مهراوه شریفینیا از چالشهای نقش کیمیا و تاثیر آن بر زندگیاش
مهراوه شریفینیا از تجربه سخت بازی در نقش کیمیا و تاثیر آن بر زندگیاش میگوید: سفید شدن یک سوم موهایش نشانهای از تعهد و شور بازیگری
مصاحبه مهراوه شریفینیا درباره نقش کیمیا، چالشها، تأثیر آن بر زندگی و مسیر حرفهای او در هنر و سینما را بخوانید.
مهراوه در کنار بازیگری که به نظر میرسید بخشی از سرنوشت او باشد، نشان داد که علاقهمند به موسیقی نیز هست و در این حوزه تحصیل کرد، اما همچنان بازیگری بخش اصلی زندگی او باقی ماند.
در مسیر حرفهای مهراوه، مجموعهای گسترده از فیلمها و سریالهای تلویزیونی دیده میشود؛ فیلمهایی مانند زیر پوست شهر، اخراجیها ۲، یک عاشقانه ساده و قصهها، و سریالهایی چون امام علی(ع)، شبحی در تاریکی، ساعت شنی، روز حسرت، آشپزباشی، خداحافظ بچه، و همچنین سریالهای مهمی مانند معمای شاه و کیمیا که در سال ۱۳۹۴ جزو برترین تولیدات تلویزیون بودند.
سالی که با سرعت سپری شد، مهراوه بیشتر از هر چیز تحت تاثیر سریال کیمیا قرار گرفت و این سریال، سالی متفاوت برای او رقم زد. کیمیا، یک رویداد مهم در تلویزیون بود؛ اولین سریال بلند تلویزیونی با بیش از صد قسمت که بازخوردهای متعددی داشت و باعث شد حداقل برای مدت مدیدی، مردم او را با نام کیمیا بشناسند و از زیر سایه پدرش، محمدرضا شریفینیا، و مادرش، آزیتا حاجیان، بیرون بیاید و به استقلال برسد.
در چنین شرایطی، گفتوگو با مهراوه شریفینیا نیز بیتأثیر از سریال کیمیا نبود، اما صحبتهای او درباره این مجموعه، بخشی از زندگی و دیدگاههای این بازیگر جوان را روشن میکند که مطالعه آن خالی از

چند سال از عمرم را با کیمیا سپری کردم؟ در این باره چه احساسی دارم؟
دو سال از زندگیم را به کیمیا اختصاص دادم؛ از آذرماه 92 تا آبان 94. در این مدت، هر روز در نقش کیمیا ظاهر میشدم. زندگی سخت و طاقتفرسای او باعث شد امسال متوجه شوم که یک سوم موهای مهراوه سفید شده است، ولی در عین حال، ارزشش را داشت. من عاشق نقشهای چالشبرانگیزم. دوست دارم فیلمنامه طوری باشد که دلم برای هر سکانس فیلمبرداری تپش بگیرد و در نقش کاراکترم زندگی کنم. کیمیا واقعاً این ویژگی را داشت. هر شب خواب زندگی او را میدیدم، با غصههایش غمگین میشدم و با لحظات شادیاش لبخند میزدم. فشار روانی این تجربه برایم خیلی زیاد بود. در خانه بیدلیل گریه میکردم، انگار جایی در دلم گرفته بود که نمیدانستم کجاست. تحمل معاشرت با دیگران برایم سخت شده بود، حتی نمیخواستم روزهای تعطیلم را از خانه بیرون بروم. گاهی برعکس، فقط نیاز داشتم با دوستانم ارتباط برقرار کنم، انگار دلم برای مهراوه و زندگیاش تنگ شده بود. این دو سال، زندگی دوگانه و عجیبی برایم بود؛ در قالب مهراوه میخوابیدم و در قالب کیمیا خواب میدیدم. این تجربه را در هیچ نقش دیگری نداشتم و برایم بسیار عجیب بود. وقتی از خواب بیدار میشدم، تا یک ساعت در هپروت میماندم تا بفهمم چه اتفاقی افتاده و چرا در خوابم فرد دیگری شدهام. برای تبدیل شدن به کیمیا، واقعاً از عمق وجودم مایه گذاشتم؛ چه در دوران نوجوانی و چه در سالهای میانسالی، یعنی در 47 سالگی. امیدوارم این احساس در دلتان جای گرفته باشد و اگر کاستی و قصوری هم هست، کمرنگتر از نقاط قوتش باشد.
بعد از فیلم سینمایی «دزد عروسکها»، که در آن زمان کمسن و سال بودم، میتوان گفت این اولین بار بود که با مادرم به طور جدی در یک اثر، یعنی یک سریال بلند تلویزیونی، همبازی میشدم. این تجربه چگونه بود؟
همبازی شدن با مامان، بهترین اتفاق زندگیام بود. نگاهش، دستانش، ضربان قلبش، همه و همه به من کمک میکرد تا بهتر از پس نقش سختام بر بیایم. علاوه بر این، مامان و بابا همیشه در هر کاری من را حمایت کردند و مانند دو استاد کامل، در کنارم بودند. کیمیا هم مثل همیشه، از

در سریال کیمیا، فرصت این را داشتم که با گروهی بزرگ از بازیگران، از جمله بازیگران سرشناس سینما، همبازی شوم، در حالی که نقش اصلی بر عهده من بود. این تجربه چه نتایجی برایم داشت؟ خدا را شکر میکنم که در طول دو سال توانستم از هر همبازی یاد بگیرم و همراستا با آنها پیش بروم. در این مجموعه، شانس این را داشتم که کنار کسانی بازی کنم که بسیار دوستشان دارم؛ از خانواده کیمیا گرفته تا دیگر همکاران. مامان، آقای پورشیرازی و علی شادمان برای من مانند خانوادهای واقعی بودند و به خاطر حس نزدیکی که بینمان برقرار بود، همه صحنههای خانوادگی باورپذیر و تاثیرگذار شدند. پوریا پورسرخ و مهدی پاکدل، هر دو همبازی مستقیم من بودند و حضورشان بسیار دلگرمکننده و پر محبت بود. همچنین گلاره عباسی با بازی درخشانش، سودابه بیضایی و سوگل طهماسبی که همسن و سال من هستند، از حضورشان لذت بردم. بازی مقابل آقای کیانیان و مهدی سلطانی، هرچند کوتاه، فرصت خوبی برای یادگیری و کسب تجربه بود و مسئولیت من را سنگینتر میکرد. نقش من در این سریال بسیار چالشبرانگیز بود؛ به همین دلیل، علاوه بر ۱۲ ساعت فیلمبرداری روزانه، هر شب چند ساعت صرف تمرین و تداوم حس و حال شخصیت میکردم تا بتوانم زندگی کیمیا را به خوبی تصویر کنم.
در مورد دوران پیری، احتمالا با چالشهای بیشتری روبهرو خواهم شد؟ من از ۱۷ تا ۴۷ سالگی کیمیا را بازی کردم و این بازه سنی برایم اهمیت زیادی داشت. کار سختی بود و نیازمند تمرکز بالا. سختترین بخش، دوران دبیرستان کیمیا بود؛ از قسمت ۵۵ سریال، کیمیا ازدواج میکند و کمکم سنش بالا میرود، اما مشکل اصلی، همان دو سال دبیرستان بود. وقتی کیمیا ازدواج میکند، پختگی و بلوغش بیشتر میشود که به من نزدیکتر است، اما بازسازی نپختگی و شور و هیجان نوجوانی در دوران دبیرستان کار دشواری بود. چندین اتود مختلف انجام دادم، روی صدا، حرکات دست و راه رفتنم تمرکز کردم، حتی روی پنجه راه میرفتم و سعی کردم خستگی درونیام ظاهر نشود تا بتوانم نشاط و شیطنت یک دختر نوجوان را به تصویر بکشم. مهمترین نکته این بود که عمق و پختگی نگاه خودم در نگاه کیمیا نباشد؛ چون ذاتاً دختر آرامی هستم و اعتماد به نفس و جسارت کیمیا را ندارم. تلاش کردم پختگی و آرامشی که در خودم هست، در نقش کیمیا نباشد. بعد، برای نقش ۴۷ ساله، باید شور و نپختگی را کنار میگذاشتم و به سمت متانت و عمق میرفتم. نگه داشتن ریتم صدا، حرکات و راه رفتن برای مدت دو سال، واقعاً دشوار بود. در هر سکانس، یادداشت مینوشتم که «مهراوه، یادت نرود هنوز ۱۷ سالهای، پر از شور نوجوانی، باید سرپنجه راه بروی» و از تمام تجربیاتم استفاده کردم تا احساسات و هیجانات دوران انقلاب و پختگی مادرانه را به تصویر بکشم. بازی در کنار استادان بزرگ هم کار را سختتر میکرد؛ کوچکترین اشتباهی قابل بخشش نبود.
آیا لطیفهها و تصاویر کمیک درباره کیمیا را دیدهای؟ اینها عصبانیات کرده یا ناراحتت کرده است؟ نه، برعکس، میخندم. به نظرم جالب است و نشان میدهد که مخاطب چقدر درگیر مجموعه شده و با دقت دنبال میکند. البته بعضی لطیفهها و شوخیها اغراقآمیز و کمی بیانصافانه است، اما این هم جزو جذابیتهاست. در مجموع، آنها را بامزه میدانم.
حضور در سریالهای تاریخی بیشتر شهرت برایت آورده اما کمی هم از دنیای سینما فاصله گرفتهای. فکر میکنی این تأثیر در آینده حرفهات چه باشد؟ نمیدانم. قطعا نقش کیمیا در درون من تأثیر مثبت گذاشته و برای ادامه مسیر بازیگری، این نقش نقش مهمی دارد، اما هر دستاوردی، هزینههایی هم دارد. چند پروژه سینمایی خوب را همین تابستان از دست دادم که بسیار دوستشان داشتم و میخواستم در آنها حضور داشته باشم، اما بعد از فکر کردن، دیدم که تمرکزم باید روی نقش کیمیا باشد و نمیخواهم همزمان در نقشهای سنی متفاوت بازی کنم. بنابراین، ترجیح دادم این نقش را کامل کنم و بعد به سراغ پروژههای دیگر بروم، چون احساس تعهد نسبت به نقش و بینندگان داشتم.
پس از این تجربیات بزرگ، احساس میکنی زیر سایه پدر و مادر هستی یا به استقلال رسیدهای؟ فکر میکنم از زیر سایه آنها خارج شدهام، ولی همچنان دختر آنها هستم و از راهنماییهایشان استفاده میکنم. همیشه سعی کردم آنها را سربلند کنم و امروز هم افتخار میکنم که در جایگاهی قرار دارم که کارهای بزرگ را بدون دخالت مستقیم آنها به من سپردهاند. من دختر سختکوشی هستم، زندگی راحتی نداشتم، چه به خاطر شرایط سیاسی و اجتماعی دوران کودکیام و چه به دلیل تربیت سخت پدر و مادرم. معمولاً، بچههای اول در خانوادهها تربیت متفاوتی دارند، و من هم از این قاعده مستثنی نبودم. اما امروز خدا را شکر میکنم که توانستم بر مشکلات غلبه کنم و ارزشهای اخلاقی و تعهد کاری را بیاموزم و در زندگیام به کار ببرم. رضایت والدینم، کار بسیار دشواری بود، ولی امروز احساس میکنم که توانستهام از عهده آن برآیم.
فکر میکنی نقش کیمیا در شکلگیری استقلالت چه تأثیری داشته است؟ قطعاً، کیمیا نقش مهمی در این مسیر ایفا کرده است. مخاطبان بیشتر مرا با نقش کیمیا به خاطر میآورند. شوخی پدرم را میشنوم که میگفت: «ما خیلی طول کشید که از ولید و حاجی گیرینوف بشویم، حالا تو با این سریال، ما را تبدیل به بابای کیمیا کردی!» این نقش نسبت به دیگر نقشهایی که بازی کردم، متفاوتترین و جذابترین است و با اطمینان میگویم سختترین کار من تا کنون بوده است.
چقدر حضور در دنیای بازیگری، به خاطر تأثیرپذیری از هنرمند بودن والدینت است و چقدر در وجودت این حس شکل گرفته است؟ مادر من لیسانس کارگردانی تئاتر دارد، اما به دلیل مشکلات سیاسی و انقلاب فرهنگی، مدرکش چند سال طول کشید. یادم است که آن روزها او را در دانشکده سینما و تئاتر میدیدم و از همان زمان در تئاترهای دانشجویی بازی میکردم. در هشت سالگی، اولین حضور جدیام در فیلم «دزد عروسکها» بود و پس از آن، گهگاهی در پروژههای سینمایی و تلویزیونی نقشآفرینی کردم تا زمانی که دیپلم گرفتم. بازیگری از کودکی در من رشد کرده و تبدیل به بخش جداییناپذیر زندگیام شده است. همچنین، از طریق خانواده و دوستان نزدیک، آموزشهای غیرمستقیم دیدهام. دنیای سینما بسیار جذاب است و من تلاش کردم از فرصتهایی که نصیبم شد، بهرهمند شوم و آموزشهای لازم را ببینم.
آیا کار مادر یا پدرت را بیشتر دوست داری؟ هر دو را. هر دو استاد من هستند و همه چیزم را مدیونشان هستم.
مسیر زندگیات به عنوان کسی که از کودکی وارد حرفه بازیگری شده، با دختران معمولی تفاوت دارد. این تفاوت احساس تنهایی در تو ایجاد میکند؟ بسیار. اما این تنهایی را با دوستان خوب و باکیفیت جبران میکنم، هرچند تعدادشان کم است، اما ارزشمند و مؤثر هستند.

خرید بک لینک ارزان و دائمی از سایتهای معتبر، بهترین گزینه برای بهبود سئو وبسایت شما است. با همکاری با بهترین کانونهای تبلیغاتی ایران، میتوانید رتبه سایت خود را به صورت دائمی و با هزینه مناسب ارتقاء دهید.
در دوران کودکی، عید نوروز چگونه میگذشت؟ کدام یک از آیینهای عید را بیشتر دوست داشتی و هنوز هم دوست داری؟
عید نوروز ما هم مانند دیگر سالها بود و زمان را با سفر و دید و بازدید سپری میکردیم. چیزی خاصی اتفاق نمیافتاد، جز اینکه تعطیلات بسیار لذتبخشی بود.
برای نوروز امسال چه برنامهای دارید؟
در حال حاضر تصمیمی نگرفتهام.
آرزوی شما برای سال جدید چیست؟
آرزو دارم همه از سلامت جسمی و روانی برخوردار باشند.
برای دیدن سایر مطالب هنرمندان و اخبار هنر و رسانه، با سرویسهای ما در ارتباط باشید.
اینستاگرام را دنبال کنید و از جدیدترین اخبار مطلع شوید.