کد خبر: 49510

فاصله هنر معاصر و زندگی عمومی در ایران روزبه‌روز بیشتر می‌شود

گالری‌گردی طبقاتی در ایران: فاصله روزافزون میان هنرهای معاصر و زندگی عمومی

فاصله هنر معاصر و زندگی عمومی در ایران افزایش یافته است؛ قیمت‌ها، زبان پیچیده و تمرکز گالری‌ها، هنر را دست‌نیافتنی کرده است.

گالری‌گردی طبقاتی در ایران: فاصله روزافزون میان هنرهای معاصر و زندگی عمومی

در عصر پنج‌شنبه، در حوالی پارک‌وی و مقابل یک گالری نوپا، جمعی از علاقه‌مندان خاص در صف انتظار افتتاحیه ایستاده‌اند. نگاه‌ها به تابلوهای کوچک داخل ویترین دوخته شده و قیمت‌ها در ذهن‌ها در حال محاسبه است. چند خیابان پایین‌تر، دانشجویان هنر در فضایی ساده و پرجنب‌وجوش در حال خلق اثرند.

بین این دو تصویر، فاصله‌ای روزبه‌روز پررنگ‌تر می‌شود: فاصله میان مصرف فرهنگی طبقه متوسط و حوزه رسمی هنر معاصر. سؤال مهم این است که چرا هنر امروز ایران برای بسیاری از مردم قابل دسترسی نیست؟ پاسخ این پرسش را باید در عوامل اقتصادی، جغرافیایی، زبانی و سازوکارهای بازار هنر جست‌وجو کرد.

هنر از قدرت مالی انسان فراتر است.

بازار هنر ایران در مسیری قرار گرفته است که قیمت آثار در گالری‌ها و حراجی‌ها به ارقام قابل توجهی رسیده است. این روند، هنر را به عنوان یک ابزار حفظ ارزش دارایی مطرح کرده است. خانواده‌هایی که بیشتر توان خود را صرف تأمین نیازهای ضروری می‌کنند، امکان خرید آثار هنری در جمع هزینه‌های خود را ندارند. هر چه هنر بیشتر به عنوان یک دارایی لوکس دیده شود، حضور آن در منازل عادی کم‌رنگ‌تر می‌شود. این تغییر، اولین مانع را بر سر راه ارتباط مستقیم و گسترده میان هنر معاصر و عموم جامعه ایجاد کرده است.

راه دسترسی دشوارتر گردید.

در گذشته، گالری‌ها در قلب شهر قرار داشتند و دسترسی به آن‌ها آسان بود، به‌گونه‌ای که بازدید از نمایشگاه‌ها بخشی از زندگی روزمره شهری محسوب می‌شد. اما در حال حاضر، بیشتر گالری‌های معتبر در محله‌های ثروتمند و لوکس متمرکز شده‌اند. این تغییر مکان جغرافیایی، هزینه‌های رفت‌وآمد را برای قشر متوسط بالا برده است. فاصله فیزیکی میان افراد و هنر در نهایت به فاصله روانی تبدیل شده و بازدید از نمایشگاه‌های هنری به تجربه‌ای نادر و پرهزینه بدل شده است. فضایی که تنها گروه خاصی به‌طور طبیعی در آن رفت‌وآمد می‌کنند، کم‌کم پیام تمایز طبقاتی را تقویت می‌کند.

زبان دشوار و فاصله معنایی

جریان‌های نوین در هنر معاصر سرشار از ارجاعات نظری، مفاهیم انتزاعی و ساختارشکنی‌هایی هستند که برای فهمیدن آن‌ها نیازمند دانش تخصصی می‌باشند. تماشاگرانی که بدون آشنایی اولیه وارد گالری می‌شوند، احساس می‌کنند معنای اثر در پشت دیوارهای ذهنی مخفی شده است. این نوع تجربه به تدریج احساس کنار گذاشته شدن را در فرد ایجاد می‌کند. زمانی که هنر از روایت تجربیات روزمره و لحظه‌های زندگی فاصله می‌گیرد، جامعه نیز از آن عبور می‌کند بدون اینکه فرصت ارتباط و درک عمیق‌تری با آن پیدا کند.

بر اساس میزان فروش تصمیم‌گیری می‌شود، نه بر اساس شناسایی استعداد.

گالری‌ها برای حفظ پایداری اقتصادی خود به سراغ هنرمندانی می‌روند که مشتریان وفادار دارند و احتمال فروش آثارشان بالا است. این رویکرد سبب شده است که نسل جدید و ایده‌های نو کمتر در نمایشگاه‌ها حضور یابند. آثاری با موضوعات اجتماعی، شهری و مردمی فرصت کافی برای دیده شدن نمی‌یابند، بنابراین هنر معاصر تصویری محدود از جامعه ارائه می‌دهد و بخش بزرگی از روایت‌های مردمی در معرض نادیده گرفته شدن قرار می‌گیرند.

نسل جدید در مقابل درهای شیشه‌ای قرار دارد

دانشجویان هنر که آینده خلاقیت در این حوزه را رقم می‌زنند، سهم کمی در برنامه‌های نمایشگاهی دارند. تفاوت بین هزینه‌ها و توان مالی آن‌ها، نبود شبکه‌های ارتباطی حرفه‌ای و فضای محدود گالری‌ها موجب شده است حضورشان در نمایشگاه‌های رسمی کاهش یابد. این وضعیت، کشف استعدادهای جدید را دشوار می‌سازد و روند طبیعی رشد هنری را متوقف می‌کند.

ویترین دیجیتال به عنوان جایگزین کامل ندارد.

شبکه‌های اجتماعی توانسته‌اند فرصت‌های بیشتری برای دیده شدن فراهم آورند، اما به دلایل مختلف هنوز قادر نیستند بازار واقعی هنر را شکل دهند. الگوریتم‌ها بیشتر تمایل دارند آثار شوک‌آور و سریع‌الاستفاده را برجسته کنند. خرید آثار هنری همچنان نیازمند اعتماد حضوری به گالری‌ها، ارزیابی قیمت و مشاهده مستقیم جزئیات اثر است. این محدودیت‌ها مانع از آن می‌شوند که فضای دیجیتال بتواند شکاف موجود را جبران کند.

جامعه زمانی به چشم می‌آید که خود را در آیینه هنر نشان دهد.

هر چه هنر از مردم دورتر شود، نقش مهم خود در فرهنگ را از دست می‌دهد. فاصله میان گالری‌ها و طبقه متوسط نشان می‌دهد که تصاویری که بر دیوارها نقش می‌بندند، نمای کامل جامعه نیستند. در دنیای امروز، هنر معاصر باید بار دیگر به زندگی روزمره مردم نزدیک شود؛ جایی که هر فرد احساس کند درک و ارتباط مستقیم با آن دارد.

هنر در میان مردم زندگی می‌کند و زنده است.

بازگرداندن هنر به زندگی اجتماعی شهر، تلاش برای احیای حس تعلق فرهنگی است. گالری‌ها زمانی پویا و زنده خواهند بود که صدای بیشتری از جامعه در آن‌ها شنیده شود. اگر بازدید از نمایشگاه‌ها به عادتی ساده و در دسترس تبدیل شود، هنر معاصر فرصت خواهد یافت تا تصویر دقیق‌تری از جامعه ایرانی ارائه دهد. شهری بدون هنر، شهری خاموش است و هنر بدون حضور مردم، فاقد روح و تپش است. آینده این ارتباط زمانی روشن‌تر خواهد شد که درهای گالری‌ها همواره به روی زندگی واقعی باز بماند.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار