سوسن پرور: ظاهر طبیعی، ترسهای ازدواج و مسیر موفقیت
سوسن پرور: از ظاهر خود راضیام، جراحی زیبایی نکردهام و درباره ترسهای ازدواج شخصیام صحبت کردم
سوسن پرور درباره ظاهر، جراحی، ترسهای ازدواج و مسیر موفقیت در بازیگری صحبت کرد و از توازن در زندگی گفت.

هرگز تصور نمیکردم که ظاهر من زشت باشد و دیدن نظرات مردم دربارهام برایم بسیار جالب بود. در ابتدا فکر میکردم مردم من را با بازی در سریال عطاران میشناسند که ابروهای پرپشتی داشتم و حتی کمی موهای روی لبم تیره بود. وقتی مردم در خیابان من را میدیدند، میگفتند: «آخی، آن زشتی که در سریال بودی، دیگر نیستی» و این موضوع برایم جالب بود که چرا همه فکر میکنند من زشت هستم. نمیخواهم بگویم که من حوریام، اما هرگز فکر نکردم زشت هستم یا بینیام به صورتم نمیخورد. همچنین هرگز به این فکر نیفتادم که باید لبهایم را پروتز کنم. در کل، تصور میکنم ظاهر من آنقدر نیست که وقتی کسی در خیابان رد میشود، برگردد و نگاه کند. نه آنقدر زشت که برگردد و دوباره نگاه کند، و نه آنقدر زیبا که کسی مبهوت بماند. چشمهایم خوب میبیند، حس بویاییام عالی است و همه چیز در حالت خوب قرار دارد. فکر میکنم وقتی همه چیز در حالت تعادل است، اوضاع خوب است و همین کافی است.
زیبایی تنها برای ماندگاری در سینما کافی نیست
پیشرفت علم و ارائه خدمات جدید قابل تحسین است. ممکن است فردی در اثر تصادف دچار مشکل شود و علم پزشکی به او کمک کند. یا کسی بینی بزرگ و نازیبا داشته باشد و تمایل داشته باشد آن را اصلاح کند. وقتی علم پیشرفت کرده، چرا که نه؟ این عالی است و من آن را تأیید میکنم. اما مشکل این است که این شغل آنقدر ناامن است که فکر کنی اگر صورتت را زیبا کنی، ۹۹ درصد در این حرفه موفق خواهی شد. این موضوع بر جراحی و زیبایی بعد از آن مربوط نیست، بلکه بر ناامنی خود این حرفه برمیگردد. هیچکس برای زیبایی و ظاهرش عمل قلب باز انجام نمیدهد، اما ممکن است کسی نقش اول یک فیلم شود چون ظاهرش زیباتر است.
در واقع، ضعف این حرفه در ناامنی آن است و کسانی که این ناامنی را تشدید میکنند، نقش دارند. مثلا کارگردانی که خودش اعتراف میکند برای نقش خاصی سراغ بازیگر اشتباهی رفته و بعد از اکران فیلم از انتخابش پشیمان میشود، چون چهره بازیگر با نقش همخوانی نداشته و فانتزیتر بوده است. این قابل قبول نیست. اگر ده فریم گرفتهای و متوجه شدی که انتخابت اشتباه بوده، باید خسارتش را بپردازی.
در سالهای گذشته دیدیم کسانی که به خاطر ظاهرشان در چند فیلم حضور داشتند و بعد از چند سال بازیگر شدند. این موضوع خوب است، اما اینکه این مسیر به یک اصل تبدیل شود، مشکلساز است. برای من بسیار ناراحتکننده است که مردم میپرسند چگونه بازیگر شویم؛ انگار باید نجار یا نقاش شویم. باید در کلاسها شرکت کنیم، دانشگاه برویم و مطالعه کنیم، چون اینطور نمیشود که فقط ظاهر مهم باشد. برخی هم به خاطر چهرهشان وارد این حرفه میشوند. باید پس از انجام اولین کار، دورههای آموزشی را طی کنید و رشد کنید.
در مورد ترس از ازدواج
هر فردی در زندگی خود ترسهایی دارد. من هم در مورد ازدواج ترسهایی دارم. با وجود اینکه آدم ریسکپذیری هستم، اما هنوز نتوانستهام بر این ترسها غلبه کنم و تصمیم بگیرم ازدواج کنم. مثلا وقتی بنزین ماشینم کم است، ترجیح میدهم جاده نروم و بنزین بزنم تا زودتر به مقصد برسم. اما حقیقت این است که به عشق و زندگی زناشویی احترام میگذارم. این تردید من ناشی از ترسهایم است و هر کسی ترسهایی در دل دارد. کسی که این ترسها را کنار میزند و عشقش بر ترس غلبه میکند، برایش آرزوی زندگی عاشقانه دارم.