کد خبر: 51064

آقاخانی هشدار داد: تئاتر ایران در مسیر نابودی فرهنگی

آقاخانی: تئاتر ایران در مسیر نابودی فرهنگی و فروپاشی از سودجویی و شهرت‌طلبی

آقاخانی هشدار می‌دهد؛ تئاتر ایران از مسیر فرهنگی خارج شده و در مسیر سودجویی و شهرت‌طلبی قرار گرفته است.

آقاخانی: تئاتر ایران در مسیر نابودی فرهنگی و فروپاشی از سودجویی و شهرت‌طلبی

در روزهای کنونی، تئاتر ایران بیش از هر زمان دیگری درگیر چالش بقا است؛ هنری که باید میان هزینه‌های سنگین، کمبود حمایت و رقابت برای دیده شدن، راهی برای ادامه حیات بیابد. با این حال، هنوز گروهی از هنرمندان هستند که تئاتر را نه صرفاً یک شغل یا سرگرمی، بلکه سنگری فرهنگی می‌دانند. «ایوب آقاخانی»، نویسنده، کارگردان و بازیگر با تجربه، از همین نسل است؛ هنرمندی که بیش از سه دهه است روی صحنه حضور دارد و هم‌چنان دغدغه اصلی‌اش حفظ شأن فرهنگی تئاتر است، نه دنبال کردن شهرت یا سودهای مادی.

او در گفت‌وگویی اخیر، درباره تجربه‌اش در اجرای نمایش «کازابلانکا» سخن می‌گوید؛ اجرایی متفاوت که به گفته خودش، تلاش دارد سینما را به صحنه تئاتر بیاورد. آقاخانی در کنار بازتاب این تجربه، نقدی جدی بر وضعیت تئاتر خصوصی امروز وارد می‌کند، تئاتری که به باور او از مسیر فرهنگی خود فاصله گرفته و بیش از آنکه ادامه‌دهنده سنت هنری گذشته باشد، به بازاری بی‌قانون و پر سر و صدا تبدیل شده است.

یک تجربه جدید در عرصه تئاتر ایران

آقاخانی در مورد نمایش «کازابلانکا» توضیح می‌دهد که این اثر رویکردی متفاوت در تئاتر ایران دارد: «ما تلاش کردیم یک فیلم سینمایی را روی صحنه به نمایش بگذاریم.» وی همچنین اشاره می‌کند که فیلم «کازابلانکا» اثر ویکتور فلیمینگ، یکی از آثار برجسته تاریخ سینما است که در دهه ۴۰ میلادی جایگاه ویژه‌ای داشته است. گروه اجرایی تصمیم گرفت با تنظیم متن و بهره‌گیری از امکانات صحنه، این فیلم را برای اجرا آماده کند.

این بازیگر اظهار می‌کند که در ابتدا پیشنهاد همکاری برای تولید این نمایش به او داده شده بود، اما به دلایل مختلف نتوانست با دوستانش همراه شود: «خوشبختانه یا متأسفانه، در آن زمان تولید پیش نرفت و طی دو ماه اخیر پروژه مجدداً فعال شد و من به تیم دعوت شدم.»

او نقش ویکتور لازلو، یکی از نقش‌های مثلث عشقی داستان، را بر عهده دارد؛ لازلو رهبر یک جنبش آزادی‌خواه در زمان جنگ جهانی دوم است و داستان نشان می‌دهد که چگونه از آمریکا به کازابلانکا می‌رسد و از آنجا فرار می‌کند. آقاخانی درباره انتخاب این نقش می‌گوید: «به دلیل علاقه‌ام به فیلم و اینکه نقش برای من مناسب بود، با در نظر گرفتن مواردی مانند تطابق نقش با سایر بازیگران و زمان در دسترس بودن، تصمیم گرفتم نقش ویکتور لازلو را بازی کنم.»

در مورد تجربه کم‌سابقه ساخت نمایش بر اساس فیلم در ایران، آقاخانی توضیح می‌دهد که تا کنون چندان تجربه‌ای در این زمینه وجود نداشته است. وی می‌افزاید که این سنت در برادوی کمتر رایج شده و اگر هم اتفاق افتاده، بیشتر مربوط به تبدیل انیمیشن‌ها به صحنه بوده است که تنها در چند مورد رخ داده است: «با مرور اتفاقات، می‌توانم بگویم که تنها سه یا چهار بار چنین رویکردی در ایران صورت گرفته و سابقه‌ای نیست که یک فیلم سینمایی به شکل معمول روی صحنه آورده شود.»

ساخت فیلم کازابلانکا بدون در نظر گرفتن توجیه اقتصادی

آقاخانی در مورد تولید نمایش «کازابلانکا» اظهار می‌کند که این پروژه فراتر از ظرفیت و توان اقتصادی معمول تئاتر کشور ساخته شده است. تمامی اعضای تیم با گذشت‌ها و انعطاف‌های فراوان گرد هم جمع شدند تا این اثر روی صحنه برود، چرا که از نظر اقتصادی چنین کاری توجیه‌پذیر نبود. او می‌افزاید: «حتی در بهترین حالت، یعنی زمانی که سالن در اولین روز با حداکثر ظرفیت پر است و فروش بسیار خوبی دارد، اگر هزینه‌ها و درآمدهای یک ماهه را مقایسه کنیم، باز هم توجیه اقتصادی ندارد.»

در عین حال، تیمی متشکل از حدود ۴۰ نفر برای ساخت این نمایش همکاری کردند. هر یک از اعضا تا حد امکان از مطالباتی که در شرایط عادی داشتند، صرف‌نظر کردند تا فرآیند تولید ممکن شود. آقاخانی در مورد تفاوت‌های میان این نسخه تئاتر و نسخه سینمایی می‌گوید که عمدتاً در زمینه کرئوگرافی و طراحی حرکت است: «در این کار، لحظه‌ها و جزئیاتی اضافه شده است که در فیلم نبود و نباید هم می‌بود، و این به دلیل نیازهای تئاتر و جلوه‌گری روی صحنه است.»

با وجود اینکه مشخص نیست چنین تجربه‌ای در آینده تکرارپذیر باشد، آقاخانی معتقد است این پروژه قابل دفاع است و از اینکه در آن نقش دارد، خوشحال است. او همچنین اشاره می‌کند که بازخوردهای مخاطبان نشان می‌دهد که آن‌ها از نقش و ایفای او در نقش ویکتور لازلو رضایت دارند و همین رضایت، خستگی تیم را کاهش می‌دهد.

روند کنونی تئاتر خصوصی، هیچ گونه نوآوری و پویایی ایجاد نمی‌کند.

آقاخانی درباره وضعیت تئاتر خصوصی در ایران اظهار می‌دارد که مسیر فعلی آن بیشتر شبیه بازار آزاد نمایش است تا ادامه راه استقلال از دولت که در ابتدا هدف تئاتر خصوصی بود. او تأکید می‌کند که این روند را نمی‌توان به عنوان نشانه بلوغ حرفه‌ای تلقی کرد و آن را انحرافی از مسیر تئاتر حرفه‌ای می‌داند: «این نظر قبلاً در مصاحبه‌هایم با رسانه‌های مختلف بیان شده است؛ من هرگز دیدگاه خود را تغییر نداده‌ام.» او معتقد است که این وضعیت به صورت سیستم‌مند و زاینده نیست و به قول خودش «یاوه» است. منظور او از «یاوه» این است که تئاتر خصوصی باید در قالب مواجهه با ساختارهای اقتصادی جامعه، توجیه منطقی خود را پیدا کند.

این بازیگر همچنین تصریح می‌کند که در شرایط کنونی، تئاتر از لحاظ اقتصادی توجیه‌پذیر نیست و حتی در بهترین حالت، هزینه‌های تولید تنها به بازگشت سرمایه محدود می‌شود. او به این نکته اشاره می‌کند که وقتی دولت از حمایت مالی و نهادی تولید تئاتر کنار می‌کشد، سرنوشت آثار خصوصی به همین شکل رقم می‌خورد.

وی اضافه می‌کند که حتی موفق‌ترین آثار روی صحنه، در میان حدود ۱۴۰ نمایش شبانه، شاید تنها به تعداد انگشتان یک دست موفق باشند. او می‌گوید: «تئاتر خصوصی ذاتاً چیز بدی نیست و می‌تواند نماد بلوغ باشد، اما مسئله اصلی این است که باید به سه سوال مهم پاسخ دهیم: کجا، کی و چگونه؟»

ریختن آب در آسیاب شارلاتانیسم تئاتر

آقاخانی معتقد است که وضعیت تئاتر خصوصی در ایران در حال حاضر بیشتر به نفع کسانی است که دغدغه فرهنگی ندارند و تنها به دنبال سود اقتصادی هستند. او می‌گوید: «تئاتر خصوصی تنها برای شارلاتان‌ها سودآور است؛ یعنی کسانی که بدون دغدغه فرهنگی فعالیت می‌کنند.» او تأکید می‌کند که هدف اصلی تئاتر هرگز نبوده است که از مسائل فرهنگی دور باشد، بلکه باید زیرساخت‌های آن بر پایه ارزش‌های فرهنگی ساخته شود.

این کارشناس بر این باور است که در شرایط کنونی، برندگان اصلی کسانی هستند که سالن‌ها را به گروه‌ها اجاره می‌دهند و بدون توجه به مسائل اخلاقی یا هزینه‌های تولید، همان‌روز اول مبلغ اجاره را دریافت می‌کنند. او توضیح می‌دهد که فرد برنده واقعی کسی است که با کمترین امکانات، مثلا یک چهارپایه، روی صحنه برود و با خلاقیت و مدیریت دقیق، هزینه‌های مربوط به بازیگر، دکور و سایر عوامل تولید را به شکل منطقی کنترل کند و در نتیجه، رضایت مخاطب را جلب کند.

با این حال، آقاخانی تأکید می‌کند که در مواجهه با مخاطب و در جریان تبلیغات سریع یا موج‌سواری‌های سیاسی، نتیجه غالباً به نفع کسانی است که کمترین دغدغه فرهنگی را دارند. او می‌افزاید: «در کشور ما، این روند شکل گرفته است، اما به دلیل نبود زیرساخت‌ها و الگوسازی مناسب، تنها منجر به ترویج شارلاتانیزم در تئاتر شده و نمی‌توان از آن رضایت داشت یا خوشحال بود.»

در دهه هفتاد، تئاتر نقش مهمی در تقویت و ترویج فرهنگ کشور ایفا می‌کرد.

آقاخانی در مورد نقش دولت و وضعیت تئاتر در ایران اظهار می‌کند که اگر نگاه جامع‌تر و آگاهانه‌تری نسبت به تئاتر وجود داشت، حمایت دولتی این‌قدر کاهش نمی‌یافت. او معتقد است: «اگر دولت ما - نه به معنای شخص رئیس‌جمهور فعلی، بلکه به‌طور کلی - منطقی‌تر و با دید مهرورزانه‌تر به تئاتر می‌نگریست، هرگز حمایت خود را این‌قدر کم نمی‌کرد.» این بازیگر اشاره می‌کند که در دهه ۷۰، تئاتر می‌توانست به عنوان یک ابزار فرهنگی قدرتمند نقش‌آفرینی کند، اما اکنون این فرصت از دست رفته است.

او تصریح می‌کند که دهه ۷۰ تنها دوره‌ای بود که تئاتر واقعاً نقش بازوی فرهنگی کشور را ایفا می‌کرد. در آن زمان، تئاتر می‌توانست نقد اجتماعی کند، مسائل را توضیح دهد و در کنار آن سرگرمی فرهنگی سالم فراهم آورد. اما از اواخر دهه ۸۰، مسیر تئاتر تغییر کرد و اکنون در مسیرهای عجیبی قرار دارد که بازگشت به آن دوران دشوار است. آقاخانی وضعیت فعلی را چنین توصیف می‌کند: «در حال حاضر، هر کسی با هر مقدار پول و به هر دلیلی می‌تواند روی صحنه بیاید و هیچ معیار مشخص و فیلتر حرفه‌ای برای حضور در عرصه تئاتر وجود ندارد.» او این وضعیت را در مقابل دوران دهه ۷۰ قرار می‌دهد، زمانی که برای حضور روی صحنه فیلترهای متعددی وجود داشت و عبور از این فیلترها، هنرمند را به شخصیتی تبدیل می‌کرد که خود به خود سرباز جبهه فرهنگی محسوب می‌شد.

با یادآوری تجربه شخصی خود در دهه ۷۰، آقاخانی می‌گوید که دغدغه اصلی‌اش در تولید تئاتر، ارائه جدیدترین افکار و مضامین خودش بوده است، نه جلب رضایت مخاطب: «هدف من این بود که آنچه برایم مهم است و دوست دارم روی صحنه برود، ارائه دهم، نه اینکه ببینم این کار با استقبال مخاطب روبرو می‌شود یا نه.» او اضافه می‌کند که نگاه امروز به تئاتر متفاوت است و عمدتاً هدف آن حفظ چرخه تولید و جذب مخاطب است، موضوعی که به باور او، آسیب جدی به ماهیت فرهنگی هنر تئاتر وارد کرده است.

نگرانی هنر جای خود را به شهرت داده است.

آقاخانی درباره وضعیت کنونی بازیگران نسل امروز و انگیزه‌های آن‌ها توضیح می‌دهد که اغلب تمرکزشان بر کسب سود و شهرت است و کمتر دغدغه خلق اثر هنری دارند، در حالی که در نسل قبلی چنین دغدغه‌ای وجود نداشت. او همچنین تاثیر خصوصی‌سازی بی‌ملاحظه در تئاتر امروز را ناپایدار و در حال نابودی می‌داند و معتقد است اگر هنوز نشانه‌هایی از نفس‌های فرهنگی در تئاتر باقی است، این نتیجه تلاش‌هایی مانند او است؛ کسانی که همچنان تئاتر را به عنوان یک جبهه فرهنگی مهم می‌دانند و برای آن هزینه می‌کنند.

این بازیگر با اشاره به تجربیات شخصی‌اش بیان می‌کند که در چهار پروژه اخیر خود، همواره هزینه‌ها را خودش پرداخت کرده است و این هزینه‌ها هرگز به او بازنگشته است. او این اقدام را تنها به این دلیل انجام داده است که «سنگر خالی» نشود و از خالی کردن این سنگر جلوگیری کند، چرا که در صورت کنار گذاشتن افراد مانند او، جریان ناسالم تئاتر خصوصی قدرت را در دست می‌گیرد که به نفع هیچ‌کس نیست. آقاخانی وضعیت فعلی تئاتر خصوصی را بی‌پایه و بی‌منطق می‌داند و معتقد است از نظر هنر، اقتصاد و حرفه، توجیه‌پذیر نیست.

با این حال، او افراد درگیر در این جریان را گناهکار نمی‌داند و بر این باور است که آنان صرفاً در پی زندگی خود هستند، نه کارشان. مشکل اصلی را در ما می‌بیند که اصرار داریم حضورشان در این فضا ادامه یابد. تفکر آن‌ها را قابل بحث نمی‌داند و حضورشان را جدی نمی‌گیرد، چرا که آن را پایدار نمی‌داند و گناهکار نمی‌داند. مسئولیت این وضعیت را بر عهده ما و مسئولان فرهنگی می‌گذارد و در پایان، امید خود را برای آینده تئاتر ابراز می‌کند. او بر لزوم همکاری میان مسئولان فرهنگی و هنرمندان تأکید دارد و آرزو می‌کند که با هم بتوانیم گشایش فرهنگی و روشنایی افق تئاتر را تجربه کنیم، هر چند شاید به اندازه گذشته نباشد، اما به تدریج نشانه‌های بهبود ظاهر خواهد شد.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار