کد خبر: 41110

یادبود چهلم ماه‌چهره خلیلی؛ دلی که هنوز در غم رفتنش می‌نالد

یادبود چهلم ماه‌چهره خلیلی؛ دلی که هنوز در غم رفتنش می‌نالد

یادبود چهلم ماه‌چهره خلیلی؛ دلی که هنوز در غم رفتنش می‌نالد و دل‌تنگی بی‌پایان او را روایت می‌کند.

یادبود چهلم ماه‌چهره خلیلی؛ دلی که هنوز در غم رفتنش می‌نالد

ماهچهره عزیزم، چهل روز است که از سفر بی بازگشتت می‌گذرد. البته از زمانی که پارسال ایران را ترک کردی، نمی‌دانستم این سفر پایانی است و قصد داری من و آرزو را از دیدارت محروم کنی. شاید چهل روز است که رفته‌ای، اما به خدا در این یک سال که رازدار دلم شدم، هر روز احساس کردم مردم و زنده شدم. شب‌های زیادی بود که نخوابیدم و تا صبح با خودم جنگیدم که آیا رفیقم دوباره برمی‌گردد یا نه، و آیا دوباره می‌توانم روی ماهش را ببینم؟ خدایا، این چه امتحان سختی بود که از من گرفتی. من از بچگی در این امتحان‌های سخت رفوزه شده‌ام. یادم می‌آید هر وقت زنگ می‌زدم و با تو حرف می‌زدم، قول می‌دادی که برمی‌گردی ایران، و به جز آن تلفن دو روز قبل از رفتنت، همیشه می‌گفتی بیایم مشهد، چند شب پیشت بمانم و با هم حرف بزنیم. نعیمه، دلم پر از حرف‌های نگفته است، پس چرا هم خودت و هم من و آرزو به دل ماندید؟ رفیق جانم، خواهرم، با هزاران حرف ناگفته و دل پر از آرزو، کجا رفتی؟ بابا، دلم برات تنگ شده، غصه دارم. چه زمانی دوباره می‌شوم، چه زمانی غم از دلم رخت برمی‌بندد؟ می‌دانی که زندگی ادامه دارد، اما بدون تو سخت می‌گذرد. همیشه خیالم راحت بود که هستی و خوشحالی، و داری زندگی می‌کنی. حتی اگر نمی‌دیدمت، خیالم راحت بود. حالا تا ابد، غمی سنگین بر دلم سنگینی می‌کند. شاید دوباره لبخند بزنم، لباس سیاه‌ام را فردا درآورم، موهایم را رنگ کنم و سفیدی موهایم را پنهان کنم، اما دلم همیشه حسرت نداشتنت را دارد. شک نکن، همیشه به یادتم و در گوشه‌ای از قلبم که مخصوص توست، تا ابد سیاه می‌ماند. می‌دانم سیاهی را دوست نداشتی، می‌دانم از غم بیزاری، اما رفیق، حق بده که آن گوشه قلبم همیشه مال تو باشد و غم تو از دلم پاک نشود. تو که جایگاه خوبی در دل ما داری، برایمان دعا کن. دیگر زمین جای ماندن نیست، دلم آشوب است.

خرید رپورتاژ آگهی در بهترین رسانه‌های پربازدید (با گارانتی قیمت و فوری) را مشاهده کنید.

#چهل_روز_که_بوی_گل_نیومد_یار

ماه عزیزم، دریا را ببین

چقدر دلتنگ و بی‌تابم

از روزی که رفتی،

خورشید دیگر نمی‌درخشد

هر سال در مرداد،

شبیه فصل پاییز است

ماه جانم، دل‌تنگم،

ببین اشک‌هایم چه می‌ریزد

چهارده روز است که غیبت تو را دارم،

جهان بی‌صدا و بی‌حس شده

خدایا، آیا خواب می‌بینم؟

آیا ماه من برمی‌گردد؟

ببین چقدر تنهاست پرواز،

ببین خانه چقدر سرد است

عکس‌هایت تنها مرهم دل من شده‌اند،

غم دوریت خود درد است

کی گفته یادمان می‌رود؟

غیبتت تبدیل شده به عادت،

از روزی که نیستی،

فقط گریه کردن شده آدتی همیشگی

با سپاس از شهرزاد رحیم‌اوغلی، گروه روابط عمومی برج باران، و زینب عزیزم که این کلیپ را برایم ساختند.

دیدگاه شما
پربازدیدترین‌ها
آخرین اخبار