آیا فرهنگ نمایش و سلبریتیزدگی ارزشهای واقعی را میکشد؟
جغرافیای تازه سلبریتیزدگی؛ تغییر ارزشها و ظهور فرهنگ نمایش در جامعه امروز
تحول در فرهنگ نمایش و سلبریتیزدگی جامعه امروز، تأثیرات منفی بر ارزشهای واقعی هنر، علم و انسانیت را بررسی میکند.
گاهی تنها کافی است از خانه خارج شویم تا رد پای چهرههای معروف را در هر گوشهای از شهر ببینیم. در گذشته، حضور این افراد محدود به سالنهای سینما و تئاتر بود، اما امروزه تصویری نوین به جامعه عرضه میشود؛ شهرت دیگر در قاب محدود نمیماند و وارد حوزههایی میشود که قبلاً برایش ناشناخته بودند. نمونه اخیر این موضوع، دیدار چند بازیگر مشهور با ساختمان جدید انستیتو کانسر دانشگاه علوم پزشکی تهران است. محلی که قرار بود محیطی آرام و علمی باشد، اما حس و حال آن یادآور افتتاحیه یک سالن نمایش بود.
یک بازدید، چندین دوربین، چندین سوال
بر اساس روایت رسمی، این سه بازیگر برای جلب حمایت خیرین سلامت به مجتمع بیمارستانی امام خمینی مراجعه کردند. نیت آنان ارزشمند است. حضور چهرههای شناختهشده همواره توجه عمومی را جلب میکند و اگر نتیجه آن تقویت یک پروژه درمانی باشد، باید از آن استقبال کرد.
اما مسئله از جای دیگری شروع میشود؛ از تعداد دوربینهایی که در طول این بازدید به دنبال تصویربرداری بودند، و از نماهایی که بیشتر درباره چهرههای محبوب بودند تا بیماران. این تنها تبدیل یک حضور خیرخواهانه به یک «رویداد رسانهای» نیست، بلکه نشانگر روندی گستردهتر در جامعه است؛ روندی که حضور دائمی و گستردهای را شکل میدهد و مرز میان هنر، علم، آموزش و درمان را در هم میآمیزد. در نتیجه، همه چیز به تدریج به یک صحنه بزرگ برای دیدهشدن تبدیل میشود.
دانشگاه؛ جایی که علم در پرتو نمایش قرار میگیرد
داستان تنها محدود به بیمارستان نمیشود. در روزهای اخیر، ویدئوهایی از مراسم دفاع پایاننامه یک بازیگر منتشر شده است؛ مراسمی که فضای آن بیشتر شبیه پشتصحنه یک اجرا بود: عکاسها، محافظها و تشریفاتی که بسیاری از دانشجویان هرگز تجربه نکردهاند. این رویداد، بحثی جدی را برانگیخت: چرا علمیترین موقعیت دانشگاهی باید به صحنهای برای نمایش تبدیل شود؟
دانشجویانی که برای وارد شدن یک همراه ساده با محدودیت مواجه هستند، با تماشای چنین مراسمی احساس میکنند از همان ابتدا در دو جهان متفاوت زندگی میکنند؛ یکی جهان عادیها و دیگری جهان افراد صاحبنام. در اینکه تحصیل برای بازیگران فرصت مناسبی است، تردیدی وجود ندارد. تعامل با علوم انسانی و روانشناسی میتواند دید هنری را غنیتر کند. اما مشکل زمانی ایجاد میشود که علم به ابزاری برای ساختن برند شخصی بدل شود؛ زمانی که حضور در دانشگاه به چیزی شبیه یک قاب حرفهای برای ارتقاء جایگاه عمومی تبدیل گردد.
تغییر و انتقال ارزشها در حوزه فرهنگ
این رویدادها تنها نمونههای نادر نیستند، بلکه نشانگر روندی است که جامعه ما سالهاست در حال طی کردن آن است. نشانههای این روند در همه جا دیده میشود: افتتاح رویدادهای فرهنگی با حضور چند چهره سرشناس، معرفی آثار جدید در فضایی که بیشتر شبیه به مراسم فرش قرمز است، یا جلسات نقد و شعرخوانی که حضور یک شخصیت شناختهشده در جمع شاعران و نویسندگان اهمیت بیشتری پیدا میکند.
مثلاً مراسم رونمایی مجموعه شعر «درختها فرار نمیکنند» اثر مژده لواسانی نیز نمونهای از این وضعیت بود. در این رویداد، گروهی از هنرمندان شرکت داشتند و با انتشار تصاویر آن، مجدداً بحثهایی درباره ارزش واقعی اثر و حضور چهرهها مطرح شد. سوال قدیمی مجدداً تکرار شد: آیا اثر هنری دیده میشود یا فقط چهرهها؟ حضور گسترده در این نوع رویدادها بدون توجه به ارزش محتوا، نوعی جابهجایی آرام اما تاثیرگذار در فرهنگ عمومی است؛ در این روند، تمرکز از اثر به سمت فرد معطوف میشود. در نتیجه، در حوزههایی مانند شعر، تئاتر، سینما و حتی علم، جایگاه نامها بر محتوا و ارزش واقعی اثر غالب میگردد.
نمایش به عنوان روشی برای زندگی کردن
اگر از جزئیات این ماجراها فاصله بگیریم، تصویر کلی واضحتر میشود: جامعه ما مدتهاست با فرهنگ نمایش زندگی میکند. موفقیت بدون دیدهشدن کافی نیست. هر رویدادی، چه جشن خانوادگی باشد یا مراسم اداری، اگر در قاب دوربین ثبت نشود، انگار وجود خارجی ندارد. این منطق حالا به دانشگاهها، بیمارستانها، کتابفروشیها و حتی جلسات علمی رسیده است. بازدید سلبریتیها از انستیتو کانسر، در ظاهر اقدامی نیکوکارانه است، اما وقتی دوربینها از بیماران به سمت چهرههای مشهور میچرخند، اصل موضوع کمرنگ میشود. مشابه مراسم رونمایی کتاب یا دفاع تحصیلی که در اثر ازدحام لنزها، پیام اصلی گم میشود.
پایان نمایش
مشکل این نیست که سلبریتیها در فعالیتهای اجتماعی یا علمی حضور داشته باشند. حضور چهرههای محبوب در جامعه، در صورت هدایت صحیح، میتواند به تقویت حرکتهای خیرخواهانه و فرهنگی کمک کند. اما مسئله این است که چرا هر حضور باید به یک رویداد تبدیل شود؟ زمانی که علم، درمان، آموزش و هنر با تمرکز بر ظاهرگرایی همراه شوند، ارزشهای واقعی دچار تغییر میشوند.
در عوض اینکه تمرکز بر بیماران و نیازهای واقعی آنان باشد، چهرهها در مرکز توجه قرار میگیرند. به جای اهمیت دادن به کتابها و محتوای علمی، عکسهای یادگاری برجسته میشوند. به جای ترویج دفاع علمی و مباحث فکری، این فعالیتها به صحنههایی پر از نور و تشریفات تبدیل میشوند. جهان امروز پر از صداست و هر روز بر حجم این صداها افزوده میشود. شاید زمان آن رسیده است که در این هیاهو، کمی توقف کنیم و بپرسیم: چه چیزی باید دیده شود؟ چهرهها یا محتوا؟ پاسخ به این سوال، مسیر آینده فرهنگ را روشن میکند؛ فرهنگی که اگر از دام نمایش و ظاهرسازی رها شود، فرصتهای نوینی برای توسعه و تعالی فراهم میآید.