدهای پرحاشیه و نجومی بازیگران ایرانی در چهار دهه گذشته + جزئیات و تحلیل روند
تحلیل روند دستمزدهای نجومی بازیگران ایرانی در چهار دهه گذشته و تأثیر آن بر صنعت سینما و تلویزیون
در صنعت سینما، نظام پرداخت دستمزد بر پایه قوانین عرضه و تقاضا استوار است. دستمزدهای بالا معمولاً بر اساس میزان تأثیرگذاری حضور بازیگر در فروش فیلم تعیین میشود، به طوری که اگر نقش یک بازیگر در جذب تماشاگران و سودآوری فیلم موثر باشد، دستمزد او نیز متناسب با این میزان سوددهی تعیین میشود.
بر این اساس، تام کروز معمولاً دستمزد بیشتری نسبت به رابرت دنیرو دریافت میکند، زیرا فیلمهای او در سطح جهانی فروش بیشتری دارند و سودآوری آنها بالاتر است. در این میان، اعتبار هنری یا جایگاه بازیگر اهمیت چندانی ندارد؛ بلکه میزان توانایی او در جذب تماشاگر و سودآوری است که تعیینکننده است. در مواردی مشاهده میشود که بسیاری از فیلمها و سریالها بدون توجه به این منطق عرضه و تقاضا ساخته میشوند، که این موضوع نشانگر ناهماهنگی در رعایت اصول اقتصادی در صنعت سینما است.
اکبر عبدی در فیلم «روز فرشته» نقشآفرینی میکند.

دهه ۱۳۶۰؛ دورهای از مخالفت با ستارگان و شهرتطلبی
در دهه 60، سینمای ایران در مسیر مقابله با سینمای تجاری و ستارهسالاری قرار گرفت و تلاش شد تا رویکرد تازهای در صنعت فیلمسازی شکل گیرد. در این دوره، متولیان سینما سعی داشتند از هرگونه نمادهای سینمای قبل از انقلاب پرهیز کنند و به سمت ساخت فیلمهایی با رویکرد نوین حرکت کنند. یکی از مهمترین نمادهای سینمای قبل، تمرکز بر ستارهسالاری بود؛ زمانی که ستارههای اصلی و پرطرفدار کنار رفتند، فرصت برای حضور چهرههای جوان و تئاتریها فراهم شد. بسیاری از فیلمها به صورت تعاونی و با وامهای بانکی ساخته میشدند و تلاش میگردید تا نظام پرداخت دستمزدها کنترل شده و منطبق با سیاستهای جدید باشد. اما در ادامه، منطق بازار بر روندها غلبه کرد و نظام اقتصادی سینما تغییر یافت، بهطوریکه قیمت و دستمزد بازیگران بر اساس میزان فروش فیلم تعیین میشد.
در دهه 60، ستارههای سینما همچنان نقش مهمی داشتند؛ هرگاه فیلمی با بازی یک ستاره پرفروش بود، دستمزد آن بازیگر نیز افزایش مییافت. مدیریت سینما در این مسیر تقریبا با این روند همراه بود، اما در مواردی، اختلاف نظر و شکایتهای مالی میان تهیهکنندگان و بازیگران رخ داد. برای نمونه، در اواخر این دهه، وقتی فیلم «مرگ پلنگ» بیشتر از انتظار طول کشید، فرامرز قریبیان خواستار دستمزد بالاتری شد. ابتدا تهیهکننده این مبلغ را پرداخت کرد، اما پس از شکایت به وزارت ارشاد، منجر به یک سال محرومیت از فعالیت برای این بازیگر شد؛ که این نشاندهنده حساسیت و محدودیتهای موجود در نظام پرداخت دستمزدها در آن زمان بود.
در ابتدای دهه 70، مورد مشابهی در مورد اکبر عبدی رخ داد. وقتی تهیهکنندهای برای ساخت یک فیلم کمدی تجاری، درخواست دستمزدی پنج برابر معمول عبدی کرد، این موضوع در رسانهها بازتاب یافت و حاشیههایی به وجود آمد. این رویداد نشان میدهد که در آن زمان، هم وزارت ارشاد و هم رسانهها نسبت به دستمزدهای بسیار بالا واکنش نشان میدادند و موضوع پرداختهای کلان در سینما مورد توجه قرار میگرفت.
در دهه ۱۳۷۰، توسعه و گسترش فعالیتهای بخش خصوصی در کشور روند قابل توجهی داشت.
از اواسط دهه 70 به بعد، تغییرات اجتماعی و فرهنگی در جامعه به همراه کاهش نقش مستقیم دولت در تمامی حوزهها و تغییر مدیران، تأثیر زیادی بر میزان حساسیت نسبت به دستمزدها گذاشت. با گسترش فعالیتهای بخش خصوصی در این دهه، پرداختها بیشتر بر اساس عرضه و تقاضا شکل گرفت. در این دوره، سینمای ایران به تدریج فرصت داد تا چهرههای جوان و نوظهور وارد عرصه شوند، و برخی بازیگران مشهور دهه 60 که دستمزدهای بالا داشتند، نسبت به این روند واکنش نشان دادند. در این سالها، به طور طبیعی، بازیگرانی که نقش مؤثری در فروش فیلمها داشتند، دستمزدهای بالایی دریافت میکردند.
محمدرضا گلزار و هانیه توسلی در فیلم «شام آخر» حضور دارند.

در دهه 1380، افزایش تورم در کنار سریالهای تلویزیونی به موضوعی پررنگ تبدیل شد.
در دهه ۸۰، تلویزیون نقش مهمی در بر هم زدن تعادل بازار ایفا کرد. پرداخت دستمزدهای ماهانه بسیار بالا در تلویزیون باعث شد تا دستمزدها در صنعت سینما نیز افزایش یابند. در نتیجه، با کاهش نقش بخش خصوصی در آن دوره، تهیهکنندگان که قصد داشتند از بازیگران گرانقیمت بهرهمند شوند، هزینههای تولید را کاهش دادند و از استخدام چهرههای حرفهای و توانا صرفنظر کردند تا بتوانند دستمزدهای بالای مانند محمدرضا گلزار را پرداخت کنند.
شهاب حسینی در مجموعه تلویزیونی «شهرزاد» ایفای نقش میکند.

دهه ۱۳۹۰؛ دوران پلتفرمها و حامیان مالی
در دهه ۹۰، حضور اسپانسرها و سرمایهگذاران در حوزه سینما و سریالهای نمایش خانگی به طور چشمگیری افزایش یافت. با کاهش استقبال عمومی نسبت به تولیدات، میزان پرداختی به بازیگرانی که عنوان سوپراستار را یدک میکشیدند، به طور قابل توجهی افزایش یافت. در دهه ۷۰، زمانی که هدیه تهرانی دستمزدی بالا دریافت میکرد، این درآمدها به دلیل گیشههای پررونق و سودآوری برای تهیهکننده قابل توجیه بود.
در دهه ۹۰، سوپراستارها دیگر نیاز چندانی به حمایت و اقبال عمومی نداشتند، زیرا سرمایهگذاریها بیشتر توسط تهیهکنندگان و سرمایهگذاران انجام میشد و سود اصلی از مسیرهای دیگری تامین میشد. در بسیاری موارد، حتی هر چه پروژه گرانتر تمام میشد، سود بیشتری نصیب سرمایهگذاران میگردید. در این دوران، برای دریافت دستمزد بالا، صرف شهرت و معروفیت کافی بود و نیاز به محبوبیت واقعی که معمولاً از طریق گیشه سنجیده میشد، نبود.
تا چند سال پیش، سهم دستمزد بازیگران در هزینههای تولید حدود ۴۰ درصد بود، اما در این زمان این رقم در برخی پروژهها به بیش از ۶۰ درصد نیز رسید. بازیگران در بسیاری از فیلمها و سریالهای این دوره، برای تدارک ویترینی که هزینهها را توجیه کند، گرد هم آمدند و نتیجه این روند، گرانی بیمنطق و بیپایه بود.