راز ارتباط بهروز وثوقی با اشرف پهلوی و جنجالهای سینمای ایران
راز ارتباط بهروز وثوقی با اشرف پهلوی و تاثیر آن بر فیلمهای آبگوشتی در سینمای ایران
فردین فاش میکند: ارتباط بهروز وثوقی با اشرف پهلوی و دربار، تاثیر در سینمای آبگوشتی و جنجالهای رسانهای را رقم زد.
در مطلبی که تابناک با عنوان «سینمای ایران/مرور خاطرات فردین ۱» منتشر کرده است، به گفتهها و ناگفتههای خاطرات او در کتاب «سینمای فردین به روایت محمدعلی فردین» پرداخته شده است. این اثر که شامل گفتوگوهای فردین با عباس بهارلو است، سالها در بازار نشر موجود نبوده و آخرین چاپ آن مربوط به سال ۱۳۹۳ است، بنابراین جزو آثار قدیمی محسوب میشود.
در ادامه، تابناک نقل میکند که فردین پس از بازی در فیلم «گنج قارون»، فعالیتهای سینماییاش با مسائل سیاسی در هم آمیخت. در آن دوران، روزنامهها فیلمهای او را با عنوان «فیلمهای آبگوشتی» مورد حمله قرار دادند و علیه او جنجال به پا کردند. فردین در توضیح این وضعیت، علت آن را ارتباط مسائلش با بهروز وثوقی و دربار عنوان میکند.
جزئیات این ماجرا از صفحات ۲۸۳ تا ۲۸۶ کتاب «سینمای فردین به روایت محمدعلی فردین» نقل شده است. فردین روایت میکند که اشرف خواسته بود او را ببیند و با واسطهگری ملوک خواجه نوری هر روز صبح زنگ میزدند، اما او از دیدن آنها طفره میرفت و میگفت مشغول کارم و فیلمبرداری دارم. در نهایت، تهدید کردند که خانوادهاش را تبعید میکنند، ولی او مقاومت کرد و نپذیرفت. پس از مدتی، در حالی که مشغول کارهای سلطان قلبها بود، خانمی تلفن زد و او را به جشن تولد پسری به نام علی دعوت کرد، جشنی که در خانهای بزرگ و پر از زن و کودک برگزار میشد.
در پی آن، فردین به خانهای در باغی بزرگ رفت که خانه خاله شاه بود، اما در آنجا تنها چند زن و کودک دید. پس از مدتی، ملوک خواجه نوری و دخترش ژاله وارد شدند و فردین قصد خروج داشت که مانع شدند. سپس، نوری پیشنهاد کرد که قبل از رفتن، کیک تولد را بردارد و به بیمارستانی در میدان تجریش برود تا یکی از بستگان بیمارشان را ملاقات کند. آنجا، فردین به همراه اشرف و نوری به بیمارستان رفتند و در آنجا، اشرف درباره دستمزدهای او، بهروز وثوقی و ایرج قادری صحبت کرد، اما جزئیات را در حضور او فاش نکرد.
در ادامه، فردین روایت میکند که پس از مدتی، نوری با او تماس گرفت و عذرخواهی کرد، و کلید باغش را به او داد تا در زمان فیلمبرداری از آن استفاده کند. چند ماه بعد، بهروز وثوقی از برخورد فردین با اشرف پرسید و فردین پاسخ داد که ژاله خواجه نوری این موضوع را به او گفته است، و هشدار داد که او را آلوده میکنند. بهروز بعدها در سندیکای هنرمندان با او دیدار کرد و گفت که پس از ژاله، با اشرف آشنا شده است، و این ارتباطات منجر به شروع جنجالهای رسانهای و شهرت بیشتر بهروز شد.
در نهایت، فردین خاطرهای از روزهای پایانی فعالیتهای سینماییاش نقل میکند؛ از جمله شبهایی که پس از فیلمبرداری، در وضعیتی آشفته و خسته، از محل کار بیرون میآمد و به خانهاش میرفت. او اشاره میکند که اگر انقلاب نشده بود، شاید بهروز از دست رفته بود و سینمایی که در قلهک داشت، با تبانی اشرف به وزارت فرهنگ و هنر فروخته شد. بهروز، چهار ماه قبل از انقلاب، از وقوع آن آگاه بود و با وجود اوجگیری فعالیتهایش، زندگیاش را فروخت و رفت.