عشق ممنوعه شاه ایران و گریس کلی؛ داستانی پر رمز و راز
عشق ممنوعهی شاه ایران و ستاره هالیوود گریس کلی؛ رابطهای پر رمز و راز و داستانهای افسانهای از تخت طاووس تا فرش قرمز هالیوود
رابطه رازآلود شاه ایران و گریس کلی، ستاره هالیوود، با داستانهای افسانهای از تخت جمشید تا فرش قرمز هالیوود
گریس کلی (متولد ۱۲ نوامبر ۱۹۲۹ – درگذشته ۱۴ سپتامبر ۱۹۸۲) یک مدل و بازیگر برجسته هالیوود بود که جایزه اسکار را دریافت کرد. پس از ازدواج با رینیه سوم، حاکم شاهزادهنشین موناکو، او ملکه این کشور شد و به عنوان سلطنتی گریس موناکو شناخته شد. بنیاد فیلم آمریکا او را به عنوان سیزدهمین زن افسانهای تاریخ سینما معرفی کرد.

انجمن فیلم آمریکا او را یکی از برترین بازیگران زن تاریخ سینما میداند. او در بسیاری از فیلمهای کارگردان مشهور آلفرد هیچکاک نقشآفرینی کرده است، از جمله در فیلمهایی مانند پنجره پشتی، ام را به نشانه مرگ بگیر و گرفتن یک دزد، که شهرت او در عرصه سینما را به طور قابل توجهی افزایش داده است.

یکی از جنبههای جالب زندگی او به دورهای برمیگردد که با محمدرضا شاه پهلوی در ارتباط بود. داستان از این قرار است:
در دهه ۱۹۵۰، هالیوود در اوج شهرت و محبوبیت قرار داشت و گریسکلی یکی از نمادهای برجسته آن زمان محسوب میشد. او با بازی در فیلم «برای گرفتن دزد» به کارگردانی آلفرد هیچکاک، به یکی از نمادهای مد در دهه ۵۰ میلادی تبدیل شد. لباسها و اکسسوریهای لوکسی که در فیلمها میپوشید، تاثیر قابل توجهی بر صنعت مد داشت و تا سالها پس از آن، برخی برندها با نام او محصولات خود را عرضه میکردند. این جایگاه و محبوبیت، شاه ایران را بر آن داشت تا در پی بهرهبرداری از این شهرت باشد.
این رابطه مربوط به سفر شاه تازه بر تخت نشسته ایران در زمستان سال ۱۳۲۸ به آمریکا است. در حالی که ایران در وضعیت پرتلاطمی قرار داشت و عبدالحسین هژیر، وزیر دربار، ۱۲ روز قبل از این سفر ترور شده بود، شاه سفری ۴۵ روزه به آمریکا داشت و در مدت اقامت، با ستاره هالیوود، گریسکلی، ملاقاتهایی داشت.
ارتشبد فردوست در خاطرات خود اشاره میکند: «محمدرضا در سفرهایش به آمریکا، زنهای متعددی را ملاقات میکرد که امیر هوشنگ دولو او را به او معرفی میکرد. من در جریان نبودم، اما بعدها متوجه شدم و میدانستم که به این افراد پولهای زیادی میداد. در یکی از سفرهای آمریکا، در نیویورک، من دو نفر را به محمدرضا معرفی کردم، یکی از آنها گریسکلی بود که در آن زمان هنرپیشه تئاتر بود و او دو بار با او ملاقات کرد. شاه به او جواهراتی به ارزش حدود یک میلیون دلار اهدا کرد.»

محمدرضا شاه پهلوی پنج سال پس از سفر قبلی، مجدداً سفری طولانی به آمریکا انجام داد. در این سفر که از ۱۴ آذر ۱۳۳۳ آغاز شد، اردشیر زاهدی، پسر تیمسار زاهدی نخستوزیر دوران کودتا، همراه شاه بود. این سفر ۹۷ روزه با نگرانیهای فراوان همراه بود؛ تلگرافهایی از علاء و ابتهاج درباره خطر کودتا علیه شاه، سرانجام این سفر را به پایان رساند. در خاطرات خود، اردشیر زاهدی به دیدار شاه با گریس کلی در این سفر اشاره کرده است.
در برخی منابع انگلیسی، ادعا شده است که شاه حتی به گریس کلی وعده ازدواج داده بود، هرچند با توجه به عدم مسلمان بودن او، این وعده چندان قابل تحقق نبود.
ارتباط میان گریس کلی و شاه همچنان ادامه داشت. گریس کلی، که از خانوادهای مهاجر در آمریکا بود، پس از ورود به عرصه تئاتر و سینما، به سرعت محبوبیت یافت. پس از ناامیدی از ازدواج با شاه ایران، در تاریخ ۳۰ فروردین ۱۳۳۵ با رینیه سوم، شاهزاده موناکو، ازدواج کرد و در نتیجه این ازدواج، فعالیتهای هنری خود را متوقف ساخت. همچنین، پخش فیلمها و نمایشهای گریس کلی در موناکو ممنوع شد.
او سالها بانوی اول موناکو بود، اما ازدواجش با شاه موناکو پایان رابطه میان او و شاه ایران نبود. اسدالله علم در خاطرات روز ۶ دی ۱۳۴۸ نوشته است که در آن زمان، پیامهای تبریک سال نو از سوی سران کشورهای مختلف، از جمله تلگرافی از پرنس و پرنسس رینیه موناکو، دریافت شده است. در این روز، شاه با حالت سرحال گفت: «من بیست و سه سال پیش در آمریکا با این پرنسس (گریس کلی) آشنا شدم، تو بودی یا نبودی؟» و پاسخ دادم: «خیر.»
در خاطرات سال بعد، در تاریخ ۵ دی ۱۳۴۹، مجدداً به این موضوع اشاره شده است. شاه گفت: «این خانم را بیست سال پیش در آمریکا ملاقات کردم!» و من هم میدانستم، اما خودداری کردم از نشان دادن این آشنایی، چون در آن سفر همراه نبودم.

مهمان ویژه تخت جمشید
پس از نزدیک به بیست سال، گریس کلی به همراه همسرش در جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران دعوت شد و در مراسم، بر روی سن تخت جمشید، در حال دست دادن با شاه، زانو زدن خود را به نمایش گذاشت. او حتی پس از پایان مراسم، پیام مشاور رسانهای خود را برای شاه ارسال کرد. پرویز راجی، سفیر ایران در لندن، در خاطراتش نوشته است: «در شب، در منزل سرکنسول موناکو، به مناسبت دیدار پرنس رنیه و پرنسس گریس، در کنار میز غذا، میان پرنسس گریس و خانم میهماندار نشسته بودم.»
گریس کلی درباره سفر خود به ایران در سال ۱۳۵۰ برای شرکت در جشنهای دو هزار و پانصدمین سالگرد سلطنت ایران سخن گفت و خاطرات ناخوشایند و نقدهای خبرنگاران فرانسوی درباره نحوه برگزاری مراسم را به یاد آورد. او اظهار داشت: «شاه باید روز اول، یعنی همان روز پنجم، روزنامهنگاران دعوت شده را میدید.»
گریس کلی در ۲۳ شهریور ۱۳۶۱ درگذشت، اما داستانهای درباره او پایان نیافت، به ویژه پس از نمایش برخی جواهرات او، که مجدداً بحث درباره منشأ آنها در رسانهها مطرح شد.
هدیهای افسانهای
به عنوان نمونه، جودی کواین، نویسنده کتاب «ساقدوشها: گریس کلی، پرنسس موناکو، و شش دوست صمیمی»، که زندگی گریس کلی را از اوج ستارگی در هالیوود تا عروسی پر زرق و برقش با پرنسس موناکو روایت میکند، خاطرهای همسو با گفته فردوست نقل کرده است: «یک بعدازظهر که برای مراسم چای حاضر شده بودم، فقط ما دو نفر در آنجا بودیم. گریس، در حالی که چای میریخت، گفت: «جودی... چیزی هست که میخواهم حالا که دارم ازدواج میکنم، به تو بدهم.» او جعبهای کوچک و چرمی از روی دامنش بیرون آورد، درب آن را باز کرد و جعبه را به سمت من چرخاند.
داخل آن یک سنجاق سینه نفیس قرار داشت، ساخته شده از طلا، با طرح قفسی ظریف و کوچک، که با لولای کوچکی باز و بسته میشد. درون قفس، روی تاب، پرندهای با بالهایی پوشیده از الماس و چشمانی از یاقوت کبود آبی روشن نشسته بود. من با تعجب به جواهر نگاه میکردم و گفتم که نمیتوانم آن را از او بگیرم، چون باید آن را برای خودش نگه دارد.
پاسخ او تنها «نمیتوانم» بود، و توضیحی نداد. سالها بعد، در سال ۱۹۸۴، حدود دو سال پس از مرگ گریس، در زندگینامهای درباره او خواندم که این سنجاق هدیهای است که قبلاً از شاه ایران، پیش از رینیر، به او داده شده است. او به عنوان پرنسس موناکو آن را نمیپوشید. وقتی درباره سنجاق سینهای که تقریباً سی سال قبل در کشتی کانستیتیوشن به من داده شده بود، خواندم، احساس تهوع کردم، چون فکر میکردم گریس تصمیم گرفته است ریشه آن را برای من شرح ندهد.»
منبع: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی