مرجانه گلچین در بامداد خمار: نقش دایهای زیرک و درخشان
مرجانه گلچین در «بامداد خمار»: بازی حیرتانگیز و نقش بینظیر دایهای که همچنان میدرخشد
مرجانه گلچین در «بامداد خمار» نقش دایهای زیرک و دلربا را با بازی درخشان ایفا میکند که همچنان درخشیدن و غافلگیر کردن تماشاگران را ادامه میدهد.
هادی اعتمادی مجد، نویسنده و روزنامهنگار، متنی را دربارهی شخصیت «دایۀ» در سریال بامداد خمار، با بازی مرجانه گلچین، نوشته است. در این متن، او به ستایش نقش این شخصیت پرداخته است که با زبان تند و تیز و ذکاوت بالای خود، جایگاه ویژهای در داستان دارد. متن کامل را در ادامه میخوانید.

مرجانه گلچین در دهه ششم زندگی هنوز هم میتواند با ظاهر غافلگیرکنندهاش توجهها را جلب کند. در نقشی که ظاهراً کماهمیت و فرعی به نظر میرسد، با دلربایی و شیرینزبانیاش، آنقدر قدرت دارد که تماشاگر را مجذوب کند و او را وادار کند بارها و بارها در قاب تصویر به دنبال او بگردد.
در سریال بامداد خمار، «دایه» خوشمشرب، زباندرازی و زیرکی، حداقل چند دهه از مرجانه گلچین بزرگتر است و عمر بیشتری دارد. او گوشهای تیز دارد و به راحتی از رازهای محبوبه (ترلان پروانه) و خواهرانش باخبر میشود. در میان گفتگوهای نازنین (لاله اسکندری) و بصیرالملک (علی مصفا) جای میگیرد و در امور زنانه بهخوبی سیاستورزی میکند.

در دوره قاجار، زنان با حجاب سنتی، شرم و حیای خاص خود را داشتند و نقش خدم و حشم در یک خانه اعیانی را ایفا میکردند. اما حالا، مرجانه گلچین دیگر آن تصویر قابل شناسایی نیست. بی تردید، زمانه تغییر کرده و او همچون فردی است که از قرن گذشته آمده است؛ انگار سالهاست با آن مقنعه سفید و چادر گلدار قدیمی زندگی کرده و قوز کهنسالی قامتش را خم کرده است.
در دهه شصت، دختری با سر به زیر و کمحرف، نمادی از سریال «آینه» بود، اما به تدریج تبدیل به نماد یک زن عاقل و حاضر جواب در سریالهای خانوادگی و نمک شبهای کمدی شد. در مجموعه جدید نرگس آبیار، مجدداً یادآوری میشود که هنوز هم دود از کُنده بلند میشود و تغییرات در جامعه و شخصیتها همچنان ادامه دارد.

لب ورچیدنش هنگام عتاب صاحبخانه و مهمانان است، به گونهای که چادرش را محکم میگیرد. چشمهایش را به هم میفشارد و ورقلمبیده نگاه میکند، گویی چیزی را بد میداند یا ناپسند میپندارد.
کاری کرده است که وقتی در کادر نیست و در پسزمینه آرام وول میخورد، کارگردان از فرکانس صدایش برای تقویت حس و حال صحنه بهره میگیرد. وقتی با لحن پیرزنی غرولند میکند: «این چه هول و لایی بود که به جون ما انداختید؟! این نوع خواستگاری عجول و پجول، همانند آمدن یک طفل ششماهه است… خدا نکند چیزی هم خراب شود! تا قیامت سرزنشت میکنند، تا بوق صور اسرافیل هم ولت نمیکنند…!» کسی تصور نمیکند که او خانم خانه است!

در چندین صحنه، تکرار موتیف «بگو خب!» نشان میدهد که کارگردان با هدایت هوشمندانه، قصد دارد تمرکز طرف مقابل را بر حرفهایش حفظ کند. این انتخاب، به نوعی زیرکانه و حسابشده است.
اگر چه بازیگرانی مانند حمید جبلی در سریال «آپارتمان» یا پرویز فنی زاده در «دایی جان ناپلئون» در نقشهای مشابه به خوبی ظاهر شدهاند، اما بیتردید بازی گلچین نیز کم از آنان ندارد. او حتی در قالب یک درام پرفروش و سریالی که مورد توجه عموم قرار گرفته، توانسته نقش خود را به خوبی ایفا کند.
از زمانهای قدیم، زمانی که در «شب بیست و نهم» زهره ترکمان با حالتهای وحشت و غش کردنش توجهها را جلب میکرد، باید حدس میزدیم که این زن، یک استعداد بازیگری است. آیا در این سالها قدرش را دانستهاند؟ به نظر نمیرسد.
