کد خبر: 58546

ترلان پروانه با شعر حافظ در بامداد خمار، عشق و غم

شعرخوانی ترلان پروانه در وصف حال عاشقانه محبوبه از بامداد خمار با غزل حافظ + فیلم و تحلیل داستان

شعرخوانی ترلان پروانه در بامداد خمار با غزل حافظ و تحلیل داستان تلخ محبوبه و عشق در فضای تاریخی دهه ۳۰ ایران.

شعرخوانی ترلان پروانه در وصف حال عاشقانه محبوبه از بامداد خمار با غزل حافظ + فیلم و تحلیل داستان

داستان بامداد خمار روایتگر عبرت‌انگیزی است از سرنوشت تلخ محبوبه، دختری که در زندگی‌اش با عشقش رحیم روبرو می‌شود. این داستان از همان صفحات اولیه آغاز می‌شود و تمامی کتاب را در بر می‌گیرد. اگرچه رویدادها در اوایل حکومت رضاشاه رخ می‌دهد، اما جز چند مورد، مانند موضوع کشف حجاب، به مسائل سیاسی و اجتماعی آن دوران اشاره‌ای نمی‌شود. محبوبه، دختری باهوش و بافرهنگ از خانواده بصیرالملک و اشرافی، دل در گرو یک شاگرد نجار می‌نهد. او خواستگارهای متعدد را رد می‌کند و در مقابل خانواده‌اش آنقدر مقاومت می‌کند که سرانجام خانواده رضایت می‌دهد تا با رحیم ازدواج کند. اما پس از این، خانواده او را طرد می‌کنند، به‌طوری‌که نه اجازه دیدار با خانواده‌اش را دارد و نه در هفت سال زندگی مشترک با رحیم، کسی از خانواده‌اش به او سر می‌زند.

غزلیات حافظ، شماره ۳۱۶

زُلفِ تو باد ببر، تا من ندانم به باد سپارم

نَزَکت را مخواه، مبادا بنیادِ دل برپا کنم

با همه نوشِ جام مَکِش، تا خونِ جگر نریزم

سر بر نَکِش، مبادا سر به آسمان فریاد برآورم

حلقه زلفت را مَشَکَن، تا در بندت نَشوم

طُره‌ات را مَده، مبادا بر باد بروم

با یارِ بیگانه مَشَو، تا از خویش نَرَنجی

غمِ غَیَرَیان مَخور، مبادا ناراحت شوم

رخ برفروز، تا از گلِ بختت فارغ شوی

قد برآر، تا از سرو آزاد گردی

چراغِ جمع را مَسوزان، وگرنه ما سوخته‌ایم

از هر قوم یاد مَکن، تا از خاطرت نرود

شهرتِ شهر شو، تا سر در کوه نَکنی

شورِ شیرینِ مَن، نَما تا فَرهاد نشوی

رحم کن بر منِ مسکین، و به فریادِ من برس

تا به خاکِ درِ آصف نَرسی، فریادم ناپدید نشود

حافظ، از جورِ تو رو برگردان، که رویِ من نگردد

از آن روز که در بندِ توام، آزاد شده‌ام

برای دیدن دیگر آثار هنرمندان، با سرویس هنر و رسانه همراه باشید.

در اینستاگرام ما را دنبال کنید.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار