کد خبر: 55869

تحلیل سریال «در انتهای شب»: عبور از خط قرمزهای عاطفی و نقد عادی‌سازی طلاق

تحلیل سریال «در انتهای شب»: عبور از خط قرمزهای عاطفی و نقد عادی‌سازی طلاق در جامعه امروز

تحلیل سریال «در انتهای شب»: عبور از خط قرمزهای عاطفی، نقد عادی‌سازی طلاق و بررسی اثرات مدرنیته بر خانواده و روابط زوجین.

تحلیل سریال «در انتهای شب»: عبور از خط قرمزهای عاطفی و نقد عادی‌سازی طلاق در جامعه امروز

یکی از جذاب‌ترین پلتفرم‌های امروزی، شبکه نمایش خانگی است که با پرداخت هزینه‌ای مشخص، امکان دسترسی به مجموعه‌ای گسترده از فیلم‌ها و سریال‌ها را فراهم می‌کند. یکی از سریال‌هایی که در حال حاضر در یکی از این پلتفرم‌ها عرضه می‌شود و توجه مخاطبین را جلب کرده، «در انتهای شب» است؛ اثری با محتوای قابل تأمل که در دسترس علاقه‌مندان قرار دارد. خبرگزاری تسنیم در این باره گزارشی منتشر کرده است که در ادامه می‌آوریم.

این سریال، که به تازگی در شبکه نمایش خانگی پخش می‌شود، محور اصلی داستان خود را بر اختلافات زوجین در زندگی زناشویی قرار داده است. در داستان، بهنام و ماهی در زندگی مشترک خود به بن‌بست رسیده‌اند و هر یک دیگری را مقصر شکست رابطه می‌دانند. در ابتدا، به نظر می‌رسد مشکلات اقتصادی عامل اصلی اختلافات آن‌ها است، اما به تدریج مسائل شخصیتی و فرهنگی نقش پررنگ‌تری پیدا می‌کند.

انگشت اتهام به سوی آیدا پناهنده است، که مردی بی‌توجه و خودخواه را مقصر می‌داند!

در ابتدا تصور می‌شد که در پایان فیلم، نسبت به آثار مشابه خود که عمدتاً توسط کارگردانان زن ساخته شده و اغلب دارای سویه‌های فمنیستی و جانبدارانه است، رویکردی بی‌طرف‌تر در مواجهه با چالش‌های زوجین در زندگی مشترک اتخاذ شده است. این برداشت ظاهری تا قسمت سوم فیلم ادامه داشت، به گونه‌ای که تماشاگر در مقام قضاوت و تعیین مقصر اصلی قرار نمی‌گرفت و این تعلیق، انگیزه‌ای برای پیگیری ادامه داستان بود. اما با پیشرفت داستان و به ویژه پس از قسمت چهارم و آغاز رابطه جدید بهنام، این شخصیت‌پردازی خاکستری رنگ‌باخت و شاهد فیلمی با همان رویکردهای جانبدارانه شدیم.

کارگردان در این اثر، انگشت اتهام را به سمت بهنام، مردی خودخواه و کودک‌درویش، نشانه می‌رود. بی‌توجهی او به همسرش، ماهی، او را از دختری پرانرژی و پرشور به زنی بیمار و افسرده تبدیل کرده است. بنابراین، در حالی که انتظار می‌رفت فیلم در ابتدای مسیر، با روایتی فراتر از کلیشه‌های رایج، نگاهی متفاوت ارائه دهد، اما هر چه به جلو می‌رویم، کلیشه‌های مرسوم درباره مردان خودخواه، دیکتاتور، اهمیت شهوت و رابطه جنسی، نادیده گرفتن زندگی مشترک، وفاداری نداشتن مردان و از خودگذشتگی زنان، تقویت می‌شود.

در فیلم، به وضوح مرثیه‌ای برای این نوع دیالوگ‌ها و جملات کلی که از زبان ماهی بیان می‌شود، دیده می‌شود:

- مردان در نهایت دوست دارند زنی شاد و سرزنده در خانه داشته باشند، نه زنی که زیاد فکر می‌کند.

- او می‌خواهد وارد جزئیات شود و در تصمیم‌گیری‌ها مشارکت کند.

- او خودخواه و بچه‌گانه است؛ همه چیز باید مطابق میل او باشد.

- فکرت نبودن و حق نداشتن زن، و این که لذت بردن او باید محدود به خواسته‌های مرد باشد.

- هر چه داشتم، به تو دادم؛ و هر چه نداشتی، از من بود.

- حسودیم می‌شود که تو به راحتی رابطه جدیدی آغاز کردی.

- برای مردان، عشق نوعی پله است که با آن به مکان‌هایی می‌روند که قبلاً نمی‌رفتند و چیزهای جدیدی می‌بینند، اما برای برخی زنان، عشق فقط در جهنم است و رهایی ندارد.

در پاسخ به انتقادهای بهنام، ماهی نیز جملاتی می‌گوید که نشان‌دهنده‌ی احساسات و وضعیت او است:

- «آره، چون از تو محبت نمی‌دیدم.»

- «در کنار تو، مریض شدم.»

و دیگر مواردی که نشان می‌دهد، ماهی در مقابل ناملایمات، واکنش‌های متفاوت و در عین حال منطقی دارد.

از طرف دیگر، پناهنده در طول فیلم، فرضیه‌هایی که ذهن تماشاگر علیه ماهی ساخته است، را نقض می‌کند و او را از اتهامات مختلف مبرا می‌سازد. برای نمونه، در طول فیلم، بهنام چندین بار به ماهی می‌گوید: «تصمیم‌های احساسی تو، یک عمر به زندگی‌مان آسیب زده است!» اما در واقعیت، فیلم ماهی را فردی منطقی و عاقل نشان می‌دهد، در حالی که بهنام را فردی بی‌فکر و بی‌خیال. در قسمت چهارم، بهنام با وجود داشتن فرزند، ناگهان و با ساده‌ترین فرصت، رابطه قبلی‌اش را کنار می‌گذارد و رابطه جدیدی شروع می‌کند، در حالی که ماهی پس از جدایی، همچنان به همسرش وابسته است و از آغاز رابطه جدید امتناع می‌ورزد.

ماهین، نماد مادر دلسوزی است که برای دارا، پسرش، نقش مادری مهربان و مسئولانه دارد. او در مواجهه با مشکلات، همچنان به نقش‌های خانوادگی و وعده‌های غذایی پسرش اهمیت می‌دهد و در مقابل، بهنام، فردی بی‌پرواتر و بی‌توجه به آینده، بی‌تفاوتی خود را نشان می‌دهد. پس از جدایی، بهنام دیگر جلسات مشاوره برای دارا را ادامه نمی‌دهد و حتی از بیماری او انکار می‌کند، که نشانگر بی‌تفاوتی و بی‌مسئولیتی او است.

مرور مجدد مفاهیم مربوط به طلاق و تأکید بر اهمیت حقوق عاطفی زنان در این فرآیند

یکی از نقاط قوت فیلم پناهنده، نمایش اهمیت حقوق عاطفی زنان در زندگی زناشویی است که غالباً در ذهنیت جامعه تحت‌الشعاع حقوق اقتصادی قرار گرفته است. در این نگرش، نه تنها اهمیت حقوق عاطفی درک نمی‌شود، بلکه مورد تمسخر قرار می‌گیرد. در قسمت دوم فیلم و در سکانس محضر، وقتی دفتردار از بهنام خواست که مهریه همسرش را که در قالب ۲۴ شاخه گل بود پرداخت کند، این دیالوگ‌ها مطرح شد:

- مهریه نداشته، فقط فرمالیته بوده!

- طلاق را ثبت نمی‌کنید چون فقط دوتا شاخه گل است؟ این بازی‌های مسخره چیست؟

- دوتا شاخه گل؟ می‌گفتی من سر راه می‌گیرم، پس چرا بچه‌ بازی درمی‌آوری؟

اگر گل را نماد حقوق عاطفی بدانیم، این دیالوگ‌ها نشان‌دهنده بی‌توجهی بهنام به حقوق عاطفی همسرش است. زنی که در زندگی، تنها عشق و احترام می‌خواهد، اما با بی‌توجهی مرد مواجه می‌شود. این در حالی است که حقوق عاطفی زن اهمیت بسیار بیشتری نسبت به حقوق اقتصادی دارد و در بسیاری موارد، درخواست حقوق اقتصادی مانند مهریه از سوی زنان، برآورده نشدن حقوق عاطفی در خانواده را نشان می‌دهد، حقوقی که بسیاری از مردان اهمیت چندانی برای آن قائل نیستند.

در دیالوگ‌های ماهی و بهنام نیز مشخص می‌شود که چند ماه است رابطه جنسی بین آن‌ها وجود ندارد و این رابطه از طرف ماهی پس زده می‌شود. علت این نارضایتی، بی‌توجهی و نارضایتی عاطفی ماهی نسبت به بهنام است. بنابراین، نارضایتی جنسی مردان، ارتباط مستقیمی با نارضایتی عاطفی زنان دارد. تمامی این موارد به علت کم‌توجهی زوجین به نیازها و انتظارات یکدیگر در زندگی زناشویی، و ناتوانی در گفتگو و حل مسئله ناشی می‌شود.

در نتیجه، فیلم اهمیت حقوق عاطفی را در کنار دلایل دیگری که از نظر عموم مردم، از دلایل موجه طلاق محسوب می‌شود، قرار می‌دهد. این دلایل شامل خیانت، ضرب و جرح، عقیم بودن مرد و موارد دیگر است که در فیلم توسط پدر ماهی مطرح می‌شود. با این آشنایی‌زدایی، فیلم بر اهمیت حقوق عاطفی تأکید می‌کند و در این زمینه ارزشمند است. جایی که ماهی در پاسخ به پدر خشمگین خود که درباره علت تصمیمش برای جدایی سوال می‌کند، می‌گوید: «نمی‌خواستم مادرش باشم، می‌خواستم زنش باشم.»

رپورتاژ آگهی مؤثر چه ویژگی‌هایی دارد و چگونه به بهبود سئو پایدار کمک می‌کند؟ مشاهده کنید

رواج یافتن طلاق

یکی از انتقادات وارد بر فیلم، عادی‌سازی روند طلاق است. در فیلم «در انتهای شب»، در لحظه‌ای غیرمنتظره و پس از روزی که ماهی برای همسرش کیک تولد سفارش داد، پیشنهاد طلاق مطرح می‌شود و با خونسردی از سوی بهنام پذیرفته می‌شود و حتی مورد استقبال قرار می‌گیرد. نشان داده نمی‌شود که مراحل دادگاه چگونه طی شده است و اطرافیان در جریان این روند قرار نمی‌گیرند. این تصویر همچنین چهره خونسرد و حتی خندان بهنام و شوخی‌های متعدد او در محضر را نشان می‌دهد، برخلاف واقعیت و روند معمول طلاق که اغلب با احساسات و واکنش‌های مختلف همراه است.

در واقع، طلاق مانند بسیاری از پدیده‌های اجتماعی، مراحل و روند مشخصی دارد که در مدت کوتاهی رخ نمی‌دهد. اغلب، شاهد اختلافات کوچک و تکراری، جدایی یا بی‌میلی یکی از زوجین، قهرهای طولانی و تکرارش، خستگی و انزجار از این درگیری‌ها، مرحله عاطفی جدایی و در نهایت طلاق قانونی هستیم. اما در فیلم «در انتهای شب»، این مراحل طی نمی‌شود و روند جدایی به سرعت و بدون معطلی اتفاق می‌افتد. این بازنمایی مصنوعی، به دلیل مهارت کارگردان در ساختن منطق داستانی و نه واقعیت، برای مخاطب قابل قبول است. با این حال، برخی از تماشاگران این تصویر را منجر به عادی‌سازی طلاق و یکی از نقاط منفی فیلم می‌دانند.

از سوی دیگر، فیلم به موضوع تنش‌های روانی پس از جدایی نیز می‌پردازد. زیرا صرف ثبت رسمی طلاق، پایان ارتباطی نیست که در طول سال‌ها شکل گرفته باشد و این موضوع فشار روانی زیادی بر زوجین، به ویژه زنان که عاطفی‌تر هستند، وارد می‌کند. این فشارهای روانی ممکن است سال‌ها پس از جدایی ادامه داشته باشد. اما در این فیلم، عوارض روانی جدایی تنها محدود به ماهی نشان داده شده است، در حالی که در واقع، اثرات روانی ممکن است دامنه وسیع‌تری داشته باشد.

ما نتیجه اعمال خود را می‌پذیریم.

این فیلم همچنین به روایت خیانت زنان نسبت به همنوعان خود می‌پردازد و نمادی است از جمله «از ماست که بر ماست». زنانی که توجه مردان را بی‌هدف و بی‌ثبات جلب می‌کنند و فرصت بازگشت به زندگی اصلی و اصلاح اشتباهات گذشته را از آنان می‌گیرند. نکته قابل تأمل در این اثر، سنت‌گرایی زن همسایه است که با عقاید مذهبی همراه شده و جای بحث دارد. آیا واقعاً تنها سنت است که سبب بدبختی و خیانت زنان به همنوعانشان می‌شود، در حالی که فرهنگ مدرن، فرهنگ ولنگاری را ترویج می‌کند؟

نکته دیگری که کارگردان به آن اشاره دارد، نابرابری و ظلمی است که در رویکرد سنتی نسبت به زنان وجود دارد. پدر ماهی، علی‌رغم علاقه و حمایت از دخترش، به دلیل دیدگاه سنتی‌اش، پس از جدایی ماهی از بهنام، آزادی دخترش را محدود می‌کند و در کمال تعجب، همین پدر دلسوز، در حالی که دخترش بالغ و عاقل است، با بی‌احترامی و فحاشی رفتار می‌کند. بنابراین، مشکلات ماهی پس از جدایی پایان نمی‌پذیرد؛ آزادی و استقلال او نیز توسط پدر مخدوش می‌شود. او که در زندگی مشترک خود به دنبال تأمین آرامش و امنیت برای خانواده‌اش بود، هم از خانه شوهر رانده می‌شود و هم خانه پدری برایش مأمنی نیست.

با این حال، قضاوت نهایی هنوز زود است و باید دید آیا آیدا پناهی در ادامه سریال بر ترویج ناامیدی و جبر زمانه تأکید می‌کند و استقلال زنان از مردان را راه‌حلی برای عبور از وضعیت موجود می‌داند، یا در پی ارائه دیدگاه دیگری است؟

فضای غم‌بار پر از اثرات مدرنیته است.

در مجموع، فضای سریال «در انتهای شب» سرشار از تلخی و ناامیدی است و بازتابی است از اثرات مدرنیته در جامعه. زندگی ماشینی، تلاش بی‌وقفه برای کار و کسب درآمد، از دست رفتن ارزش‌های معنوی، احساس تنهایی، روابط زناشویی و خانوادگی که دچار تزلزل شده‌اند، رهاشدگی فرزندان در دنیای مدرن و تقابل میان سنت و مدرنیته، از جمله مضامین این اثر هستند.

علاوه بر این، این سریال همانند بسیاری دیگر از تولیدات شبکه‌ نمایش خانگی، با نقص‌هایی جدی روبه‌رو است؛ از جمله ترویج سیگار کشیدن زنان و عادی جلوه دادن آن، تصویر منفی از حاشیه‌نشینی در شهر پردیس، فضای نظامی و پادگانی در ایران، تمسخر زندگی اکثریت مردم و نشان دادن تلاش‌های آنان به عنوان بی‌فایده، نمایش مصرف مشروبات الکلی، تأکید بر بارداری پیش از ازدواج، و اشاره به بهنام به عنوان «آگون شیله خاورمیانه» — که در آثار نقاشی‌های اکسپرسیونیستی‌اش، موضوعاتی اروتیک و جنجالی را به تصویر کشیده است و در دوره‌ای به خاطر ماهیت آثارش متهم به هرزگی شده و حتی مدتی در زندان بوده است.

نکته دیگر، ارجاع فیلم به کتاب «مجمع الجزایر گولاگ» است که نشان‌دهنده تاریک‌نمایی و فضای نیهیلیستی و شبه‌روشنفکری غالب بر اثر می‌باشد. کارگردان معتقد است داستان ماهی نمادی از یک نسل سوخته است؛ دختری پرشور و پرانرژی که در پی بی‌توجهی و بی‌مهری همسر خود، دچار بیماری روحی می‌شود و پس از طلاق و بازگشت به خانه پدر، آزادی‌اش سلب شده و در معرض توهین، ناسزا و کنترلگری قرار می‌گیرد.

تماشای این سریال، حس خالی بودن فضای سینمای ارزشی در پرداختن به موضوع اختلافات زوجین را بیشتر بر من آشکار ساخت. رویکردی که به جای القای ناامیدی، هدف آن باید اصلاح امور و ارتقای فرهنگ جامعه، به ویژه در زمینه رفتار مردان و مقابله با ظلم در خانواده باشد.

برای اطلاع از سایر مطالب هنرمندان و هنر و رسانه، با سرویس مربوطه در ارتباط باشید.

در شبکه‌های اجتماعی ما را دنبال کنید: اینستاگرام و پلاس.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار