کد خبر: 52756

سرنوشت مرگ، خیانت و رازهای تاریک خاندان اژدها

سرنوشت شخصیت‌های سریال خاندان اژدها بر اساس کتاب آتش و خون: مرگ، خیانت و رازهای تاریک در دنیای وستروس

بررسی سرنوشت شخصیت‌های سریال خاندان اژدها بر اساس کتاب آتش و خون، مرگ، خیانت و رازهای تاریک وستروس

سرنوشت شخصیت‌های سریال خاندان اژدها بر اساس کتاب آتش و خون: مرگ، خیانت و رازهای تاریک در دنیای وستروس

داستان سریال «خاندان اژدها» بر پایه یک رمان نوشته شده است، بنابراین تماشاگران از قبل از سرنوشت هر شخصیت مطلع هستند. پس از پایان جنجالی «بازی تاج و تخت» در سال ۲۰۱۹، شبکه HBO سعی کرد این مجموعه را با تولید یک پیش‌درآمد درباره رقص اژدهایان به مسیر اصلی بازگرداند. داستان این سریال که هم‌اکنون در انتظار انتشار فصل سوم آن هستیم، حدود دویست سال قبل از رویدادهای «بازی تاج و تخت» اتفاق می‌افتد و به جنگ داخلی می‌پردازد که نویسنده رمان، جرج آر. آر. مارتین، از دهه ۱۹۹۰ در حال مستندسازی آن است.

در ابتدا، اشاره‌هایی به رقص اژدهایان در رمان اصلی A Game of Thrones دیده می‌شود، اما تا زمان انتشار کتاب Fire & Blood در سال ۲۰۱۸، خوانندگان به طور کامل با شخصیت‌ها و رویدادهای این جنگ آشنا نبودند. این اثر نقش مهمی در شکل‌گیری خط داستانی سریال خاندان اژدها ایفا می‌کند. هرچند نسخه سریالی گاهی در روایت داستان آزادی‌هایی قائل شده است، اما طرح کلی کتاب نشان می‌دهد که سرنوشت نهایی هر شخصیت چه خواهد بود. در ادامه، قصد داریم شما را با سرنوشت شخصیت‌های اصلی سریال خاندان اژدها بر اساس کتاب آتش و خون آشنا کنیم.

کریستون کول

کریستون کول به یکی از شخصیت‌های منفور خاندان اژدها تبدیل شده است و مخاطبان از شنیدن اینکه داستان او به زودی به پایان می‌رسد، خوشحال خواهند شد. در رمان مارتین، او نیروهایش را به ریورلندز می‌برد تا در تصرف هرنهال به ایموند کمک کند، تلاشی که در نهایت برای گروه سبزها بی‌نتیجه می‌ماند. هرچند آن‌ها موفق می‌شوند قلعه را از دیمون پس بگیرند، اما نیروهای رینیرا از آنجا عقب‌نشینی کرده بودند و سپاهیان شمال و ریورلندز نیز بسیج شده بودند؛ موضوعی که در پایان فصل دوم سریال به آن اشاره شده است.

این رویداد باعث می‌شود ایموند و کول دچار اختلاف شوند و راهشان از هم جدا گردد. ایموند، از خشم، بر اژدهایش، ویگار سوار می‌شود و ریورلندز را به آتش می‌کشد، در حالی که کریستون کول با نیروهای اندک باقی‌مانده‌اش تلاش می‌کند خود را به سپاه اصلی هایتاورها برساند که از ریچ در حال حرکت هستند. با این حال، او در مسیر توسط گرگ‌های زمستان و اربابان ریورلندز غافلگیر می‌شود و در نبردی که بعدها «توپ قصاب» نام گرفت، همراه مردانش کشته می‌شود. احتمالاً این رویداد در قسمت‌های پایانی فصل سوم رخ خواهد داد، در حالی که رایان کوندال، شورانر سریال، خروج فابین فرانکل، بازیگر نقش کریستون کول، را در پایان فصل سوم تأیید کرده است.

اتوهای برقی برقی

سرنوشت اتو هایتاور در سریال خاندان اژدها کمی مبهم باقی مانده است، به‌ویژه با تغییرات زیادی که در شخصیت او رخ داده است. پس از آن‌که در ابتدای فصل دوم از مقام دست‌پادشاهی برکنار شد، دیگر او را در صحنه‌های بعدی مشاهده نمی‌کنیم تا در قسمت پایانی فصل، مشخص شود که در اسارت به سر می‌برد. محل و چگونگی این اتفاق هنوز نامشخص است و حتی طرفداران کتاب مارتین تنها می‌توانند حدس بزنند، چراکه این قسمت با روایت منبع اصلی تفاوت دارد.

در کتاب، رینیرا پس از عزیمت ایموند به هرنهال، به سرعت کینگزلندینگ را تصرف می‌کند و بلافاصله پس از ورودش، اتو هایتاور را اعدام می‌کند. اما با توجه به بازی درخشان ریسی ایفانز، بازیگر باتجربه، در این نقش، به نظر می‌رسد سریال خاندان اژدها قصد دارد حضور او را برای مدت بیشتری حفظ کند؛ احتمالاً با توسعه خط داستانی در جنوب و معرفی شخصیت‌های جدیدی مانند شاهزاده دیرون و اورموند هایتاور.

آلیسنت هایتاور

آلیسنت یکی از معدود شخصیت‌هایی است که از جنگ رقص اژدهایان جان سالم به در برد، هرچند زخم‌های روحی زیادی را متحمل شده است. او که زمانی ملکه بود، در پایان جنگ تقریباً تمامی عزیزانش را از دست می‌دهد؛ از جمله تمامی فرزندان، پدرش و بیشتر اعضای خانواده‌اش. پس از خاموش شدن نبردها، او در برجی در رد کیپ زندانی می‌شود تا پایان عمرش را در آنجا بگذراند؛ عمر کوتاهی که چندان طولانی نیست.

در روزهای پایانی زندگی آلیسنت، او در غم و پشیمانی عمیقی غوطه‌ور است، احساسی که در سکانس پایانی فصل دوم نیز به آن اشاره شده است؛ جایی که او برای اولین‌بار پایتخت را ترک می‌کند تا طعم آزادی را در طبیعت بچشد. با این حال، آلیسنت تمام عمرش را در اسارت نقش و جایگاهش گذرانده بود و سرانجام، سرنوشت او نوعی حبس ابد در تنهایی است؛ محکوم به روبرو شدن با نقش خودش در فاجعه‌ای که هفت پادشاهی را در بر گرفته است.

ایموند تارگرین

در فصل دوم خاندان اژدها، مرگ ایموند تارگرین بارها پیش‌بینی و زمینه‌چینی شده است. این شاهزاده‌ی تارگرینس، نفرت و حسادتش را به عنوان نیرویی برای تبدیل شدن به جنگجویی قدرتمند و اژدهاسواری شایسته‌ی نامش تبدیل کرده و به یکی از بزرگ‌ترین تهدیدهای خاندان سبزها بدل شده است، چرا که بزرگ‌ترین و قوی‌ترین اژدهای هفت پادشاهی را در اختیار دارد. با این حال، همان‌طور که در مورد مردان قدرتمند در وستروس معمول است، غرور سرانجام سرنوشت او را رقم می‌زند.

پس از بازپس‌گیری هرنهال، ایموند بخش زیادی از زمان خود را در رقص اژدها در خشم و تلاش برای یافتن دیمون سپری می‌کند. او بر فراز ریورلندز پرواز می‌کند، هر چیزی را که می‌بیند به آتش می‌کشد و از عمویش درخواست می‌کند که در نبردی رودررو با او مبارزه کند. سرانجام، همان‌طور که در داستان‌های حماسی فانتزی انتظار می‌رود، دو تارگرین در نبردی مرگبار بر فراز دریاچه‌ی گادز آی نزدیک هرنهال با یکدیگر روبه‌رو می‌شوند. در این مبارزه‌ی باشکوه، دیمون با پرشی جسورانه از پشت اژدهای خود کاراکسِس، خنجری در چشم ایموند فرو می‌برد و هر دو تارگرین، همراه با اژدهایانشان، در کام مرگ سقوط می‌کنند.

هلینا تارگرین

هلینا تارگرین در روایت رقص اژدهایان چهره‌ای تراژیک دارد؛ زنی که نمی‌خواهد آسیبی به کسی برساند، اما خود قربانی خشونت می‌شود. پس از آن‌که رینیرا کنترل کینگز لندینگ را به دست می‌گیرد، وفاداران به خاندان سبزها تلاش می‌کنند فرزندان ایگان و هلینا را از شهر خارج کنند، اما این نوزادان از مهلکه جان سالم به در نمی‌برند. در متن، زمانی که هلینا از سرنوشت فرزندش مطلع می‌شود، دست به خودکشی می‌زند. با این حال، در سریال خاندان اژدها ممکن است جزئیات مربوط به مرگ او تغییر کند، زیرا در نسخه تلویزیونی، او تنها دو فرزند دارد که یکی از آن‌ها پیش‌تر کشته شده است.

ایگان تارگرین

ایگان در فصل دوم خاندان اژدها به شدت مجروح شد، اما پس از نبرد رکس رست، همچنان برای مدتی به عنوان رهبر خاندان سبزها باقی ماند. در پایان این فصل، تماشاگران شاهد بودند که لاریس و ایگان از کینگز لندینگ فرار می‌کنند تا او را از مرگ توسط برادرش نجات دهند. از آن پس، او مدتی در مخفیگاه زندگی می‌کند تا بتواند برنامه‌ریزی برای حرکت بعدی خود را انجام دهد. در سریال، ذکر شده است که اژدهای ایگان، سان‌فایر، مرده است، که تفاوت قابل‌توجهی با روایت اصلی در رمان مارتین دارد.

در کتاب آتش و خون، ایگان مجدد اژدهای زخمی خود را پیدا می‌کند و با کمک سر آلفرد بروم، که به رینیرا خیانت کرده است، دراگون‌استون را پس می‌گیرد. پس از مرگ رینیرا، ایگان به کینگز لندینگ بازمی‌گردد و تلاش می‌کند نیروهایش را برای نبردی که از پیش شکست‌خورده است، بسیج کند، در حالی که سپاهیان شمال و ریورلندز در خارج از شهر، نیروهای خاندان سبز را شکست می‌دهند. در نهایت، حامیان ایگان او را مسموم می‌کنند تا از خونریزی بیشتر جلوگیری کنند و جنگ پایان یابد.

کورلیس ولاریون

کورلیس ولاریون یکی از شخصیت‌های برجسته در تاریخ وستروس است که داستان او چندین سال قبل از شروع جنگ داخلی معروف به رقص اژدهایان آغاز می‌شود. با وجود نقش محوری‌اش در جریان جنگ، او از این نبرد جان سالم به در می‌برد و پس از پایان درگیری‌ها، به عنوان یکی از نایب‌السلطنه‌های هفت پادشاهی در دوره بازسازی حکومت فعالیت می‌کند. هرچند کورلیس تنها یک سال پس از پایان جنگ از دنیا می‌رود، اما اثرات و میراثی ماندگار از خود بر جای می‌گذارد و به عنوان یکی از تاثیرگذارترین نایب‌السلطنه‌های تاریخ وستروس شناخته می‌شود؛ فردی که حتی پس از جنگ، سرنوشت سرزمین را شکل داد.

جسریس ولاریون

جسریس ولاریون در فصل دوم خانواده اژدها به یکی از شخصیت‌های محبوب سریال تبدیل شد، اما متأسفانه سرنوشت او چندان خوشایند نیست. او در نبرد دهانه دریا کشته می‌شود؛ جایی که هنگام پرواز با اژدهایش، بیش از حد به کشتی‌های دشمن نزدیک می‌شود و با تیر بزرگی هدف قرار می‌گیرد. این حادثه پیروزی رینیرا را به تراژدی بدل می‌کند. تمایل جسریس برای کمک به خانواده‌اش از فصل اول مشخص بود، اما در رمان آتش و خون، همین بی‌تجربگی و اشتیاق برای اثبات خود، به نقطه‌ی سقوط او تبدیل می‌شود.

دیمون تارگرین

در بخش مربوط به ایموند، سرنوشت دیمون پیش‌تر توضیح داده شد، اما به طور خلاصه، این دو شاهزاده تارگرینی در نبردی حماسی بر فراز دریاچه‌ی گادز آی با یکدیگر روبه‌رو می‌شوند. در این نبرد، دیمون موفق می‌شود ایموند را بکشد، اما خودش نیز در جریان مبارزه جان سپری می‌کند. با این حال، هرچند جسد ایموند و اژدهایان پیدا می‌شود، جسد دیمون هرگز یافت نمی‌شود. این موضوع موجب شکل‌گیری نظریه‌های متعددی درباره سرنوشت نهایی او شده است. همان‌طور که در دنیای بازی تاج‌وتخت مرسوم است، «مرگ» تا زمانی که جسدی مشاهده نشود، قطعی نیست و حتی در صورت مشاهده، ممکن است تردیدهایی باقی بماند.

ناپدید شدن جسد دیمون به سازندگان سریال آزادی خلاقانه‌ی زیادی می‌دهد. ممکن است دیمون واقعاً مرده باشد، اما با توجه به فضای رازآلود فصل دوم و ارتباط نمادین او با نیروهای مرموز در هرنهال، احتمال دارد سرنوشت او لایه‌های عمیق‌تری پیدا کند. برخی نظریه‌ها حتی او را با شخصیت‌هایی افسانه‌ای مانند «کلاغ سه‌چشم» یا «پادشاه شب» مرتبط می‌دانند، هرچند این فرضیه‌ها بیشتر در حد حدس و گمان هستند.

رینیرا تارگرین

رینیرا شخصیت اصلی داستان است که بیشتر مخاطبان با او همذات‌پنداری کرده‌اند، بنابراین پایان او برای بینندگان بسیار تأثیرگذار و غم‌انگیز خواهد بود. اگرچه او موفق می‌شود برای مدتی کنترل «کینگز لندینگ» را در دست بگیرد، اما پیوستن شورش‌ها و فجایع پی در پی او را وادار به فرار می‌کند. او مجدد به «دراگون‌ استون» بازمی‌گردد، اما متوجه خیانت نیروهای قلعه می‌شود و آن‌ها جانب ایگان را می‌گیرند. در نهایت، برادر ناتنی‌اش، او را دستگیر و اعدام می‌کند، هرچند جنگ هنوز در آن زمان به پایان نرسیده است.

مرگ رینیرا نه تنها در طول سریال چندین بار پیش‌بینی شده بود، بلکه در خود داستان «بازی تاج‌وتخت» نیز به آن اشاره شده است؛ جایی که جافری برثیون در یکی از صحنه‌ها، روایت تاریخ خاندان تارگرین را برای دیگران بازگو می‌کند. با این حال، نمایش این رویداد در سریال بدون شک تأثیر عاطفی و غافلگیرکننده‌ای دارد، چرا که در نسخه تلویزیونی، رینیرا با تصویر انسانی‌تر و قابل همدردی‌تر به تصویر کشیده شده است.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار