کد خبر: 6047

ریما رامین فر: کاش شبیه هما بودی، اما من آرام نیستم!

ریما رامین‌فر: کاش شبیه هما در سریال پایتخت بودم اما من در زندگی واقعی متفاوتم + رازهای خانواده‌دوستی و نقش مادر بودن

ریما رامین‌فر: امیر می‌خواست کاش شبیه هما بودی، اما من استرس و اضطراب دارم؛ خانواده‌دوستی و عشق به نقش‌های واقعی، اولویت زندگی‌ام است.

ریما رامین‌فر: کاش شبیه هما در سریال پایتخت بودم اما من در زندگی واقعی متفاوتم + رازهای خانواده‌دوستی و نقش مادر بودن

خجالت‌زدگی‌اش، لبخندهای ناگهانی و نگاه معصومانه‌اش، بی‌درنگ شما را به یاد هما می‌اندازد. او با همه گرما و شرجی بودن هوا، در حال مراقبت از اطرافش است و دوست دارد اوضاع را به خوبی مدیریت کند؛ شاید به همین دلیل است که در غیاب مادرشان، دوقلوهای این سریال تمام مشکلات و موضوعاتشان را با او در میان می‌گذارند و در آغوشش آرام می‌گیرند. وقتی می‌گویم شما شباهت زیادی به هما دارید، لبخندی خجالتی می‌زند و پاسخ می‌دهد که من اصلاً آرام نیستم و برعکس، اضطراب دارم. حتی با شوخی می‌گوید امیر دوست نداشت که من شبیه هما باشم، چون او را خیلی آرام می‌دانست. نکته جالب درباره ریما رامین‌فر این است که اولویت‌های زندگی‌اش، به‌خصوص امیر جعفری و پسرش، در صدر قرار دارند.

امیر می‌گوید کاش شما شبیه هما بودید.

برخی معتقدند که من از نظر رفتاری شباهت زیادی به هما دارم، اما اینطور نیست؛ من برعکس، زنی استرسی هستم، خیلی زود دل‌نگرانی سراغم می‌آید و در شرایط بحرانی نمی‌توانم با آرامش و بدون غر زدن تصمیم بگیرم. شاید به همین دلیل است که هر وقت امیر سریال پایتخت را تماشا می‌کند، می‌گوید ای‌کاش شبیه هما بودی و این‌قدر آرامش داشتی. (با خنده)

رمزگشایی از لهجه هما

با اینکه پایتخت تا سری چهارم ادامه پیدا کرد، هنوز برخی سوال دارند که چرا هما لهجه ندارد. وقتی من به این مجموعه اضافه شدم، همه بازیگران با لهجه یا بدون لهجه تست دادند و من مشکلی با صحبت کردن به لهجه مازندرانی نداشتم. اما پس از مدتی، سیروس مقدم و محسن تنابنده تصمیم گرفتند که اگر همه بازیگران لهجه داشته باشند، ممکن است کار یکنواخت شود و به کار مناسب شبکه استانی تبدیل نگردد. بنابراین، سعی کردیم برای گذشته هما داستانی بسازیم که رنگ‌آمیزی داشته باشد و بتواند با مخاطبان مختلف ارتباط برقرار کند؛ به همین دلیل هما بدون لهجه صحبت می‌کند.

فقط به خاطر خانواده‌اش

آرامش و عشق به خانواده در شخصیت هما بی‌نظیر است؛ او زنی باگذشت است و هیچ منفعت‌طلبی در او وجود ندارد، بلکه تنها به حفظ خانواده‌اش فکر می‌کند. برخی معتقدند که هما بی‌نقص است و شاید نمونه‌اش در جامعه کم باشد. حقیقت این است که بازی در نقشی بدون نقطه ضعف، چالش‌های خاص خودش را داشت، چون هر لحظه ممکن بود هما از باورپذیری خارج شود و بیننده فکر کند او خیلی مثبت است. بنابراین، تمام تلاشم این بود که هما را زندگی کنم، او را باورپذیر نشان دهم و به مخاطب نشان دهم که او همای سعادتی است که بر شانه‌های خانواده‌ای معمولی نشسته است.

عاشق رستوران‌های شمال هستم

مردم شمال خونگرم و مهربان هستند، و از هم‌نشینی با آن‌ها لذت می‌برم. آنان با فرهنگ غنی و تنوع غذایی بی‌نظیر، تجربه خوردن غذاهای محلی را برایم خاص می‌سازند و از آن لذت می‌برم.

همسرم موافق و پسرم مخالف پایتخت است

راستش، برخلاف همسرم، پسرم چندان موافق حضور من در سریال پایتخت نیست و از نبودنم در خانه شکایت می‌کند. چند بار به او گفتم که در این مجموعه حضور نخواهم داشت، اما هر بار که ساخت سریال آغاز می‌شود، دلم برای آن‌ها تنگ می‌شود؛ چون پس از سال‌ها، خانواده معمولی برایم به خانواده‌ای دوم تبدیل شده است. سعی می‌کنم آیین را متقاعد کنم که تحمل کند، و در کنار آن، از حمایت همسرم بی‌نهایت سپاسگزارم؛ او توانایی پذیرش نقش‌هایی مانند این را در من ایجاد می‌کند، مسئولیت‌های آیین را می‌پذیرد و آرامشم را حفظ می‌کند.

همه از بازیگر شدنم تعجب کردند

در کودکی، بسیار خجالتی بودم، به همین دلیل هیچ‌کس تصور نمی‌کرد روزی وارد دنیای بازیگری شوم. خاطرم نمی‌رود، اطرافیانم برای از بین بردن خجالتم، تولدی گرفتند و مجبورم کردند وارد جمع شوم و شمع‌های روی کیک را فوت کنم. این برای من سخت بود، اما اولین قدم برای غلبه بر خجالتم بود. در دوران دبیرستان، دیدگاهم نسبت به مسائل تغییر کرد؛ علاقه‌مند به سینما شدم، هرچند گرایشی به بازیگری نداشتم، اما حضور در کلاس‌های استاد سمندریان و آموزش‌های ایشان، نگاه من به این حرفه را تغییر داد. هنوز هم کمی خجالت در من باقی است، اما این ویژگی تا حد زیادی تغییر کرده است.

همسر و مادر بودن برایم از هر چیز دیگری مهم‌تر است

در زندگی، اولویت‌ها بر اساس اهمیت آن‌ها تعیین می‌شود. برای من، خانواده همیشه در صدر قرار داشته است. وقتی ازدواج کردم، مهم‌ترین چیز برایم، همسر امیر جعفری بودن و سپس مادر شدنم بود. بنابراین، بازیگری هرگز آن‌قدر برایم اهمیت نداشت که بخواهم برای آن از خانواده‌ام بگذرم. من فردی خانواده‌دوست هستم و بودن کنار خانواده برایم بسیار ارزشمند است. جالب است بدانید، تولد همسرم، امیر و پسرم آیین، همگی در شهریورماه هستند؛ آیین در شش شهریور ۱۳۸۶ به دنیا آمد و امیر دهم این ماه متولد شده است. پس حق دارید تصور کنید که من عاشق ماه شهریورم، هرچند خودم در فروردین متولد شده‌ام.

پای مادر شدن باید ایستاد

پس از مادر شدن، دیگر نمی‌توان این مسئولیت مهم را نادیده گرفت و فکر کرد که از پس آن برنمی‌آیید. وقتی پذیرفتم مادر باشم، تمام مسئولیت‌های آن را هم می‌پذیرم، هرچند سخت باشد، و سعی می‌کنم بهترین باشم. اما همیشه این امکان وجود دارد که نتوانم در همه موارد موفق باشم.

من و امیر با هم رقابت نمی‌کنیم

برخی زوج‌های هنری در رقابت با یکدیگر هستند، اما ما چنین حسی نسبت به هم نداریم؛ موفقیت‌های یکدیگر را متعلق به هم می‌دانیم و از دیدن موفقیت‌های امیر لذت می‌برم. مطمئنم او هم همین احساس را نسبت به من دارد، چون اگر غیر این بود، این حمایت‌ها این‌قدر نبود.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار