زیر این سنگ، خاطرات هنر و عشق ارامنه تهران
زیر این سنگ و این خاک، خاطرات عاشقانه و نمادهای هنر ارامنه در آرامستان خاوران تهران
آرامستان خاوران تهران نماد هنر و خاطرات ارامنه است، جایی که نمادهای فرهنگی و زندگی چهرههای برجسته در دل تاریخ جاودانه شدهاند.
آرامستان ارامنه خاوران در شهر تهران، با مساحتی بالغ بر ۲۲ هکتار، قرار دارد و از اوایل دهه ۵۰ تأسیس شده است. در این قبرستان، قبر بسیاری از چهرههای معروف ارمنی، از جمله مرحوم واروژان، موسیقیدان و آهنگساز برجسته، ساموئل خاچیکیان، کارگردان، و وارطان هوانسیان، معمار نامدار، دیده میشود. سنگ مزارهای این آرامستان با نقش و نگارهای متنوعی تزئین شدهاند که هر یک نشاندهنده علاقهمندیها یا حرفه متوفی است، و به نوعی تاریخ و شخصیت آنها را بازتاب میدهد.

سنگ قبرها به دلیل ارتباط ویژهای که با انسان دارند، بستری مناسب برای نمایش افکار و باورهای عمیق و در هم تنیده مردم مناطق مختلف به شمار میآیند. طرحهای خاص و گاه تکراری یا منحصر به فرد بر روی این سنگها، نشاندهنده اهمیت نمادشناسی تصاویر حکاکی شده و نگرش اقوام گذشته نسبت به مفهوم مرگ است. یکی از نمونههای بارز همزیستی تاریخی، قبرستان ارامنه در دولاب است که از نظر معماری، نقشمایه و محتوا، نمادهایی از اندیشه و هنر ارامنه را بازتاب میدهد.

این کتیبه شامل نقوش انسانی (زن و مرد)، فرشته بالدار (لچک و زوج و قرینه)، ابزارهایی مانند قیچی، زنجیر، صلیب و عصا، نقوش گیاهی نظیر گل نیلوفر و گلدان، اجرامی مانند خورشید، نمادهای خاص مانند خاچکار، نقوش حیوانی مانند عقاب و همچنین قاببندیهای مازه دار و محرابی شکل است که برای منظم کردن و ساماندهی نقوش و کتیبهها طراحی شدهاند و دارای معانی نمادین خاصی هستند، و هدف از آن تنها تزیین نبوده است.

کاربری در توییتر به مناسبت تولد واروژان پستی را منتشر کرد:

واروژان، مردی که ۴۷ سال پیش در پایان شهریور و چند هفته قبل از رسیدن به چهل و یک سالگیاش درگذشت، یکی از نمادهای مهم دههی پنجاه ایران است. او فردی خجالتی بود که تنها تعداد کمی از عکسهای او باقی مانده است. آهنگسازی که هرگز مصاحبهای انجام نداد و هنرمندی که بسیاری از نمادینترین قطعات آن دوره متعلق به اوست. زمانی که «ابی» در فیلم «کندو» بر آهنگ او میخواند یا گوگوش با قطعه «همسفر» جادهی چالوس را به یک کلاسیک تبدیل میکند، این واروژان است که روح زمانهی خود را درک کرده است. او یک ارمنی تحصیلکرده بود که مرگش تراژیک بود؛ هرچند شاید هیچ مرگی غیرتراژیک نباشد، نمیدانم.
حسین عصاران در کتاب جذاب «واروژان» روایتهایی از زندگیاش را بازگو میکند، از جمله سیگارهای متعدد و مشکل قلبی مادرزادیاش. فشار کار، شاید شکست عشقی و البته مشکلات مالی، باعث شد او سکته کند و سیزده روز در بیمارستان جم بستری باشد. در حالی که نشانههایی از بهبودی دیده میشد، او راه میرفت، اما ناگهان ایستاد و دیگر برنخواست. واروژان نماد دیگری از دههی پنجاه است. برخلاف آهنگسازانی مانند منفردزاده، او گرایشهای سیاسی و انقلابی نداشت و ذهن خلاقاش در یکی از طلاییترین دورههای موسیقی ایران، شاهکارهای بینظیری آفرید. دانش بالای او در سنین پایین و شناختاش از خوانندههای نوظهور، منجر به خلق نگاهی مدرن شد که موسیقی را روایتگرتر کرد و فضاهایی ساخت که هنوز در گوش مخاطب ایرانی طنینانداز است.