وقتی ژن خوبها در سینمای ایران صحنهگردان میشوند
وقتی ژن خوبها در سینمای ایران صحنهگردان میشوند: نگاهی بیطرفانه به چهرههای مشهور و مسیرهای متفاوت موفقیت
پدیده ژن خوبها در سینمای ایران؛ چالشها، موفقیتها و آینده بازیگران نسل جدید زیر سایه خانوادههای هنری

در سینمای ایران، کمکم فرزندان بازیگران، کارگردانان، تهیهکنندگان و دیگر چهرههای شناختهشده جایگاه خود را در قاب تصویر پیدا میکنند. برخی از آنها به دلیل نام خانوادگیشان زودتر مورد توجه قرار میگیرند، در مجلات روی جلد میروند و نقشهای اصلی را به دست میآورند؛ این در حالی است که برای بسیاری از هنرمندان بدون رابطه، سالها تلاش و صبر لازم است تا بتوانند در این عرصه جایگاهی کسب کنند. در مقابل، برخی دیگر با تکیه بر توانایی و هنر خود توانستهاند جای خود را در دل مخاطبان و منتقدان تثبیت کنند.
این پدیده، همانند نمونههای غربیاش، در ایران نیز با واکنشهای متنوعی روبهرو شده است. از تحسین و حمایت گرفته تا انتقادهایی درباره رانت و بیعدالتی، و سخنانی درباره اشرافیگری فرهنگی و انحصار هنری. اما در این میان، سوال مهمی مطرح میشود: آیا همه این چهرهها تنها به خاطر نام خانوادگیشان موفق شدهاند؟ یا برخی از آنها واقعاً توانستهاند از سایه والدینشان بیرون بیایند و مسیر مستقل خود را بسازند؟
نپوبیبی ایرانی، که به عنوان نماد ژن برتر شناخته میشود
در سینمای ایران، تعداد قابل توجهی از بازیگران و هنرمندان هستند که فرزندان افراد مشهور در این صنعت محسوب میشوند؛ چه پدر یا مادری بازیگر باشند و چه خانوادههایی که در پشت صحنه سینما صاحبنامند. حضور این چهرهها، اگرچه سابقهای دیرینه دارد، اما در سالهای اخیر به شکل قابل توجهتری مورد بحث و نقد قرار گرفته است.
فضای مجازی یکی از مهمترین بسترهای واکنش نسبت به این موضوع در ایران بوده است. بسیاری از کاربران با مطرح کردن پرسشهایی درباره عدالت، شایستهسالاری و فرصتهای نابرابر، انتقاداتی نسبت به حضور فراوان فرزندان چهرههای سرشناس در فیلمها و سریالها مطرح کردهاند. در مقابل، عدهای معتقدند این روند طبیعی است، و در صورت داشتن استعداد و تلاش، نمیتوان آن را صرفاً رانت و امتیاز نابرابر دانست.
در حالی که این بازیگران گاهی از خود دفاع میکنند، اما بسیاری از مردم بر این باورند که ورود به عرصه سینما برای فرزندان افراد مشهور، حتی اگر مستعد باشند، همچنان مزیت نابرابری در رقابت ناعادلانه است؛ فضایی که در آن بسیاری از هنرمندان مستعد سالها در انتظار فرصت میمانند و فرصت دیده شدن ندارند.
نکتهی قابل توجه این است که حتی خود این چهرهها، گاه ناخواسته تحت تأثیر سایهی والدینشان قرار میگیرند و قضاوت میشوند. حتی وقتی عملکرد خوبی دارند، بخشی از مخاطبان هنوز آنها را با نگاه شکآلود مینگرند. این دوگانگی در دیدگاهها، باعث شده است پدیدهی «نپو بیبی بودن» در ایران به مسئلهای پیچیده تبدیل شود؛ پدیدهای که میان استعداد، رانت، فرصت و قضاوت در تردد است.
در ادامه، به بررسی چند چهرهی شناختهشده ایرانی میپردازیم که در فضای رسانهای کشور به عنوان نپو بیبی یا ژن خوب شناخته میشوند؛ با نگاهی بیطرفانه به عملکرد، مسیر حرفهای و واکنشهای جامعه نسبت به آنها.
مهراوه و ملیکا شریفینیا، دو دختر خانوادهای کاملاً هنری و درخشان
مهراوه شریفینیا، فرزند محمدرضا شریفینیا و آزیتا حاجیان، از دوران کودکی در مقابل دوربین ظاهر شد و به تدریج با بازی در سریالهایی مانند «خداحافظ بچه» و «کیمیا» شناخته شد. او همواره در میان افرادی قرار دارد که یا او را تنها یک ژن برتر میدانند یا کسانی که توانایی و تلاش او را تحسین میکنند. خواهرش، ملیکا، هرچند فعالیت کمتری دارد، اما همواره حضوری مداوم در تلویزیون داشته است. منتقدان معتقدند که مهراوه توانسته از سایه پدر و مادرش بیرون بیاید، در حالی که ملیکا هنوز با این چالش روبرو است.
ستاره و خسرو پسیانی: خانوادهای که ریشه در تئاتر دارد
ستاره پسیانی، فرزند آتیلا پسیانی و نوه جمیله شیخی، فعالیت هنری خود را با تئاتر آغاز کرد و در کنار آن با بازی در فیلمهایی مانند «سه زن» و سریال «همه بچههای من» توانست توجه مخاطبان و منتقدان را جلب کند. هوش و جسارت او در انتخاب نقشها، باعث تحسین بسیاری شده است. همچنین، او توانسته است با بهرهگیری از فرصتهای مختلف، از سایه نام خانوادگیاش فراتر رفته و به عنوان یک هنرپیشه مستقل شناخته شود.
خسرو پسیانی، برادر ستاره پسیانی، از بازیگران تئاتر و تلویزیون است که در خانوادهای هنری بزرگ شده است. او اولین بار در هفت سالگی در تئاتر ظاهر شد و تجربه بازی در این عرصه را کسب کرد. از جمله آثار تئاتری او میتوان به «دیابولیک: رومئو و ژولیت»، «خاندان موروثی قصر»، و «فرانکنشتاین، قهوه قجری» اشاره کرد. همچنین، او در فیلم «بی همه چیز» و مجموعه نمایش خانگی «مردم معمولی» نقشآفرینی کرده است، که این دو اثر باعث شدند چهره او برای مخاطبان بیشتر شناخته شود.
کمند و سپند امیرسلیمانی: راههای متفاوت، اما ریشههای مشترک
فرزندان سعید امیرسلیمانی، یکی از چهرههای قدیمی و شناختهشده در عرصه سینما و تلویزیون، هرکدام مسیر متفاوتی را در حرفه خود دنبال کردهاند. کمند امیرسلیمانی با نقشآفرینی در سریال «پدرسالار» به شهرت رسید و بیشتر در نقشهای جدی و خانوادگی ظاهر شد. در مقابل، سپند بیشتر در کمدیهای تلویزیونی مانند «در حاشیه» ظاهر شده است. به نظر میرسد هر دو بازیگر ترجیح میدهند نقشهایی را انتخاب کنند که محافظهکارانهتر باشند. در حالی که هر دو همچنان در مسیر امن خود حرکت میکنند، میتوان گفت طی سالها جایگاه خود را در میان مخاطبان یافتهاند و تا حدی از سایه نام خانوادگیشان خارج شدهاند.
باران کوثری، فرزند کارگردان و بازیگر معترض
باران کوثری، دختر رخشان بنیاعتماد و جهانگیر کوثری، فعالیت هنری خود را در دوران نوجوانی و با حضور در فیلمهای مادرش آغاز کرد. او به خاطر بازی در نقشهای اجتماعی و جسورانه در آثار مانند «خونبازی» و «عصبانی نیستم»، مورد تحسین قرار گرفته و به عنوان یکی از نمادهای بازیگر زن مستقل شناخته میشود. با این حال، برخی منتقدان بر این باورند که حضور مادرش در جایگاه کارگردان، همواره نوعی حمایت حاشیهای برای او فراهم کرده است.
امیر یل ارجمند، فرزند یک هنرمند شناختهشده در عرصه موسیقی و بازیگری، با سابقه فعالیت در این حوزهها.
امیر یل ارجمند، فرزند داریوش ارجمند و بازیگر سینما و تلویزیون، اگرچه با ظاهری متفاوت وارد عرصه هنر شد، اما نتوانست مسیر روشنی برای خود رقم بزند. حضور کمرنگ و گاهی ناپیدایش در جمع بازیگران نسل جدید، باعث شده است کمتر مورد توجه قرار گیرد. برخی معتقدند که بار انتظارات بالا، فرصت رشد طبیعی او را محدود کرده است. در مجموع، میتوان گفت او نتوانسته موفقیت قابل توجهی در حرفه خود کسب کند.
پگاه آهنگرانی، بازیگری که هنر را از مادرش فرا گرفت
فرزند منیژه حکمت، کارگردان برجسته، از دوران کودکی وارد دنیای بازیگری شد و با نقشهایی در فیلمهایی مانند «دختری با کفشهای کتانی» به شهرت رسید. پگاه همواره به عنوان بازیگری مستقل و فعال در حوزه اجتماعی شناخته میشود و فعالیتهای اجتماعی او نیز تأثیر زیادی در شناخته شدنش داشته است. منتقدان بازی او را صادقانه و پر از انرژی توصیف میکنند. آهمگرانی نمونهای موفق از افرادی است که از خانوادهای هنرمند برخاستهاند، اما توانستهاند خود را به صورت مستقل و جداگانه معرفی کنند.
ساعد سهیلی و سینا مهراد / دو برادر، دو راه متفاوت، یک خانواده در عرصه سینما
فرزندان سعید سهیلی، کارگردان معروف، هرکدام مسیرهای متفاوتی را در دنیای هنر طی کردهاند. ساعد با فیلمهایی مانند «گشت ارشاد» و «رخ دیوانه» به شهرت رسید، در حالی که سینا مهراد با بازی در سریال «پدر» محبوبیت زیادی در میان تماشاگران تلویزیونی کسب کرد. اکنون ساعد یکی از بازیگران پرکار نسل جدید سینما است، در حالی که به نظر میرسد سینا مهراد بیشتر تمایل دارد در عرصه سریالها فعالیت کند.
در مصاحبههای خود، سینا مهراد درباره تغییر نام خانوادگیاش صحبت کرده است. او توضیح داد که پس از اطلاع پدرش درباره تصمیمش برای بازیگر شدن، موضوع تغییر نام خانوادگی مطرح شد تا سوءتفاهمی برای مردم و منتقدان پیش نیاید. جالب است که سعید سهیلی در این زمینه خوشحال نشده است. حامد عنقا، تهیهکننده سریالهای «پدر» و «آقازاده»، اظهار داشت که زمانی که مهراد برای نقش حامد تهرانی در سریال «پدر» انتخاب شد، هیچکس نمیدانست او پسر سعید سهیلی است. ساعد سهیلی نیز درباره چالشهای مطرح کردن حرفهاش به عنوان بازیگر با پدرش سخن گفته است؛ او در ابتدای مسیر بازیگری، تستهای سختی برای فیلم «چند متر مکعب عشق» انجام داد تا خود را ثابت کند.
با این حال، برخی معتقدند خانواده سهیلی ساختاری حمایتی قوی در سینما برای فرزندان خود فراهم کرده است. جالب است که دختر بزرگ خانواده، صبا سهیلی، هرچند کمکار، در عرصه بازیگری حضور دارد و در فیلم «ژن خوک»، که توسط سعید سهیلی ساخته شده است، نقش خواهر سینا مهراد را بازی میکند.
امیرحسین فتحی، پدر کارگردان و پسر بازیگر است.
امیرحسین فتحی، فرزند حسن فتحی، نخستین بار در سریال محبوب پدرش «شهرزاد» به عنوان بازیگر ظاهر شد و توجه زیادی را جلب کرد. پس از آن، در سریال «جیران» به کارگردانی پدرش نقش آفرینی کرد. اخیراً او در سریال «قطب شمال» نقش داشته است، هرچند این اثر از نظر مخاطبان و منتقدان چندان موفق نبوده است. علاوه بر این، امیرحسین در فیلمهایی مانند «کیفر» و «آخرین بار کی سحر را دیدی» نیز حضور داشته است.
به نظر میرسد امیرحسین فتحی هنوز نتوانسته است از سایه نام پدرش بیرون بیاید و از دیدگاه منتقدان، مسیر درازی را برای شناساندن خود در پیش دارد.
سام قریبیان، بازیگر، نویسنده و کارگردانی که تصمیم گرفت راه خودش را در پیش بگیرد.
سام قریبیان، فرزند فرامرز قریبیان، یکی از بازیگران برجسته سینمای ایران، در نیویورک به دنیا آمده و در همان اوان کودکی وارد دنیای هنر شد. اولین حضور او در مقابل دوربین، در فیلم «گردباد» در سال ۱۳۶۴ بود و پس از آن در آثار متعددی مانند «جدال در تاسوکی» به کارگردانی پدرش، «شکار خاموش» و «ترانزیت» نقشآفرینی کرد. با این حال، مسیر حرفهای او تنها به بازیگری محدود نماند.
در سنین جوانی، برای ادامه تحصیل راهی آمریکا شد و پس از بازگشت، تصمیم گرفت هویتی مستقل برای خود بسازد. در سال ۱۳۹۱، فیلم «گناهکاران» را نوشت، کارگردانی کرد و در آن نقشآفرینی نمود. این اثر توجه جشنواره فیلم فجر را جلب کرد و نامزد دریافت سیمرغ شد. همچنین، در همان سال، در جشنواره بینالمللی سانفرانسیسکو برای بازی در این فیلم، موفق به کسب جایزه شد.
علاوه بر فعالیت در سینما، سام قریبیان در عرصه تئاتر نیز حضور فعال داشته و نشان داده است که تنها فرزند یک ستاره سینما بودن برای او کافی نیست. او با انتخابهای متفاوت سعی در اثبات این دارد که باید به عنوان یک فیلمساز مستقل و متفکر شناخته شود، نه فقط به عنوان پسر فرامرز قریبیان.
نفس بازغی / دختری در شروع راه
دختر پژمان بازغی و مستانه مهاجر هنوز در ابتدای مسیر حرفه بازیگری قرار دارد و بیشتر شناخته شده است به خاطر نقشآفرینی در سریال «گناه فرشته». آینده او بستگی به تصمیمات و مسیرهای انتخابیاش دارد، اما از هماکنون نگاه رسانهها و مخاطبان به او معطوف شده است و در فضای مجازی انتقاداتی درباره حضور او در عرصه تئاتر و نمایش خانگی مطرح میشود که دلیل آن نام خانوادگیاش است. باید دید آیا او هم مانند پدر و مادرش در عرصه هنر باقی میماند یا مسیر متفاوتی را در پیش میگیرد.