کد خبر: 4121

پرستو صالحی و برنامه همسریابی مبتذل؛ دخترها کنار استخر صف کشیده‌اند و در همان لحظه تصمیم می‌گیرند چه؟

برنامه «عشق ابدی» ظاهراً برای آشنایی جوانان ساخته شده، اما در واقع دام عناصری سطحی و نمایشی است که رقابت برای دیده‌شدن، جای گفت‌وگوی عمیق را گرفته است.

پرستو صالحی و برنامه همسریابی مبتذل؛ دخترها کنار استخر صف کشیده‌اند و در همان لحظه تصمیم می‌گیرند چه؟

در این برنامه، پنج دختر در کنار استخر صف کشیده‌اند و در هر مرحله، یکی از پنج پسر به تنهایی وارد صحنه می‌شود. هنگام ورود، تنها اطلاعات محدودی درباره او اعلام می‌شود؛ نام، سن، محل سکونت و شغل. در کنار این اطلاعات اولیه، تنها چیزی که در اختیار دختران قرار می‌گیرد، ظاهر و احساس لحظه‌ای اولین برخورد است.

در ادامه، دخترها باید در همان لحظه تصمیم بگیرند که آیا مایل‌اند با این پسر زوج شوند یا نه. مجری برنامه، پرستو صالحی، سعی می‌کند با جملات کلیشه‌ای مانند «بالاخره نوبت انتخاب دخترها رسید» یا «اگر انتخاب نکنی، انتخاب می‌شی!» فضای هیجانی ایجاد کند و واکنش‌های آن‌ها را برانگیزد. گاهی این تحریکات مؤثر واقع می‌شود و گاهی نه. اگر هیچ‌کدام از دخترها پسری را انتخاب نکنند، نوبت به خود او می‌رسد تا یکی از دخترانی را که هنوز بدون زوج است، برگزینید.

این صحنه، شروع مسابقه‌ای است برای یافتن یک زوج عاشق که از نظر ظاهر و ویژگی‌های دیگر با هم سازگارند. اما مخاطب اشتباه می‌کند اگر تصور کند این برنامه کمکی به ازدواج است؛ زیرا در اینجا درباره خودِ ازدواج صحبت نمی‌شود، بلکه موضوعاتی دیگر مطرح است.

در جامعه‌ای که با چالش‌های متعددی در مسیر ازدواج جوانان روبه‌رو است، از بحران اقتصادی گرفته تا سردرگمی‌های فرهنگی، هر تلاشی برای تسهیل و سالم‌سازی این مسیر ارزشمند است. اما در همین فضا، برخی برنامه‌های رسانه‌ای خارجی، نه‌تنها کمکی به حل این مشکلات نمی‌کنند، بلکه با افزودن عنصر سرگرمی و جذابیت‌های بصری، ارزش‌های بنیادین خانواده، رابطه و عشق را زیر سوال می‌برند. برنامه «عشق ابدی»، که در یوتیوب با اجرای پرستو صالحی منتشر می‌شود، نمونه‌ای از این نوع محتوا است.

تأثیر این برنامه، به‌طور خاموش اما عمیق و مخرب، در ذهن مخاطب نفوذ می‌کند. ساختار برنامه ساده و سطحی است. در ظاهر، با یک فرمول ساده «انتخاب و انتخاب شدن» روبه‌رو هستیم؛ اما در واقع، این مدل فاقد هرگونه عمق روانی، فرهنگی یا انسانی است و روابط را به مسابقه‌ای سطحی و بصری تقلیل می‌دهد. زوج‌ها صرفاً بر اساس قضاوت‌های لحظه‌ای و ظاهر بیرونی شکل می‌گیرند، نه بر پایه شناخت، درک متقابل یا هم‌فکری.

در این ساختار تصنعی، همه‌چیز وارونه شده است. برخلاف روند طبیعی و تاریخی روابط انسانی که در آن شناخت، گفت‌وگو و تدریج نقش دارند، در این برنامه دخترها در صف ایستاده‌اند تا در جایگاه «انتخاب‌گر» ظاهر شوند و پسرها یکی‌یکی وارد می‌شوند تا در معرض قضاوت قرار گیرند. این وارونگی، نه‌تنها با اصول روان‌شناسی انسانی در تضاد است، بلکه نشان‌دهنده تلاشی آگاهانه برای جابه‌جا کردن جایگاه زن و مرد در روابط اجتماعی است.

در این فرآیند، خبری از گفت‌وگو یا تلاش برای شناخت نیست. تنها معیار، ظاهر، جذابیت و تأثیر اولیه است. رابطه انسانی به صحنه‌ای برای جلب توجه و رقابت جنسی تقلیل یافته است، نه چیزی بر پایه احترام متقابل یا فهم عمیق. از همان ابتدا، رابطه بر پایه فاکتورهای سطحی مانند ظاهر و شغل بنا شده است و انتخاب‌ها یکی پس از دیگری، سطحی‌تر و صوری‌تر می‌شوند.

شاید «عشق ابدی» قصد دارد خود را بازتابی از روابط مدرن جوانان نشان دهد، اما در واقع، چیزی جز ابتذال در نگاه به انسان و کاهش رابطه به یک رقابت کم‌مایه و نازل ترویج نمی‌کند.

این برنامه، در ظاهر، قصد دارد بستری برای آشنایی و گفت‌وگو میان جوانان فراهم کند، اما در عمل، تنها پوششی برای ابتذال است. فضای برنامه بیشتر به رقابتی برای دیده‌شدن و جلب توجه تبدیل شده است. مکالمات سرد، سطحی و بی‌روح، بدون عمق یا شناخت واقعی، تنها به ظاهر و چند علاقه دم‌دستی محدود می‌شود.

در نهایت، چیزی که باقی می‌ماند، نه شناخت، بلکه قضاوت سطحی بر اساس ظاهر است. در این گفت‌وگوهای که با عنوان عشق انجام می‌شود، هیچ اشاره‌ای به خواسته‌های عمیق، اهداف مشترک یا شناخت روانی طرف مقابل نمی‌شود. مهم‌ترین عامل، انگیزه شرکت‌کنندگان برای حضور در برنامه، جایزه ۳۰ هزار دلاری است. اما آیا این انگیزه، کافی است تا دو انسان بتوانند در کنار هم باقی بمانند؟

از دیدگاه دیگر، وقتی چند دختر و پسر در یک برنامه تلویزیونی گرد هم می‌آیند، انتظار می‌رود هرکدام نماینده و بازتاب‌دهنده طیف‌های مختلف فکری، فرهنگی یا اجتماعی باشند تا مخاطب بتواند همذات‌پنداری کند. اما در «عشق ابدی»، بیشتر افراد شبیه ویترین یک فروشگاه عجیب و غریب هستند تا نمونه‌ای واقعی از جوانان جامعه. چند درصد از جوانان ایرانی با آن ظاهر و سبک زندگی در خیابان‌ها دیده می‌شوند؟ چرا کسانی انتخاب شده‌اند که بیشتر مصرف‌کننده سبک زندگی اینستاگرامی‌اند تا نماینده زندگی روزمره مردم؟ حتی اگر هدف تنوع نسلی باشد، این تنوع محدود به تفاوت‌های سنی است و در نگرش‌ها، طبقات اجتماعی یا دیدگاه‌های زندگی، تنوعی دیده نمی‌شود.

در کنار این، ضعف‌های اخلاقی و انسانی برنامه نیز قابل توجه است. این برنامه نه‌تنها توانایی پرداختن به مفاهیم عمیق روابط انسانی را ندارد، بلکه حتی مرزهای اخلاقی اولیه را نیز رعایت نمی‌کند. وقتی شرکت‌کنندگان آزادانه درباره تعویض پارتنرها صحبت می‌کنند، پیامی غیرمستقیم منتقل می‌شود که رابطه انسانی، چیزی جز یک انتخاب موقت و قابل تغییر نیست. جملاتی مانند «اگر با فلانی نبودم، با یکی دیگر از این جمع دوست داشتم باشم»، پایه‌های احترام و مسئولیت‌پذیری را سست می‌کند. تکرار چنین نگاه سطحی و مصرف‌گرایانه در رسانه، الگوی رفتاری برای مخاطب می‌شود؛ الگویی که رابطه انسانی را تجربه‌ای موقت و قابل جایگزینی می‌پندارد.

گفت‌وگوهای میان شرکت‌کنندگان نیز سطحی و بی‌مایه است، بیشتر شبیه شوخی‌های مسخره است تا مکالمات جدی برای شناخت. جملاتی بی‌حد و مرز، بی‌احترامی به حرمت فرد مقابل و بی‌توجهی به شأن مخاطب، نتیجه‌ای است که از این نوع برنامه‌ها حاصل می‌شود؛ فضایی که در آن احترام جای خود را به شوخی‌های بی‌مزه می‌دهد و حرمت انسان قربانی جذابیت‌های نمایشی می‌شود.

انتخاب مجری، پرستو صالحی، نیز نشان‌دهنده سطح پایین برنامه است. او، بدون صلاحیت تخصصی، صرفاً بر پایه جنجال و فالوورهای مجازی وارد این نقش شده است. وقتی فردی که بیشتر به‌خاطر حاشیه‌های رسانه‌ای شناخته می‌شود، قرار است نقش راهنمای اخلاقی در یکی از مهم‌ترین تصمیم‌های زندگی جوانان را ایفا کند، دیگر نمی‌توان انتظار داشت برنامه‌ای عمیق، جدی و مسئولانه باشد. این انتخاب، خود بخشی از ابتذال پنهان رسانه‌ای است و سطح استانداردهای اخلاقی و حرفه‌ای برنامه را پایین می‌آورد.

در مجموع، این برنامه نه‌تنها از نظر ساختار و محتوا، بلکه از نظر اخلاقی و انسانی، سطحی و مبتذل است و نمی‌تواند نقش مؤثری در شکل‌گیری روابط سالم و پایدار ایفا کند.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار