رابعه اسکویی: ترسیدم اعدامم کنند؛ باید جنازهام به ایران میآمد! حرفهای تکاندهنده بازیگر معروف
رابعه اسکویی در گفتگو با رسانهها از خاطرات تلخ و دوریهای طولانیاش از ایران سخن گفت و رازهای ناگفتهای را فاش کرد که توجه همه را جلب کرده است.

رابعه اسکویی در نشست عوامل نمایش «دایره گچی قفقازی» درباره تجربیات مهاجرت خود سخن گفت و سیاوش خیرابی نیز در مورد حضور در صحنه تئاتر و گزیدهکاری در عرصه تصویر صحبت کرد.
به گزارش گزاره۲۴، عوامل نمایش «دایره گچی قفقازی» به کارگردانی امیر دژاکام که هماکنون در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه است، نظرات خود را درباره این تجربه تئاتری بیان کردند.
خانم اسکویی، شما جزو بازیگران گزیدهکار هستید و نقشهای متعددی نداشتید، اما حضور در «سگ کشی» بهرام بیضایی یکی از نقشهای ماندگار شما محسوب میشود. چه شد که تصمیم گرفتید در «دایره گچی قفقازی» نقشآفرینی کنید؟
رابعه اسکویی: من و آقای دژاکام حدود ۳۰ سال است که یکدیگر را میشناسیم.
دژاکام: همیشه دوست داشتیم با هم همکاری کنیم اما این اتفاق تا کنون نیفتاده بود.
مدتی بود که به سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر نرفته بودم و وقتی پس از سالها روی صحنه رفتم، احساس عجیبی داشتم و با آن حال و هوای خاص، دست کشیدم و با صحنه و پشت صحنه گریه کردم. اسکویی: دقیقا، ۳۰ سال بود که در آرزوی همکاری بودیم، اما این اتفاق محقق نشد. زمانی که امیر دژاکام با من تماس گرفت و از حضورم در کار جدیدش پرسید، بدون اینکه درباره جزئیات یا دستمزد سوالی بپرسم، پاسخ مثبت دادم. اکنون از حضور در این نمایش بسیار لذت میبرم؛ گروهی فوقالعاده و جوان با استعداد که از همکاری با آنها بهرهمند میشوم و نکات جدیدی یاد میگیرم. این بچههای جوان بسیار حرفهای هستند و این مهارتها نتیجه دورههای آموزشی تحت نظر امیر دژاکام است. من دانشآموخته زندهیاد سمندریان هستم و دلم میخواست این بچهها هم تجربه آموزشهای ایشان را داشته باشند، اما متأسفانه این ممکن نیست.
دژاکام: من هم ۴۰ سال شاگرد زندهیاد حمید سمندریان بودم.
اسکویی: اصولاً همنسلان ما هر یک تجربه شاگردی در کلاسهای استاد سمندریان را داشتهایم. من نقشهای کوچکی در «دایره گچی قفقازی» بازی کرده بودم. مدت زیادی بود که به سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر نرفته بودم و وقتی پس از سالها روی صحنه رفتم، احساس عجیبی داشتم و با آن حال و هوای خاص، دست کشیدم و احساساتی شدم. خیلی خوشحال بودم که دوباره در سالن اصلی تئاتر شهر حضور دارم. برای ما که سابقه بیشتری در تئاتر داریم، سالن اصلی مانند مادر است و حضور مجدد در آن، هیجان زیادی برایم داشت. از امیر دژاکام سپاسگزارم که مرا دوباره به این مکان بازگرداند.
تئاتر، زندگی است و نمیتوان درباره آن راحت صحبت کرد. در سینما این تجربه کمتر وجود دارد، چون تئاتر زنده و پویاست و در هر لحظه احساسات و حالات متفاوتی را تجربه میکند. من کار بازیگری را از تئاتر شروع کردم و سپس به تلویزیون و سینما رفتم.
با سیاوش خیرابی، دوستی چندین ساله دارم، اما هرگز در پروژهای با او همکاری نکردهام. اکنون از بازی در کنار سیاوش و دیگر بازیگران و به ویژه امیر دژاکام، بسیار لذت میبرم.
در «دایره گچی قفقازی»، نقش شما تا حدی کاریکاتوری است.
اسکویی: شخصیت من رفتاری اغراقآمیز دارد و باید در کل نقش، این حالت حفظ شود. البته این رفتار در شرایط مختلف متفاوت است. نقش من را دوست دارم و با آن زندگی میکنم، حتی بخشهایی از آن که بدجنسی است، برایم آزاردهنده است. در سریال «مستوران»، نقش یک ساحره را ایفا کردم و آن تجربه کمی من را اذیت کرد. نقش من در «دایره گچی قفقازی»، کارتونی نبود، اما برخی بخشها با نظر من و پیشنهاد آقای دژاکام حذف شد چون کمکی به نقش نمیکرد. نقش من کوتاه است، اما معتقدم اثرگذاری آن بر مخاطب مهم است. در تئاتر، نقش بزرگ یا کوتاه نداریم، بلکه تاثیرگذاری مهم است.
آقای دژاکام، شما نمایشنامه «دایره گچی قفقازی» را برای اجرا انتخاب کردید، که پیشتر اجرای موفق و تأثیرگذاری از آن توسط زندهیاد حمید سمندریان و با حضور هنرمندانی چون سعید پورصمیمی و آزیتا حاجیان در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر اجرا شده بود. آیا مقایسه با آن اجرا برایتان چالشبرانگیز نبود؟
دژاکام: نه، چرا باید چالشبرانگیز باشد؟
اینکه اثر شما با آن اجرای موفق مقایسه شود.
مقاومت «گروشه» در «دایره گچی قفقازی» برای من بسیار جذاب و آموزنده بود، چون نشان داد نباید از مقاومت دست کشید و باید ایستاد. وقتی ایمان دارید و این ایمان بر اساس شناخت است، باید ایستاد و کار کرد. در حالی که تئاتر ایران بیشتر به سمت کارهای تجاری رفته است، من این روند را نمیپذیرم.
دژاکام: اصلاً، حتی یک ثانیه به این موضوع فکر نکردم. اثرم را بر اساس قرائت و فهم خودم اجرا کردم و فکر نمیکنم فرد دیگری همان برداشت را از «دایره گچی قفقازی» داشته باشد. این اثر با دیگر آثار برشت متفاوت است. مقاومت «گروشه» برای من بسیار جذاب و آموزنده بود، چون نشان داد نباید از مقاومت دست کشید و باید ایستاد. ایمان بر پایه شناخت است و باید کار کرد. در انتخاب بازیگر، من النا امیدی را برای نقش «گروشه» در نظر گرفتم.
البته، طبق گفته خودتان، قصد داشتید بازیگری چهره برای این نقش انتخاب کنید و النا امیدی به عنوان بازیگر رزرو حضور داشت.
دژاکام: این برداشت شما است.
خود بازیگر هم در این باره صحبت کرده است.
النا امیدی: تهیهکننده چنین خواستی داشت.
دژاکام: برداشت شما و بازیگر است؛ اما قرار نیست کارگردان هر چه میگوید، همان را انجام دهد. من برای النا امیدی تلاش میکردم و سختکوشیاش را فعال میکردم. تهیهکننده هم یک بازیگر پیشنهاد داد که من نپذیرفتم.
اسکویی: واقعیت این است که آقای دژاکام دوستانش را برای این پروژه دعوت کرد و زیر بار حضور افراد دیگر نرفت. من دوست ۳۰ ساله ایشان هستم.
دژاکام: مگر چند بار دیگر به دنیا میآیم که غیر از دوستانم در کنارم باشند؟ من تئاتر کار میکنم، تجارت نمیکنم.
اسکویی: شعار آقای دژاکام این است که تئاتر کار میکند، نه تجارت. این برایم خیلی جالب است.
چرخه اقتصادی تئاتر بسیار مشکلساز است و تورم در این حوزه بسیار بالا است. هزینه تولید در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر بسیار زیاد است و فروش گیشه پاسخگوی هزینهها نیست. این چالشها بر کیفیت تئاتر تأثیر میگذارد و گروهها را وادار میکند از ایدهآلهای خود در طراحی صحنه، لباس و سایر بخشها فاصله بگیرند. در مقابل، نیاز به درآمدزایی و فروش گیشه، اهمیت زیادی پیدا میکند.
دژاکام: همین موضوع در بروشور «دایره گچی قفقازی» ذکر شده است. راههای بسیاری بسته شده و تئاتر ناگزیر به سمت تجاریشدن میرود. یا باید با آن کنار آمد یا قربانی شد.
اگر نمیآمدم، جنازهام به ایران میرسید/ نمیخواستم بچه مثبت باشم!
یعنی نمیتوان حد وسط را رعایت کرد؟
با توجه به سابقه و تجربهام، میدانم چگونه کارها را ارزان تمام کنم. میدانم چطور دکور و لباسها را تدارک ببینم.
دژاکام: خیر، نمیشود. یک حد وسط وجود دارد که من آن را رعایت کردم. من کارگردان متفاوتی هستم و شاگرد تربیت میکنم. ۵۰ نفر از شاگردانم در این نمایش حضور دارند که بسیار مستعد هستند و زحمت میکشند. این بخش از نیروی من است که بسیاری از کارگردانها ندارند. اگر شاگردانی بازیگر نبودند و توانایی بازی در کنار حرفهایها را نداشتند، من حتی با رفاقت ۳۰ ساله، از کار کنار میکشیدم.
من هم میدانم چطور هزینهها را کاهش دهم و دکور و لباسها را با کمترین هزینه تهیه کنم. تقریبا یک سوم هزینههای معمول برای دکور و لباس در «دایره گچی قفقازی» صرف شده است و بر این باورم که دکور همان چیزی است که مدنظر داشتم. تهیهکننده نیز تا حدی همراهی کرد و مبلغ کمی در اختیار گذاشت.
در ساخت وسایل تئاتر، از وسایل کهنه و دورریز استفاده میکردیم؛ همانطور که در واحدهای درسی کارگردانی پیشرفته، بر استفاده از وسایل صنعتی و زبالههای بازیافتی تأکید میشود. من با کارگردانان تازهکار تفاوت دارم و میدانم چگونه با حداقل امکانات بهترین نتیجه را بگیرم.
باز هم مایل به فعالیت در عرصه تئاتر هستید؟
اسکویی: تئاتر برای من زندگی است و هر لحظهاش ارزشمند است. امیدوارم همه فرصت تجربه حضور روی صحنه را داشته باشند. همیشه گفتهام که در فیلم و تصویر، هر لحظه حضورم پیرم میکند، اما در تئاتر احساس پیری نمیکنم. حال روحی و جسمیام در تئاتر بسیار خوب است.
اگر میدانستم قرار نیست اتفاق خاصی بیفتد، خیلی زودتر به ایران برمیگشتم. اگر چند هفته دیرتر برمیگشتم، افسرده میشدم و باید جنازهام به ایران میآمد. اما خوشحالم که به ایران برگشتم و در کنار خانوادهام هستم. من رابعه اسکویی در ایران هستم و در این کشور بازیگرم؛ در هیچ جای دیگری بازی نمیکنم. قدر امیر دژاکام را باید بدانیم؛ او هنرمند بزرگی است و در این شرایط سخت، برای شاگردانش زحمت میکشد. زندهیاد سمندریان هم همیشه شاگردانش را در پروژههایش حمایت میکرد. حالا پس از سالها، میبینم که دژاکام همچنان از شاگردانش حمایت میکند و از او درس میگیرم. باید قدر او و امثال او را بدانیم، چون با تفکر و نگاه انسانی به شاگردانش برخورد میکند. نباید بازیگران سینما که در تئاتر حضور دارند، همه خوب باشند؛ باید فرصت رشد به جوانان بدهیم و فضا را برای آنها باز کنیم. در حال حاضر، کمبود بازیگر داریم و از هر بازیگر، حداقل پنج نفر نداریم. دیگر مانند اکبر عبدی نداریم که بتوانیم به راحتی جایگزین کنیم. باید به جوانان فرصت دهیم و اجازه رشد بدهیم، چون نباید یکدیگر را خفه کنیم.
در شبکه نمایش خانگی، حضور چند بازیگر در سریالهای مختلف، مخاطب را خسته میکند. باید فرصت و فضا برای نسلهای جدید فراهم شود، زیرا استعدادهای درخشانی در آنها نهفته است.
خانم اسکویی، شما تجربه مهاجرت خودخواسته داشتید.
اسکویی: بله، و خودخواسته برگشتم.
اما درباره این مهاجرت و تجربیاتتان صحبت زیادی نکردید. چه شد که این مسیر را انتخاب کردید و چه بر سرتان آمد؟
اسکویی: من برای بازی مهاجرت نکردم، بلکه قرار بود در حوزه تولید فعالیت داشته باشم. متأسفانه فردی که نمیخواهم نامش را ببرم، شرایط بدی برایم رقم زد و مجبور شدم طی سه سال، تجربیات تلخی کسب کنم. حدود پنج ماه همکاریام با آنها ادامه داشت و پس از آن، به دلیل دعوای شدید، از کار کنار کشیدم. اگر میدانستم قرار نیست اتفاق خاصی بیفتد، خیلی زودتر به ایران برمیگشتم. اگر چند هفته دیرتر برمیگشتم، افسرده میشدم و ممکن بود جانم در ایران باشد. اما در نهایت، به ایران برگشتم و بسیار خوشحالم. من در ایران رابعه اسکویی هستم و در این کشور بازیگرم؛ در هیچ جای دیگر دنیا بازی نمیکنم. تجربه مهاجرت برایم تلخ بود، اما حالا در ایران، زندگی و فعالیت میکنم و خوشحالم.