کد خبر: 5196

میراث سعدی در کاشی‌های چینی: فارسی‌زدایی در قلب فرهنگ ایران

اشعار سعدی، عطار و حافظ که قرن‌ها زینت‌بخش اماکن مذهبی بودند، اکنون در حال حذف شدن و فراموشی هستند، در حالی که میراث فرهنگی و معنوی ما را به یاد می‌آورند.

میراث سعدی در کاشی‌های چینی: فارسی‌زدایی در قلب فرهنگ ایران

در سرزمین‌هایی که روزگاری مهد زبان فارسی و فرهنگ ایرانی بودند، امروزه نشانه‌هایی نگران‌کننده از روند «فارسی‌زدایی» به چشم می‌خورد. کتیبه‌های فارسی که قرن‌ها بر دیوارهای مساجد و مدارس نقش بسته بودند، یکی پس از دیگری جای خود را به کاشی‌های براق چینی و خطوط عربی داده‌اند.

در این راستا، جمعی از استادان، کارشناسان و پژوهشگران برجسته کشور در هفتمین نشست پیوندهای فرهنگی و تمدنی ایران و اوراسیا، با عنوان «سعدی در فرارود»، که با همکاری کارگروه ادبیات انجمن ایران شناسی و موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس) برگزار شد، هشدارهای جدی درباره وضعیت زبان فارسی اعلام کردند.

این زبان که قرن‌ها زبان علم، ادب و عرفان این سرزمین و فراتر از آن بوده است، اکنون در حال محو شدن از دیوارهای مساجد و اماکن مذهبی است. سخنرانان این نشست تأکید کردند که روند «فارسی‌زدایی» نه تنها در خارج، بلکه به‌ویژه در داخل کشور شدت یافته است. حتی برخی از کتیبه‌های حرم امام رضا(ع) و دیگر مساجد، نشانی از شعر و حکمت فارسی ندارند. این روند، تهدیدی جدی برای هویت فرهنگی ایران محسوب می‌شود.

کتیبه‌ها، معتبرترین مدارک تاریخی هستند که هرگز تقلب نمی‌شوند.

مرتضی رضوانفر، عضو هیات علمی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری، در رابطه با نابودی کتیبه‌های فارسی و جایگزینی آن‌ها با نمونه‌های چینی و عربی در حوزه فرهنگی ایران، تأکید کرد که در برخی مناطق آسیا و جهان روندی تحت عنوان «فارسی‌زدایی» در حال وقوع است. رضوانفر که سابقه یازده ساله در مستندسازی کتیبه‌های فارسی دارد، توضیح داد که کتیبه‌ها به عنوان مستندترین اسناد تاریخی شناخته می‌شوند، زیرا جعل، جابه‌جایی یا تغییر در آن‌ها صورت نمی‌گیرد. بنابراین، این کتیبه‌ها در حوزه‌هایی مانند معماری، تاریخ و دیگر زمینه‌ها مرجع معتبر محسوب می‌شوند.

وی همچنین اشاره کرد که این پدیده «فارسی‌زدایی» بیشتر در داخل ایران مشاهده می‌شود. به عنوان نمونه، در حرم امام رضا (ع)، در دایره‌های اولیه، اشعار فارسی، احادیث، روایات و آیات ترجمه‌شده به شعر فارسی دیده می‌شود، اما در دایره‌های بعدی، حتی یک کلمه فارسی باقی نمانده است. این روند نشان‌دهنده آغاز فرآیند فارسی‌زدایی در اماکن مذهبی است، به‌ویژه در مساجدی که توسط شهرداری یا سازمان اوقاف ساخته می‌شوند، از جمله در حرم امام رضا (ع) و دیگر مکان‌های مقدس.

کاشی‌های چینی نمادهای ایرانی و فارسی را محو می‌کنند.

رضوانفر نکته مهم دیگری را نیز مطرح کرد: در ایران و کشورهای همسایه با مشکلی روبرو هستیم که به آن «کاشی‌های چینی» گفته می‌شود. این نوع کاشی‌ها، نمادها و نشانه‌های ایرانی و فارسی را از بین می‌برند، زیرا با زرق و برق فراوانی طراحی شده‌اند. در پاکستان، هند و بنگلادش که من تجربه کار در آن‌ها را دارم، جای تزئینات و کتیبه‌های سنتی، کاشی‌های چینی طلایی یا نقره‌ای نصب شده است. حتی در تهران، در کنار موزه ملی، مسجدی وجود دارد که کاملاً با کاشی‌های چینی تزیین شده است. پرچم‌های محرم نیز به شکل چینی درآمده‌اند. در واقع، هر نشانه‌ای از عاشورا و محرم در حال چینی یا عربی شدن است.

کتیبه‌های ایرانی به دلیل حواس‌پرتی نمازگزاران از مکان‌های عمومی برداشته می‌شوند.

وی افزود: یکی از مشکلات دیگر، نفوذ تفکر وهابی است. نمی‌خواهم بگویم این دیدگاه حتماً ضدایرانی است، اما چون بیشتر میراث فرهنگی ما در مساجد، مدارس و خانقاه‌ها باقی مانده است، با حذف این اماکن، حافظه فرهنگی ما نیز تحت تأثیر قرار گرفته است. برخی از این علمای بزرگ، در عربستان تحصیل کرده‌اند یا از آنجا کمک مالی دریافت می‌کنند، به همین دلیل، کتیبه‌ها را به بهانه حواس‌پرتی نمازگزاران یا تلقی به شرک، حذف می‌کنند.

این پژوهشگر در پژوهشگاه میراث فرهنگی ادامه داد: در ترکمنستان، به‌ویژه در عشق‌آباد، تاریخ را از دوره اشکانی شروع کرده‌اند و دوره‌های هخامنشی و ساسانی را کاملاً نادیده گرفته‌اند. حتی زمانی که نمایندگان یونسکو بازدید کردند، از آن‌ها پرسیده شد: «هخامنشی کجاست؟ ساسانی چه شد؟» و پاسخ مشخصی دریافت نکردند. این روند در حال رخ دادن است و ما سیاست خارجی فرهنگی مناسبی برای حفاظت و معرفی آثار ایرانی در جهان نداریم.

وی همچنین گفت: در میان شاعران، سعدی بیشترین حضور را در کتیبه‌ها دارد. برای نمونه، در مسجد ققنوس در بندر هانگ‌ژو در چین، اشعار سعدی در نمازخانه‌ها نصب شده است. در همان مسجد، مقبره روحانیانی از قزوین و بخارا را دیده‌ام. سعدی در آن منطقه حضور پررنگی دارد و جایگاه ویژه‌ای یافته است.

هر روز به کودکانمان درس‌هایی از گلستان سعدی بیاموزیم.

علی اصغر دادبه، ادیب و استاد زبان و ادبیات فارسی، در این نشست اظهار داشت که در قزاقستان بر اساس سنت قدیم، ۱۴ مدرسه فارسی فعالیت می‌کنند، اما رایزنان فرهنگی کشورمان طی چند سال گذشته هر سال یکی از این کشورها را تعطیل کرده‌اند تا این سنت ارزشمند از بین برود.

دادبه تاکید کرد که بارها گفته و تکرار کرده است که تنها پنج یا شش دقیقه در روز، یک جمله از «گلستان» سعدی را برای کودکان بخوانید و تکرار کنید. وی افزود که تمامی لطافت‌های زبان فارسی، در نسل‌های جدید، حتی در دهه‌های ۶۰ و ۷۰، از یاد رفته است. او هشدار داد که امروز حتی اگر در کلاس ادبیات از تعبیرهای کنایه‌آمیز استفاده کنید، کسی آن را درک نمی‌کند، زیرا دشمنان برنامه‌ریزی‌شده‌ای دارند و متوجه شده‌اند که تجزیه ایران به نفع آن‌ها نیست؛ بنابراین، وارد مسیر زبان، ادبیات و قوم‌گرایی می‌شوند.

ابراهیم خدایار، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تربیت مدرس، درباره جایگاه سعدی در ادبیات ازبکستان گفت که ناآگاهی‌های ما درباره پیوستگی‌های فرهنگی می‌تواند آسیب‌زننده باشد. او بر این باور است که تقلیل منطقه فرارود به یک ناحیه «غیرایرانی»، دیدگاهی نادرست است.

وی توضیح داد که نام‌گذاری مناطق نشان‌دهنده حضور و پدیداری تاریخی آن‌ها است. برای نمونه، «فرارود» در زبان فارسی باستان به معنای «پرد» یا «پرد رعیت» بوده است. در دوره ساسانی، این منطقه «فرارود» نامیده می‌شد و در دوره اسلامی به «ماوراءالنهر» ترجمه شد. امروزه در سطح بین‌المللی، این منطقه با عنوان آسیای مرکزی شناخته می‌شود که شامل کشورهای تاجیکستان، قزاقستان، ترکمنستان، قرقیزستان و ازبکستان است.

خدایار افزود که پژوهشگران ایرانی و ایران‌شناسان، به دلایل قومی، زبانی، فرهنگی و اسطوره‌ای، این منطقه را بخشی از حوزه تمدن ایرانی می‌دانند. او به قول استاد سعید نفیسی اشاره کرد که آنجا زادگاه نخستین ما است، زیرا زرتشت در همان‌جا متولد شده است. او تصریح کرد که ایران ادعای ارضی ندارد، اما نمی‌توان حقیقت تاریخی را نادیده گرفت.

این استاد ادبیات فارسی با اشاره به پیوندهای اسطوره‌ای میان ایران و آسیای میانه، گفت که بنیان‌های اسطوره‌ای این پیوند باید پذیرفته شود. در شاهنامه فردوسی، جایی که فریدون آن سرزمین را به پسرش تور می‌بخشد، منطقه «توران» نامیده می‌شود، و بنابراین، توران نیز بخشی از قلمرو ایران فرهنگی است. او تاکید کرد که با مردمان آن سرزمین، پیوندهای خونی، فرهنگی و تاریخی داریم.

خدایار همچنین بیان کرد که در دوره اسلامی، این منطقه رابطه نزدیکی با زبان فارسی داشته است. اولین شعرهای فارسی در همان نواحی شکل گرفتند و رودکی، پدر شعر فارسی، اهل سمرقند است، بنابراین آن منطقه را مادر فرهنگ ایرانی می‌داند.

از طرف دیگر، او بر رابطه ناگسستنی ایران با مردمان ترک‌زبان آن نواحی تأکید کرد و گفت که در بیشتر دوره‌های تاریخی، به جز زمان سامانیان، این مردمان همراه و هم‌پیمان ما بوده‌اند. در حال حاضر، واژگان مشترک زیادی در زبان‌های ترکی آن منطقه دیده می‌شود، حتی در سرودهای ملی کشورها. نکته جالب توجه این است که بسیاری از نام‌های جغرافیایی در مناطق ترک‌زبان، ریشه فارسی دارند؛ برای نمونه، انگوره (آنکارا)، آتورپاتگان (آذربایجان)، بادکوبه (باکو)، و اشک‌آباد (عشق‌آباد، پایتخت اشکانیان).

سعدی و حافظ نقش برجسته‌ای در مدرسه ادبی فرارود ایفا کردند.

محمود جعفری دهقی، استاد ایرانشناسی دانشگاه تهران، با تأکید بر اینکه سعدی در کنار حافظ نقش مهمی در الهام‌بخشی به شاعران و نویسندگان داشته است، اظهار داشت: حضور و تأثیر سعدی در سرزمین‌های فرارود، از جمله تاجیکستان، ازبکستان، بخش‌هایی از افغانستان و خراسان بزرگ، تا امروز زنده و جاری است.

او در مورد زندگی‌نامه سعدی گفت: نکته برجسته در اندیشه سعدی، نگرش انسانی و اخلاق‌مدار او است؛ انسان‌دوستی، فروتنی، پرهیز از ریا، دعوت به خدمت به خلق و مخالفت با ظلم و ستم. این دیدگاه را می‌توان به وضوح در سروده معروف او دید: بنی آدم اعضای یک پیکرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند.

جعفری دهقی ادامه داد: سعدی و حافظ هر دو نقش تعیین‌کننده‌ای در شکل‌گیری مکتب ادبی در منطقه فرارود ایفا کرده‌اند. اگرچه بنیان‌های ادب فارسی در این منطقه به دوران سامانیان بازمی‌گردد، اما نفوذ این دو شاعر بزرگ، آن را به اوج تازه‌ای رساند. در مقاله‌ای که اخیراً مطالعه کردم، به‌روشنی نشان داده شده است که تأثیر مکتب ادبی شیراز در توسعه سبک فرارودی بسیار برجسته بوده است.

برای نمونه، شاعرانی مانند سیف فرقانی، کمال خجندی، ناصر بخاری، مشفق بخارایی، میرزا صادق منشی، ظفرخان جوهری، نقی خان احراری، زرافشانی، شمس‌الدین کولابی و بسیاری دیگر، مستقیم یا غیرمستقیم، تحت تأثیر سعدی و حافظ قرار گرفته‌اند. بسیاری از این شاعران با آن‌ها مکاتبه داشتند یا سبک ادبی‌شان رنگ و بوی آثار آنان را داشت.

او افزود: در دوران معاصر نیز، چهره‌هایی همچون صدرالدین عینی، عبدالغنی میرزایف، عبدالسلام دیهاتی، ابراهیم علی‌زاده، رستم علیف، باباجان غفوروف، شاه‌محمدوف، نظیره بانو بهارآوا، ناظر جان عرب‌زاده و صدیقف، در ترویج و تفسیر آثار سعدی در تاجیکستان گام‌های مؤثری برداشته‌اند.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار