خاطرات جذاب بهتاش فریبا از تیم ملی، جام جهانی و سفرهای ورزشی
خاطرات جالب بهتاش فریبا از دوران حضور در تیم ملی، پیشنهاد عجیب علی پروین قبل از جام جهانی و لحظات فراموشنشدنی سفرهای ورزشی
خاطرات جذاب بهتاش فریبا از تیم ملی، جام جهانی، سفرهای ورزشی و پیشنهادهای علی پروین در مسیر فوتبال و زندگی حرفهایاش
بدون شک، بهتاش فریبا یکی از بهترین هافبکهای تاریخ باشگاه استقلال است. او بازیکنی بود که در میانه میدان با بازی درخشان و آرامش بینظیر خود، نقش بسزایی در موفقیتهای تیم آبی داشت. هرچند دوران حضور او در تیم ملی کوتاه بود، اما با کسب عنوان آقای گلی در جام ملتهای آسیا 1980، نام خود را برای همیشه ماندگار ساخت. متأسفانه، خروج زودهنگام او از فهرست تیم ملی و در اوج آمادگی، یکی از حسرتهای همیشگی او است؛ ستارهای که در کودکی برای رویای فوتبالیست شدن، خانه را ترک کرده بود.
در مورد تجربههای جام جهانی، باید گفت که قبل از انتخاب تیم ملی برای حضور در این رقابتها، تیم ما با یک شکست در بازی پایانی رقابتها سقوط کرد و سپس راهی کویت شدیم. مربی تیم کویت، آقای زاگالو، که بعدها سرمربی تیم برزیل شد، در آن زمان نقش مهمی در تیم داشت. یادم است که آقای مهاجرانی شب قبل از بازی مصاحبهای انجام داد و گفت قصد دارد امیدهای تیم را مقابل کویت قرار دهد؛ در آن زمان، تنها با کویت رقابت داشتیم و اهمیت زیادی برای هر دو طرف داشت. بازی با کویت بسیار حساس بود و ما با تلاش و تمرکز بالا، توانستیم در نهایت با نتیجه 2-1 پیروز شویم. پس از بازی، برخورد آقای زاگالو بسیار مثبت بود و او از تلاش تیم جوان ما ابراز رضایت کرد. این پیروزی و بازی خوب، شاید کلید راهیابی من به جام جهانی شد؛ تورنمنتی بزرگ که برای ما جوانان، تجربهای بینظیر و شادی بخش بود. برنامهریزی و هماهنگی برای سفر، توسط آقای ابوالفضل جلالی انجام شد؛ او برای ما محل اقامت اختصاص داده و ما تنها تیم حاضر در آن مکان بودیم. اولین دیدار ما در شهر کوردوبا، با استقبال بینظیر و همراه با برنامههای فرهنگی و موسیقیهای محلی همراه بود که خاطرهای فراموشنشدنی برایمان ساخت.
در یکی از خاطرات جالب، نقل میکنم که علی پروین در حین تمرین و قبل از بازی، پیشنهاد داده بود لباس مشکی بپوشیم و ادعا کنیم که در عزای تیم هستیم تا کمتر به ما گل بزنند؛ این نشان از روحیه شوخطبع و هوشمندانه او داشت. اما قبل از رفتن به جام جهانی، در فرانسه بازی دوستانهای با تیم ملی این کشور داشتیم که در آن، در نیم ساعت حضور، پنج گل به ثمر رساندیم. در آن سفر، روز بارانی بود و بازی در حالی برگزار میشد که علی آقا، با روحیه مثبت و شوخطبعی خاص، در رختکن اعلام کرد که باید لباس مشکی بپوشیم تا روحیه تیم حفظ شود. خاطرات زیادی از آن سفرها دارم؛ از بازیها و تمرینها گرفته تا لحظات خاصی که در هواپیما یا در مسیرهای مختلف تجربه کردیم.
یکی از بازیهای مهم، مسابقه با هلند بود که در آن، پاس علی پروین به حسین فرکی در دقیقه ۷ فرصت خوبی برای گلزنی ایجاد کرد؛ اما متأسفانه، توپ به درستی وارد دروازه نشد و بازی در نهایت با نتیجهای نزدیک به تساوی پایان یافت. اگر آن گل زده میشد، شاید روند بازی تغییر میکرد و نتیجه متفاوتی رقم میخورد. خاطرات دیگر شامل سفر به مندوزا، ترس از پرواز و تجربههای فراموشنشدنی است. در آن سفر، ناصرخان که از هواپیما میترسید، با ما همراه بود و در بازگشت، ترجیح داد با قطار برگردد.
در مجموع، هر بازی و هر سفر برای من پر از خاطرههای ارزشمند است؛ از بازیهای حساس گرفته تا لحظات شادی و اضطراب، که هرکدام جزئی از زندگی ورزشی و شخصی من محسوب میشوند.